
جهاندار محمدی:
جهاندار محمدی اهل سنندج، اردیبهشت ماه ۱۳۸۵ از سوی مأمورین وزارت اطلاعات بازداشت شد. او ابتدا به زندان اوین منتقل شد و پس از هفده روز به اداره اطلاعات شهر سنندج فرستاده شد.
جهاندار محمدی به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد، نهایتا به ۱۶ سال حبس تعزیری محکوم شد که نزدیک به ده سال آن را در زندان سنندج تحمل کرده است.
مطابق قانون مجازات اسلامی و با تحمل بیش از نیمی از حبس، آقای محمدی شرایط قانونی استفاده از آزادی مشروط را دارد.
این زندانی ۴۶ ساله طی این مدت یک بار به مرخصی اعزام شده و هم اینک در آستانه ورود به یازدهمین سال حبس در زندان سنندج نگهداری می شود.

حبیب الله لطفی:
حبیبالله لطیفی دانشجوی زندانی محکوم به اعدام، در تیرماه ۱۳۸۷، به جرم محاربه در شعبه یک دادگاه انقلاب شهر سنندج به اعدام محکوم شد. با گذشت شش سال و چهار ماه از صدور این حکم، کماکان وی در آستانه اجرای حکم اعدام قرار دارد و هیچگونه تغییری در پرونده وی صورت نگرفته است.
حبیبالله لطیفی هفتمین فرزند صغری و عباس لطیفی، اول فروردینماه ۱۳۶۰، در سنندج به دنیا آمد..
او به همراه دوستان خود مدام مشغول فعالیتهای مدنی، فرهنگی، زیست محیطی و سیاسی بود. از شرکت در NGOها گرفته تا فعالیت سیاسی. وی همچنین افتخار عضویت در انجمنهای زیستمحیطی «ژیانهوه» و «شاهو» را داشت.
حبیبالله لطیفی ساعت ۷ و ۴۰ دقیقه غروب اول آبانماه ۱۳۸۶، در خیابان ادب سنندج، از سوی ۱۱ تن از نیروهای امنیتی اطلاعات، در زمانی که از یک مغازه خدمات کامپیوتری خارج میشد، محاصره و بازداشت شد و از آن غروب تا ۴ ماه بعد، آفتاب را در آسمانش ندید. وی ۴ ماه در زندان انفرادی تحت شکنجهی شدید بازجویان اطلاعات، مورد بازجویی قرار گرفت. روز نهم بازداشتش بر اثر خونریزی کلیههایش به بیمارستان تامین اجتماعی سنندج (دورافتادهترین بیمارستان شهر) منتقل میشود و بر حسب اتفاق یکی از بستگان نزدیکش وی را در وضعیتی بسیار وخیم اینگونه میبیند: «پسرکی با چشمهایی ورقلمبیده و پوستی کدر و تیره و لبان پاره شده که ۳ نفر وی را که توان راه رفتن نداشت و در میان بازوانشان نیمه خمیده و به سختی قدم بر میداشت، از پلههای بیمارستان بالا میبردند و ۸ نفر دیگر نظامی و لباس شخصی آنان را اسکورت میکردند.»
بعدها معلوم شد که ۵ الی ۶ نفر او را به باد لگد و باتوم گرفته و تا سرحد مرگ کتک زدهاند. او ۴ هفته توانایی هیچ حرکتی جز سینهخیز راهرفتن نداشت. سرش از ۳ ناحیه شکسته بود و لگدهای پیاپی، لبانش را شکافته بود.
حبیب از جمله زندانیان سیاسی و اعتصابکنندگان معترض به اعدام «احسان فتاحیان» بود و تا آخرین لحظات از تلاش برای نجات جان این همبندی خود از پای ننشست و این خود دلیلی شد بر تشدید فشارهایی که هماکنون در حق او اعمال میکنند. منجمله نگهبانان به دستور ریاست زندان، چندین بار وسایل و یادداشتها و کتب شخصی حبیب را تفتیش و ضبط کرده، حق ملاقات حضوری با خانوادهاش را از او گرفته و در نهایت حق استفاده از تلفن را از او سلب کردند.
حبیب بعدها یک بار دیگر برای ادای پارهای توضیحات از زندان به سلولهای انفرادی این اداره منتقل شد و مدت ۴ روز را تحت شکنجه به سر برده بود. همچنین در زمان سفر « علی خامنهای» به کردستان، بر اثر مراجعه شبهنگام ماموران وزارت اطلاعات به خانهی پدری حبیب به منظور تهدید آنها و حبس خانگی خانواده تا اتمام سخنرانی خامنهای در میدان آزادی سنندج، مادر حبیب دچار سکتهی قلبی شد.
روز پنجم دیماه ١٣٨٩، قرار بود حکم اعدام حبیب در زندان مرکزی سنندج اجرا شود که بنا به درخواست عفو والدین این زندانی، با دخالت استاندار وقت کردستان، اجرای حکم به طور موقت متوقف شد.
هماکنون نیز با گذشت 7 سال و هشت ماه از صدور حکم اعدام برای حبیب، کماکان وی در آستانه اجرای قریبالوقوع حکم اعدام قرار دارد و هیچگونه تغییری در پرونده وی صورت نگرفته است. هنوز هیچ خبری از شکستن حکم اعدام وی نیست و هر لحظه ممکن است این دانشجوی کُرد اعدام شود. مسوولان زندان نیز درباره تغییر حکم وی اظهار بیاطلاعی میکنند.
در حال حاضر زندانی سیاسی حبیبالله لطیفی، در بند ۲ زندان مرکزی سنندج، تحت حکم اعدام قطعی به سر میبرد و هر لحظه با استیذان ریاست قوه قضاییه مراسم اعدام میتواند به اجرا درآید.

