نویسنده: مسعود پژوهی
نیچە آخرین فیلسوف متافیزیک زمانی کە در مورد آگاهی صحبت میکند اینچنین میگوید «هر آنچه خوب است باید از معنویات سرچشمه میگیرد و این واقعیت آگاهی است» و همچنین در جایی دیگر مینویسد که « پیشرفت به سمت خوبی تنها میتواند پیشرفت در آگاهی باشد». و اما باید پرسید این آگاهی چیست و چگونه است؟
زمانی که شوپنهاور در مورد آگاهی می اندیشد یک لحظه زمانی را متصور میشود که انسان زمانی که چشم باز میکند خود را در سرآشیبی میابد که بصورت متداوم در حال دویدن است و اما نمیداند به کجا! اما آگاه است از دیدن و ندانستن. البته خود شوپنهاور اسمی از سقراط نمیبرد اما فکر میکنم این ندانستن از همان جنس نادانی است که سقراط بر آن اسرار ورزیده است.
آگاهی در واقع میتواند مهمترین رخداد بشر باشد که میتواند آن را تجربه کند و این اهمیت را در آرای بسیاری از فیلسوفان میشود دید. آگاهی در واقع تنها نسبت به زمان حال رخ نمیدهد بلکه آنچنان که هایدگر در نظر دارد آگاهی در سه زمان متفاوت میتواند و باید باشد و این همان سه زمان «گذشته، حال و آینده» است.
اساسا انسانی که گذشته خود را نداند چگونه میتواند حال و آینده را بشناسد؟ چگونه میتواند به آینده بیندیشد ؟
فهم گذشته و دریافت داده های متفاوت از گذشته برای زندگی بشر امری حیاطی است و به همین دلیل است که امروزه با شاخهای از علم به عنوان دیتاساینس روبهرو هستیم که توسط کشورها و کمپانیهای عظیم حمایت میشود. ابر کامپیوترهای کوانتومی ساخته میشود تا بتوانند دیتاهایی که در گذشته جمعآوری میشود را آنالیز کنند و فهم دقیقی از آنها پیدا کنند که بیشتر تطابق بر حقیقت را در جهان پیدا کنیم. اساسا این فهم از گذشته در تمام امور زندگی روزمره انسان و در کشورها و حاکمیتها امری ضروری و لازم است. انسانی که نتواند گذشته خود را بشناسد در واقع انسانی گمگشته است که نه تنها نمیتواند حال خود را رقم بزند بلکه حتی در آینده گم خواهد بود.
کوردها به عنوان ملتی که طی درازای تاریخ وجود داشتهاند به مانند دیگر مردمان و ملل جهان طبیعتا دارای تاریخ خاص خود و مدلهای زندگی مختص به خود بودهاند. صاحب پادشاهان و خلفا و سلاطین بوده و در امور جهانی حضور داشتهاند. سرزمین کوردستان سرزمینی است که مابین سه قاره اروپا و آسیا و آفریقا قرار دارد و سرزمین پر برکت داشتهاند. در تاریخ خود بردها و شکستهای متفاوتی را درک کردهاند و به چشم دیدهاند و درک این تاریخ برای مردم کوردستان بسیار حائز اهمیت است، چونکه هم میتواند به آگاهی آنها کمک کند و هم اینکه میتوانند از طریق این آگاهی به حضور خود در جهان تداوم ببخشند. اینکه کوردها در جهان حضور داشته باشند اهمیت دارد ولی زمانی که به وسعیت کوردستان نگاه میکنیم در وهله اول مردمی سردرگم میبینیم و پس از آن احزابی سردرگمتر و جامعهای سیاسی میبینیم که در حال سواستفاده از سردرگمی مردم هستند. از طرف دیگر میبینیم که کوردستان زیر دست و اشغال شده است و ملتهای اشغالگر ایرانی و عراقی و تورکی و سوری سعی در نابود این مردم دارند. اشغالگران کوردستان از هر روشی استفاده میکنند تا اجازه ندهند این آگاهی در کوردستان شکل بگیرد. در این راه از هر روشی استفاده میکنند. مشخصترین روش ملیتاریزه کردن و استفاده از روشهای بمباران و تیرباران و اعدام و… است که مردم با چشم غیرمسلح میشود آن را دید اما روشی دیگر وجود دارد که چه بسا خطرناکتر و نابود کننده تر است. آن هم این است که دست به تاراج و نابودی تاریخ کوردستان و مردم کوردستان میزنند.
