دوقطبی سازی "روژهه لات" کوردستان و بروز "توهم امر مطلق"

0
872

نگارندە: بهزاد خوشحالی

بهزاد خوشحالی
بهزاد خوشحالی

دو قطبی سازی یا به عبارتی ایجاد فضای تقابل، صدمات جبران‌ناپذیری را متوجه اتحاد جامعه می کند و جرقه‌ای برای تفرقه و چنددستگی اجتماعی می شود که علی‌رغم تحمیل خسارت‌های سیاسی به جامعه، بستر نقش‌آفرینی سیاسی را برای تمام گروه‌ها از بین می‌برد و به زیان تمام نخبگان و جامعه‌ ی “روژهه لات” خواهد بود.

  • دوقطبی سازی چه اثراتی دارد؟
  • موجب دل زدگی و خستگی مردم می شود
  • موجب شکننده شدن محیط جامعه می شود
  • موجب وارد آمدن خسارت های سیاسی به جامعه می شود
  • فضای سیاسی را برای طرح انتقاد مسدود می کند
  • با خلق فضاهای احساسی و ایجاد خلأ عقلانی، فضای سیاسی به شدت سقوط می کند
  • امکان تصمیم گیری های سیاسی درست به حداقل می رسد
  • موجب کتمان حقیقت می شود
  • درک متقابل را از بین می برد
  • حرف حساب، حرف منطقی و یا عقلایی نه شنیده نمی شود و نه اهمیتی بدان داده می شود
  • چون از عبارات “همه پذیر” و “همه باور” استفاده می شود به پوپولیسم منجر خواهد شد
  • دوقطبی نگری و دوقطبی اندیشی در ادامه به سوی “دوگانه سازی” حرکت می کند
  • منجر به ترویج مکانیسم تخریب می شود
  • به “بزرگنمایی” و “ناچیزانگاری” دامن زده می شود
  • ذهن جامعه از مسائل و مطالبات اصلی خارج می شود.
  • مصالح ملی به کلی زیر سوال می رود
  • تعصب جایگزین عقلانیت می شود
  • به شکل گیری و بروز رفتارهای رادیکال خواهد انجامید
  • به مطلق آفرینی، مطلق نگری و مطلق اندیشی منجر خواهد شد
  • دوقطبی سازی و بروز “توهم امر مطلق”

نخست: ادعای جاه طلبانه ی کشف یک پدیدار فراسیاسی یا فرا انسانی و…. که مدعی “تفکر ناب” در یک فضای اجتماعی یا سیاسی خاص باشد، امروزه دیگر از هیچ فرد، دسته، گروه و یا حزب و دسته ی سیاسی پذیرفته نیست ویژەتر آنکه اگر این جمع خاص، موضوعات را به تجربەای منحصر به فرد و معیاری برای هرگونه ادراک از پیرامون و جهان تبدیل کنند به گونەای که این نوع از نگرش یا تحلیل را به عنوان یگانه تحلیل، شناسایی، و “دیگری” را وادار سازند در این نوع از نگرش یا تحلیل، با آنها، هم آوا، هم اقدام و همپارچه شود و بدون اجازه ی هرگونه تامل، بازنگری و بازاندیشی، هر کلّیت ظاهری را امری واقعی و حتی حقیقی جلوه دهند.

دوم: ثمرەی کلّی هر فرآیندی، “آگاهی” است و آگاهی، هنگامی تحقق پیدا می کند که با استفاده از جمع آوری تمام منابع علوم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی یک جامعه (البته به صورت نسبی)، مسایل را در قالبی هدف گرا، تعریف، تبیین و عملیاتی نمود. در این حالت است که می توان ادعا نمود “آگاهی” تحقق پیدا کرده است و قابلیت آن را دارد که به سوی “امری مبتنی بر نهاد” حرکت کند.

سوم: “تجربه”، مستقیما و بدون واسطه، دارای “ارزش” و “معنا” است و به تعبیری دیگر، محصول “کنش متقابل” دو یا چند عامل است که از “تاثیر فعّال” بر یکدیگر پدید آمده اند. هر تجربه برای به وجود آمدن، ضرورتا نیاز به دو عامل دارد:

  • فرهیخته بودن
  • عرصه ی کارکرد

جمع شدن این دو عامل در کنار یکدیگر می تواند به یک “عینیت” تبدیل شود که در نهایت، می توان آن را “تجربه” نامید.

چهارم: با توجه به عوامل فوق می توان گفت خلقیات، موضع گیری ها، علاقه مندی ها و مشارکت در تجربه، منحصر به هیچ فرد، گروه، دسته و یا حزب و سازمان خاصّی نیست با این هدف که از بروز آسیبی موسوم به “توهم امر مطلق” جلوگیری شود.

پنجم: در حوزه ی سیاست، این تجربه به مثابه آگاهی، فرهیختگی و عرصه، محصول تلاش جمع بی شماری از “کنش” ها و “واکنش های متقابل” است که در نهایت، منجر به “نمایش قدرت نمادین” یا “واگذاری قدرت نهادینه” می شود و علایق و منابع معطوف به خود را به عنوان “ارزش نسبی” (و نه مطلق)، میان بازیگران، تولید، توزیع یا بازتولید می کند….

با توجه به آنچه گفته شد می توان گفت “توهم امر مطلق”-نه از شخص حقیق و نه از شخصیت حقوقی- پذیرفته نیست و مطلق آفرینی، مطلق نگری و مطلق اندیشی، نخستین مانع بر سر راه آگاهی، فرهیختگی و تجربه سازی خواهد بود….

نظرات

پاسخی بگذارید