خالد فریدونی:
زندانی سیاسی کرد از ۱۷ سال پیش در زندان به سر برده و از تمامی حقوق یک زندانی محروم بودە است.
با گذشت بیش از ۱۷ سال از حبس مداوم خالد فریدونی و با وجود امکان قانونی استفاده از آزادی مشروط و مرخصی، وی همچنان بدون مرخصی در زندان رجاییشهر کرج محبوس بوده و از حقوق اولیه ی زندانیان سیاسی هم محروم است و تمامی رفت و آمدهای وی در داخل زندان از بدو ورود به زندان، تحت نظر است. ضمن آن که بارها درخواست صدور مرخصی برای وی به مسئولین مربوطه داده شده، اما هیچگاه با اعزام وی به مرخصی موافقت به عمل نیامده است.
فریدونی که به هراه عمر فقیه پور، دیگر فعال سیاسی کرد بازداشت شده است، پس از بارجوییها و صدور حکم، مدتی را در زندانهای پیرانشهر، مهاباد و ارومیه نگهداری و سپس به زندان رجایی شهر منتقل شده است.
اتهام این دو زندانی، «محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کردی و اقدام علیه امنیت ملی» عنوان شده است.
این زندانی سیاسی در شهریور ماه سال ۱۳۷۹ خورشیدی بازداشت و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه در دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم شده بود، اما پس از سه سال و نیم، در رای دادگاه تجدید نظر، حکم خالد فریدونی با یک درجه تخفیف به حبس ابد تقلیل یافته است.
وی هم اکنون در بند ۴ سالن ۱۲ رجایی شهر محبوس است.

