اول آخر یار

قبل از هر چیز میخواهم درود بفرستم بر روان پاک همەی شهیدان راه آزادی و آزادیخواهی و همچنین همەی آنانی کە در بلندا و درازای بیرحم تاریخ تمامیت خویش را فدای دفاع از آرمان و هدف مقدس آن شهیدان و قربانیان مبارزەی یکرنگی و حقخواهی با هزاررنگان پرزور و زر کردند و شجاعانە و جسورانه تا زمانەی ما طریق آزادی و حقخواهی را امتداد بخشیدند .
طریق و راهی که هر چە در دل زمان ، این بعد بیرحم و وظیفەشناس هستی پیش میرویم ؛ تنگتر ، تاریکتر و کم رهروتر گشتە و اگر نبودند بابایادگارها ، عالیقلندرها ، شاەتیمورها و … اینک جز ردپایی متروکە در دالان تحریفشدەی تاریخ ، نشانی از آن نماندە بود . همان دالانی که خود ، ساختەی ذهن مسموم صاحبان زور و زر است و در طول آن بە رهروان مظلوم و تنهای مقصد آزادگی جفا بسیار رفتە است .
گویی ؛ اگر تلاش و پایمردی سرداران سرسپردەی روشنی و حقیقت در کار نبود این تاریخ بیرحم ، شمشیرش را بە نابودی و امحای همەی آنچە کە شدیداً متولیان او را میآزردە و میآزارد میآخت و بەکار میگرفت .
آری ای همکیشان همدرد ؛ براستی کە تاریخ بشر میدان تقابل نابرابر و تکراری حق و باطل است .
تقابل ناموزونی کە در یک سویش سهم فراوانی از قدرتها و ثروتها قرار گرفتە و بە طبع آن سیل خودفروشان و سرسپردگان زور و زر را مسحور و گوش بەفرمان اربابان دنیای پرزرق و برق خویش ساختە است و تمام سرمایەی سوی دیگرش عشق است و ایثار ، و ماندگاری و نیکنامی در قلب تاریخ راستین محفوظ و مکتوب در سینەی پاکان و اینک باز مائیم و انتخابی هزارانبارە .
دوستان و یاران همدل ؛ بە شرافت و شهامت همەی شما درود میفرستم . شمائی کە در دوراهەی زمان خویش انتخابتان رهرو گشتن در راه سخت و پرخطر حقخواهی و آزادگی بود نە سرسپردگی به صاحبان زر و زور و زوار . همان گزینشی کە انتخاب را معنا بخشید کە اگر غیر از این میکردید دیگر نمیشد حرکت شما را انتخاب نامید زیرا بە همان راهی رفتە بودید که همگان رفتە بودند ؛ راه پر از سود مادی تقابل با حقطلبی و یا سکون بیدردسر در جای خویش کە هیچ یک را نمیتوان انتخاب نامید .
ای رهروان راە حقخواهی ؛ حقا که ارج نهادن و تکریمتان شیرین است و هیچ وجدان بیداری را نمیآزارد . درست بالعکس مدح و ثنای نشستگان بر اریکەی قدرت و ثروت کە حتی وجدانهای خفتە را هم دچار چندش و تهوع میکند . و همین حقیقت است که قلم و زبان مرا در تعریف و تمجید شماها تا این میزان جسور و بیمهابا ساختە است .
اما به گمانم بهتر آنست که زبان و قلم را بیش از این بە مدح و ثنا عادت ندهیم مبادا به همان دامی درآییم که بسیاری را صید تعصب کورکورانه و پیروی بیچون و چرا از گندمنمایان جوفروش ساختە است . از جهتی هم حرکت شماها نیازی بە تعریف و تمجید ندارد زیرا راهی کە در آن قدم گذاشتەاید تبعاتش چیزی جز صدمە دیدن ، در معرض آسیب قرار گرفتن و سنگ خوردن از دوست و دشمن نیست و کسی قادر به متهم ساختنتان نخواهد بود . حتی اگر بە دروغهای مضحک سعی در اتهامزنی داشتە باشد.
باید تاکید کنم کە قصد من از این مقال سخنانی نبود که تا اینجا نگاشتە و گفتە شد بلکه نیتم پرداختن بە مواردی است کە شاید ابرازشان پس از کوچ جغرافیائیم ضروری به نظر میرسید و من به دلایلی تاکنون مصلحت را در سکوت دیدە بودم . قبل از هر چیز باید عرض کنم کە من هماینک نیز بە هیچ وجه در پی آن نیستم ؛ ادلە و برهانی را که بندە را متقاعد بە دور گشتن ظاهری و نەچندان راحت از یار و دیار ساختە است عنوان کنم و یا بە زعم کسانی کە برای سنگاندازی دنبال سوژەاند و ابداً مخاطبم نیستند رفتنم را توجیح سازم . زیرا در منطق بنده و همچنین مجموعەی دوستانی کە برای خود برگزیدەام و ذهنیتشان برایم اهمیت دارد انسانها دارای حق انتخاب و آزادی عمل هستند و بە همین سبب لزومی در این کار نمیبینم . تنها بر خود لازم دیدم کە بە جهت روشن شدن نکات مبهم و محتمل در ذهن همراهان و هماندیشگانم چند سطری بنگارم و نکات کوتاهی را بیان دارم .
