فاشیسم ایرانی و لزوم مبارزه با ان

0
2799

نگارنده:

مسعود پژوهی

در ٣٠ ژانویە ١٩٣٣ وقتی هیتلر در المان به قدرت رسید هیچ کس فکر نمیکرد کە میتواند باعث کشته و اواره شدن بیش از صد ملیون نفر شود و جهان را سالهای سال به عقب ببرد. مردم المان در فکر خاک از دست رفته خود در نتیجه جنگ جهانی اول بودند و بازگشت کرامت انسانیشان و رشد اقتصادی که هیتلر با ترفندی سر انها کلاه گذاشت و به انها قبولاند که وضعیت المان نه بخاطر برنامه ریزی اقتصادی ضعیف بلکه بخاطر وجود یهودیت و کومونیسم و سرمایه داری جهانی است که اینگونه است و لذا باید انها را کشت و جهان را پاکسازی کرد و اینگونه بود که جهان را با جنگی ویرانگر روبه رو کرد که از شرق تا غرب را در بر گرفت که میشود گفت همچنان در سال ٢٠٢١ با ان دست و پنجه گرم میکنیم.
حکومتهای ناشی از استعمار نظامی اروپا در خاورمیانه که تفکری غیر متمدنانه داشتند چونکه نه برخواسته از خواست دموکراتیک مردم بلکه برخواسته از فاشیسم ارتشی و استعماری بودند خیلی سریع جذب هیتلر و فکر نازیسم شدند و حکومتهایی نیز بودند که دست نگه داشته تا ببیند چه رخ میدهد تا با خیال راحتتر طرف جنگ را انتخاب کنند مانند ترکیه. تفکر نازیسم هیتلری که میخواست دنیا را کنترل کند برای خاور میانه برنامه هایی گذاشت و اسلام رادیکال و ضد یهود و همچنین تفکر برتری خواهی ایرانی را جذب خود کرد تا بتواند تفکر خود را در انجا گسترش دهد.
که در نتیجه ان تمام دنیا وارد جنگ شدند و بیش از صد ملیون نفر اواره و کشته شدند و فاجعه هلوکاست را رقم زدند. در نهایت در سال ١٩٤٥ هیتلر شکست خورد و همه خوشحال شدند از اینکه جنگ تمام شده است.
کما اینکه ساقه های نازیسم تحت عنوان تفکر اریایی و یهود ستیزی هنوز در خاورمیانه نخشکیده بودند و هنوز در قدرت حضور داشتند که جهان وارد جنگی دیگر شد که ما ان را با عنوان جنگ سرد میشناسیم که مابین شوروی سابق و امریکا در حال انجام بود. جنگ سرد تا مرز استفاده از سلاح اتمی پیش رفت و بحدی این جنگ گرم بود و داغ بود که جهان جنگ جهانی دوم و جنگ با فاشیسم را فراموش کرده و ریشه های نازیسم در خاورمیانه را به فراموشی سپردند.

ایران که از نمونه های این ساقه ها نازیسم بود و روشنفکران ان به روشنی از فکر نازیسم حمایت میکردند و رضا خان که خود برخواسته از نظم ارتشی استعماری بود به روشنی با نازیسم همکاری کرد و همین موضوع باعث شد که متفقین او را از کار بیکار کنند و به جزیره ای تبعید کنند کما اینکه خود میدانستند که این ختم ماجرا نیست ولی بدان قناعت کرده و به جنگ خود مشغول شده و مردم را با حکومت بجامانده از نازیسم تنها گذاشتند و این باعث شد فرزند دیکتاتور پیشین را بجای پدر منتسب کنند و ایشان هم در فکر همان نازیسم پدری به دنبال احیای ایران باستانی و اریایی بازی بود و چون ذات این تفکرات نمیتواند خواست مردم را از لحاظ اقتصادی و ازادی ارضا کند لذا به رسم نازیسم هیتلری تمام قدرت را تک حزبی کرد و اینگونه بنیان فاشیسم و دیکتاتوری خود را قویتر کرد ولی با سرنگونی دیکتاتوری مواجه شد و چون جهان در ترس جنگ سرد بسر میبرد باز مردم و علل خصوص مردم کوردستان که خواهان استقلال خود بودند در بی صدایی کامل سرکوب شدند. در واقع حکومت اسلامی برخواسته از نظام فاشیستی قبل ان بشدت فاشیستی تر بود که ستون اصلی خود را بر سه قسم تعریف کرد که همان سه اصل هیتلر “مبارزه با سرمایه داری” و ” مبارزه با یهودیت و یهود ستیزی” و همچنین “تفکر برتری خواهی اریایی”. در واقع بسیاری از روشن فکران و منورالفکران ایرانی که اینها را دیدند با ان همراه شدند و شروع به سرکوب تمام ازادیها کردند و باز همان برای پیشبرد اهدافش نظام تک حزبی که اینبار جمهوری اسلامی ایران بود را بنا نهاد.
این روند و سکوت جهانی به مانند زمان به قدرت رسیدن هیتلر ادامه داشت تا زمانی که شوروی دچار فروپاشی شد و معلوم شد که ایران به دنبال دست یافتن به سلاح های هسته ای است.
به قولی ما انسانها فقط زمانی عمق فاجعه را درک میکنیم که در انجا هستیم وگرنه تا فجایع رخ ندهند متوجه انها نخواهیم شد. بدن و تفکر ما به صورتی در روند تکامل شکوفا شده که کمتر به فجایعی که خودمان میسازیم توجه میکنیم مثلا ما بیشتر زلزله و اتش سوزی را میبینیم و کمتر به اعمال خود توجه میکنیم. لذا کمتر توانستیم به فاجعه خاورمیانه و علل خصوص موجودیت فاشیسم ایرانی توجه کنیم.