سال ۲۰۰۶میلادی کتابخانه ملی بریتانیا از یکی از این پروژههای نابودسازی تاریخ توسط یک ایرانی به نام فرهاد حکیمزاده رونمایی کرد. حکیمزاده یک میلیونر و دانش آموخته دانشگاه هاروارد است. پس از آنکه کتابخانه ملی بریتانیا توسط یکی از محققان مطلع شد که بسیاری از کتابها صفحاتی را از دست دادهاند متوجه شد که این تنها به چند کتاب محدود نمیشود بلکه عمق مسئله بسیار بیشتر از این است. آنها میگویند که این اتفاق در مورد ۱۵۰ کتاب تاریخی رخ داده است که با چاقوی جراحی صفحات کتابها را پاره کرده است و صفحات مفقود شده است. بنا بر ارزیابی این کتابخانه بعضی از این صفحات تا ۳۲۰۰۰ پوند قیمت دارند. البته باید گفت که مسئولین کتابخانه میگویند که بر خسارتی که حیکمزاده به این کتابخانه وارد کرده نمیشود قیمت گذاشت و در واقع یک جنایت است.
این درحالی است که حکیمزاده انسانی ناآگاه نبوده است و قطعا انسانی است که به تبعات آن آگاه بوده است ولی چرا این کار را کرده است؟
آقای حکیمزاده یک ایرانی متعهد به ایران است که در سال ۱۹۹۵ بنیادی برای حفظ و ترویج فرهنگ ایرانی تاسیس کرده است. در واقع حکیمزاده میداند که موجودیت تاریخی خارج از تاریخ ساخته ایرانی میتواند منجر به آگاهی ملی ملت کورد شود و میتواند در مقابل تاریخ جعلی ایرانی قد علم کند و منجر به فروپاشی توهم ایرانی شود. آنها میدانند که هیچ تاریخی به نام تاریخ ایران وجود ندارد بنابراین خود را وقف کردهاند که هم تاریخ ملل دیگر را برای ایران ثبت کنند و هم اینکه تاریخی که توان دزدیدنش را ندارند باید نابود کنند.
البته باید خاطر نشان کرد که این نوع برخورد با تاریخ و فهم و آگاهی در میان ایرانیان نهتنها مختص به حکیمزاده نیست بلکه قدمت آن به ابتدای موجودیت ایران بر میگردد، زمانی که کسانی مانند احمد کسروی که خود یکی از پدران ایران است در یکم دی ماه ۱۳۲۲ شمسی بهمراه دیگر ایرانیان جشن کتاب سوزان راه انداختند. در واقع ایرانیان ترس و واهمه دارند از موجودیت هم خودشان و هم دیگرانی مانند کوردستان.
در دوران پهلوی خود را آریایی میپنداشتند و معتقد بودند که ایران باید در اروپا میبود و بر همین اساسا مردم را صاحب اراده تشخیص نمیدانستند و خود برای مردم تصمیم میگرفتند به اجبار مردم را به نوع مدرنیته ایرانی که مدرنیته نظامی بود فرا میخواندند و اساسا مردم را مجبور میکردند که مثل اروپایی ها رفتار کنند.
از طرف دیگر در دوران جمهوری اسلامی نیز مردم را گوسفندانی میدانند که لیاقت انتخاب ندارند. باید اقرار کرد که اساسا ایرانیها با آگاهی مشکل دارند و ترس دارند از اینکه مردم به نسبت خود آگاه باشند و بر همین منوال، اساسا در تداوم صد سال گذشته خودشان سعی بر این دارند که اجازه ندهند، اگاهی به روش صحیح شکل و فرم بگیرد بلکه برعکس سعی میکنند خود شکل و فرمی از آگاهی را بسازند که تنها در اختیار آنها باشد. و این مدل از آگاهی نیز قطعا آگاهی نیست بلکه تنها میتواند در فرم رعیت آن را تفسیر کرد.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
نظرات