یاران عزیز ؛ بندە بە عنوان کسی کە از اولین روزهای تشکیل جریانی کە پس از شهادت یاران از جان گذشتەمان با تمام وجود با آن همراە و همپا بودەام باید اعتراف کنم کە در این مسیر از شما بسیار آموختم و شاید بیراە نباشد اگر بگویم کە حتی مشق شهامت را با شما بە جا آوردم . همان شهامت و جسارتی کە غیورانە و در تمام آن روزهای خشم و فریاد بە رخ کشیدید . آری بودم و تا آنجا کە احساس کردم ماندنم میتواند ذرەای بە حرکت مقدستان کمک کند ماندم ؛ بودم و در تمام آن روزهایی کە همە برای پشت تریبونها برنامەریزی میکردند بندە با چیدن صندلی ، گرفتن گوشەی پلاکارد و سعی در ثبت و ضبط وقایع در پی بجا آوردن وظیفەام در قبال حرکت حقخواهانەی شما عزیزان بودم چون هموارە اعتقادم بر این بودە کە مهم گویندە نیست بلکە گفتن و فریاد زدن سخن حق مهم میباشد .
و اینک نیز در اینجا بە همە اطمینان میدهم کە تا هستم در مسیر اهداف و آرمانهای مشترکمان خواهم ماند و کوچ هدفمند جغرافیائی ، نخواهد توانست ارادەی مرا در همراهی با حرکت حقطلبانەی شما ذرەای دچار تردید و دلسردی کند .
یاران همپیمان ؛ بە عقیدەی من حرکت ما باغبانی از نهال نورستەی روئیدە بر تربت پاک شهیدان قرن سکوت بود و این نهال نورستە هنوز هم نیاز بە آبیاری و رسیدگی دارد . همان مهمی کە امروزە بە وسیلەی شماها انجام میگیرد و من آمدم تا فارغ از برخی محدودیتها ، دهانی باشم برای فریادهای در گلو خفتەی شما . هرگز مدعی آن نیستم کە قادر بە آشکارسازی و بیان همەی آنچە را کە مانع حرکت شماست میباشم . اما بیگمان باشید کە غیر از آن هدفی نخواهم داشت و حرفی نخواهم زد .
در پایان ضمن آرزوی موفقیت و سربلندی برای تکتکتان اطمینان میدهم کە از ابتدای پانهادن در مسیر حرکتی مجمع تا این لحظە انگیزەای جز خدمت ( هرچند شاید خدمتی از من برنیامدە باشد ) نداشتەام و جهت نشان دادن حسن نیتم از این فرصت بهرە گرفتە و اعلام میکنم کە بندە در مسیر تلاش برای سکونتم در جغرافیای جدید کە در کنار هدف یادشدە بە قصد ادامەی تحصیل نیز بودە است بە هیچ عنوان از فعالیتهایم در کنار مجمع بهرەگیری نخواهم کرد و اکیداً نامی از آن نخواهم برد تا شاید با این اقدام خویش ذرەای از دینی را کە اعضای شریف مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان بر گردنم دارند ادا کردە و بتوانم ضمن قدردانی از آنانی کە در دومین انتخابات مجمع بر بندە منت نهادە و نام کوچکم را در کنار بزرگان دیگر نوشتند اطمینانشان دهم که تا هستم آرای آنها را چون امانتی ارزشمند در کنار عزیزترین سرمایەهایم پاسداری خواهم کرد و در جهت نیل بە اهداف آنها تمام موجودیت خویش را مینهم و در نهایت باید عرض کنم کە با توجە بە اینکە بندە نیز بە مانند چهارتن دیگر از دوستانم از اعضای جایگزین مجمع اصلی هستم لذا نیازی بە استعفا نمیبینم .
بە امید برآمدن خورشید آزادی و عدالت از پس بلندیهای جهل و تعصب و دمیدن سپیدەی زیبای حقیقت
” لحظەای در کنج خویش
خلوت میگزینم
تا کە بیابم آنچە را
کە عمری در غیر
میجستم ”
کاکی مسعود الماسی ، وریا
تابستان ۱۳۹٥ خورشیدی
اول آخر یار