جنگ جهانی دوم در اروپا تمام شد و نتیجه ان شد کنوانسیونهای متفاوت و ازادی بیشتر برای انسانها و در نتیجه شکوفایی اقتصادی و این خوب بود اما در خاورمیانه که حکومتهای ارتشی هنوز وجود داشتند و توانایی انجام تغییرات و ایجاد ازادی بیشتر را نداشتند و اصولا این حکومتها همچین کارایی نخواهند داشت چون ضرورت وجودیشان بر مبنای خواست مردم نیست بلکه بر مبنای کنترل مردم است و لذا میشود گفت اتش جنگ جهانی دوم در خاورمیانه هنوز روشن است و ایران بجا مانده از نازیسم امروز در منطقه برای خود جنگی دست و پا کرده و بر وفق مراد خود در کشورهای دیگر دست درازی میکند و حتی ایرانیان خارج از سیستم از این وضع خوشحال هستند و انها صراحتا در امریکا و اروپا و … نشسته و از حکومت ایران دفاع میکنند و انهایی که نقش اپوزسیون را ایفا میکنند با خوانشی جزئی از تفکرشان به عمق وجودشان میشود پی برد که خود جمهوری اسلامی دیگری هستند. به قولی گرگ در پوستین میش هستند.
کشورهای اروپایی و امریکا نیز که دیگر نمیخواهند وارد جنگی دیگر شوند حاضرند به هر قیمتی شده با حکومت وارد معامله شوند حتی به قیمت نابودی مردم. انها به مانند زمان هیتلر رفتار میکنند در ان زمان مردم و حکومتها از جنگ جهانی اول خسته بودند و میخواستند وارد جنگی دیگر نشوند لذا چمبرلین و بقیە سیاسیون ان زمان قرارداد مونیخ را امضا کردند که نە تنها جلوی جنگ را نگرفت بلکه فرست مناسبی برای فاشیسم به بار اورد تا کامل خود را بسازد و اماده جنگ شود و در حال حاضر نیز امریکاییها و اروپاییها که به درستی از اوارگی و هجوم پناهندهها خسته هستند و نمیخواهند دوباره اتش جنگی در جهان روشن شود که البته این از نه نیک اندیشی بلکه از ساده اندیشیشان است در پی قراردادی هستند تا بتوانند ایران را کنترل کنند. اما باید خاطر نشان کرد که ایران اگر بر همین منوال باشد دیر یا زود به جنگ افزارهای کشتار جمعی دست پیدا خواهد کرد و ان وقت نیز مجبور هستید که رسما با این فاشیسم وارد جنگ شوید و ان موقع شاید دیگر دیر باشد برای بشریت.
این فاجعه ای جبران ناپذیر برای جهان و بشریت خواهد بود که امروز باید جلویش بایستید و ان را خنثی کنید و وظیفه انسانی هر انسانی است که با این حکومت بجنگد و خطر موجودیتش را بپذیرد و در واقع موجودیت ایران خطری جدی برای جامعه جهانی است بە مانند یک غده سرطانی بر بدن بشریت است و باید این غده را دیار یا زود جراحی کرد و اصولا با قرارداد امضا کردن نمیشود جلوی تفکرات فاشیستی را گرفت همان گونه که در برجام نشان داد که ایران از رفتار خود نمیتواند و نمیخواهد دست بکشد. لذا جنگ به امری تبدیل شده است که دیر یا زود باید بدان وارد شویم کما اینکه ما مردم کوردستان بیش از چهار دهه است که بر مسئولیت خود واقف هستیم و با حکومت ایران در جنگ هستیم.

نظرات