بختیار معماری:
اتهام: محاربه و قتل عمد
بختیار معماری شهروند کُرد ساکن مریوان، ۳۵ ساله که از مردادماه سال ۸۹ در بازداشت بسر میبرد، جرم او محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کُرد اپوزسیون و نگهداری اسلحه اعلام شده است.
بختیار معماری گفته که زیر فشار و شکنجه مجبور به اعترافاتی علیه خود شده است.
“مسوولین و ماموران زندان به صورت مداوم و هر چند روز یک بار به او میگویند که فردا حکم اعدامش اجرا میشود”.
بختیار معماری در تاریخ ۱۳ مردادماه سال ۸۹ در شهر مریوان توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر مریوان بازداشت و روز بعد به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شده است. او به مدت سه ماه در این بازداشتگاه تحت بازجویی قرار گرفته و در این مدت نیز از حق ملاقات و تماس تلفنی با خانواده محروم بوده است.
در دفاعیه وکیل بختیار معماری آمده است که دادگاه بدون ارائه شاهد و تنها بر اساس اقرار و اعترافات متهم در زمان بازجویی در وزارت اطلاعات، اقدام به انتساب این اتهامات به موکل وی نموده است و موکل او در همه مراحل دادرسی تمام اتهامات را رد کرده و اقرارات انجام شده در مراحل تحقیقات اولیه تحت فشار بازجویان بوده است.
در متن دفاعیه آمده است: « موکل بنده از اولین جلسه دادرسی تاکنون با قاطعیت تام همگی مطالب اظهار شده در تحقیات مقدماتی که تمامی آن بنابه اظهار موکل در اداره اطلاعات یا با حضور کارشناسان آن اداره به عمل آمده و حتی بنابه تایید متهمین و دادیار محترم تحقیق نه تنها در اداره اطلاعات بوده بلکه با چشمان بسته نیز صورت گرفته است را تکذیب نموده و بیان آن مطالب را بنابه درخواست تحقیق کنندگان و بر اثر عدم تحمل ضرب و شتم فیزیکی و روانی اعلام نموده. دلایل ادعای خود را در جلسه دادگاه با نشان دادن آثار ضرب و شتم از محل شکستگی پاشنه و قوزک پای چپ و فک و غفونتهای داخلی بیان نمود.»

هیمن مصطفایی:
اتهام: عضویت در پژاک و مشارکت در ترور
هیمن مصطفایی ۲۵ ساله را ۱۶ روز دیگر اعدام کنند او را به اتهام عضویت در پژاک دستگیر کرده و در دادگاه کذایی جمهوری اسلامی به اعدام محکومشده است.
هیمن در زندان مرکزی سنندج نگهداری میشود و حکم اعدام او به تائید دیوان عالی کشور رسیده و قرار است در ۲۴ دیماه حکم اعدام او را اجرا کنند. خانواده او خواستهاند که کمک کنیم تا فرزندشان اعدام نشود. فرصت کم است و باید دستبهکار شد.
مورخه 13 شهریورماه 1393 شمسی دو نفر از ماموران رژیم در زندان مرکزی سنندج به نام های “جعفر نوری و داریوش خاطری” بعد از بازرسی برای زهر چشم گرفتن از زندانیان، هیمن مصطفایی را به بهداری احضار و وی را لخت و شکنجه کردند. لخت کردن زندانیان و شکنجه آنان به این شیوه از سال 1385 در زندان مرکزی سنندج به یک نوع روال تبدیل شده است.

رضا ملازاده
حکم اعدام رضا ملازاده، زندانی سیاسی محبوس در زندان ارومیه، پس از پنج سال، کماکان پابرجاست.
رضا ملازاده فرزند احمد، ۲۵ ساله، اهل روستای “آشناک” از توابع شهرستان سلماس، اواخر تابستان ۱٣۹۰، هنگام ورود به شهر پاوه توسط سپاه پاسداران بازداشت و به یکی از بازداشتگاهای سپاه در شهر کرمانشاه منتقل شد.
نامبرده نامبرده پس ازتحمل شکنجه های جسمی و روانی در دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام محاربه طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد. طولی نکشید که حکم اعدام این زندانی سیاسی اهل سلماس در دی ماه ۱٣۹۱، به اتهام محاربه طریق همکاری با “پژاک” از سوی دیوان عالی کشورتایید شد. به گونه ای که پس از تایید حکم در دیوان عالی ایران نامبرده هم اکنون در خطر اجرای حکم قرار دارد.
رضا ملازاده در مراحل بازجویی و بازپرسی از حق داشتن وکیل ارتباط با خانواده محروم بوده است؛ به طوری که تا یک سال پس از بازداشت، خانواده او از وضعیت اش هیچ اطلاعی نداشته و دستگاههای اطلاعاتی از دلایل بازداشت و محل نگهداری وی اظهار بی اطلاعی می کردند.
این زندانی سیاسی در مدت پنج سال حبس خود در زندان های اوین رجایی شهر نیز به سر برده و هم اکنون در زندان ارومیه محبوس می باشد.