
ترجمه: احمد اسکندری
بعنوان مقدمه
کتاب Women of A Non-state Nation, The Kurds (زنان یکملت بدون دولت، کردها) بهویراستاری خانم شهرزاد مجاب سال 2001 توسط انتشارات مزدا در آمریکا بچاپرسیدهاست.
این کتاب شامل یک مقدمه و سه فصل است. مقدمه توسط ویراستار نوشتهشدهاست.
فصلاول تحتعنوان چشماندازهای تاریخی شامل سه بخشاست: «مسئلهٔ زنان در گفتار ناسیونالیستهای کرد در دوران پایانی امپراطوری عثمانی»، نوشتهٔ جانتکلاین (Janet Klein)؛ «زنان کرد در قسطنطنیه درآغاز قرن بیستم»، نوشتهٔ روهات آلاکوم (Rohat Alakom)، « زنان و ناسیونالیسم در جمهوری کردستان سال 1946»، نوشتهٔ شهرزاد مجاب (Shahrzad Mojab).
فصل دوم تحتعنوان چشماندازهای سیاسی و قانونی شامل سهبخشاست: «از عادلهخانم تا لیلا زانا: زنان بمثابهٔ رهبران سیاسی در تاریخ کردستان»، نوشتهٔ مارتین وانبروینسون(Matin van Bruinsson)؛ «زنان مهاجر کرد در استانبول: جامعه و منابع (لازم) برای مشارکت سیاسی درمحل توسط گروهاجتماعی بحاشیهراندهشده»، نوشتهٔ هایدی ویدل (Heidi Wedel)؛ «زنان کرد وحقتعیین سرنوشت: نگاهی فمینیستی به قوانین بینالمللی»، نوشتهٔ سوزان مکدانالد (Susan McDonald).
فصل سوم تحتعنوان چشماندازهای اجتماعی، فرهنگی و زبانشناسی که شامل پنج بخشاست: «بهدار، مرموز یا جادویی: انتخابهای بهداشتی زنان دریک شهر کردنشین»، نوشتهٔ ماریا اوشی (Maria O Shea)؛ «فولکلور و خیالپردازی: معرفی زنان در سنتهای شفاهی کردها»، نوشتهٔ کریستین آلیسن (Christine Allison)؛ «رخسارههای زنان کرد در صوفیگری معاصر»، نوشتهٔ آنابل بوتچر(ِAnnabelle Böttcher)؛ « تصویرهای غرب از نقش زنان کرد درجامعهٔ کردستان»، نوشتهٔ میرللا گالتی (Mirella Galletti)؛ « (باز)تولید مردسالاری در زبان کردی»، نوشتهٔ امیر حسنپور (Amir Hassanpour).
دکتر شهرزاد مجاب پروفسور دانشگاه تورنتوی کانادا، مدیر مرکزمطالعات مربوط بهزنان و مطالعات جنسیتی در دانشگاه تورنتو، رئیس انجمن کانادایی مطالعات آموزشی بزرگسالان است. برای دیدن کارها و نوشتههای علمی – تحقیقی خانم پروفسور مجاب میتوان به سایت اینترنتی ایشان مراجعە کرد
اصطلاحات کردی نوشتهشده در این ترجمه عینا همانطوریست که در متن انگلیسی کتاب آمدهاست. ترجمهٔ کردی این متن متعاقبا پخش خواهدشد.
ترجمهٔ:احمداسکندری
هرچند کردها بعنوان بزرگترین ملت بدون دولت جهان شناختهشدهاند، اما دارای تاریخی طولانی از حاکمیت هستند. اولین تاریخ کردها شرفنامه درسال 1597 توسط شرفخان حاکم قدرتمند امارتنشین بدلیس نوشتهشد. وی شرح رویدادها را ازآنجهت نوشت که تاریخنویسان داستان «امرا وحکام کردستان» و «اوضاع» و «اطوار» آنانرا «درحجاب ستر و کتمان» پوشاندهبودند. (شرفنامه، چاپ تهران، صفحهٔ 9، 586) مطابق این منبع که وسیعا مورد تمجیدقرارگرفتهاست، دولتبودن کردها اشکال مختلف حاکمیتمستقل، از سلطنتگرفته تا امارتنشینهای نیمهمستقل را شاملمیشد. این سیستم تا اواسط قرن نوزدهم هنگامیکه حکومتهای عثمانی و ایران نیروهای نظامیرا برای برانداختن آخرین امارتنشین از شش امارتنشین عمده را بکارگرفتند، ادامهداشت.
مبارزه برای برقراری دولت، همواره کانون جنبشهای ناسیونالیستی کردها در طی قرن بیستم را تشکیل میدادهاست. مهمترین تجربه دراین زمینه که میتوان آنرا از تشکلهای دولتی پیشامدرن بازشناخت، جمهوری کردستان سال 1946 است که درشمالشرق کردستان کهاکنون بخشی از شمالغرب ایراناست، برپاشد. اینحکومت را میتوان نهفقط بخاطر شکل جمهوریبودن آن که توسط یک حزبسیاسی و یک کابینه ادارهمیشد از اشکال پیشامدرن قبلی بازشناخت، بلکه همچنین بخاطر سیستم مدرن آموزشی، رسانههای مدرن، ارتشملی، سیستممالیاتی، سرودملی، پرچم ملی، زبان ملی و بسیج زنان درزمینههای آموزشی، فرهنگی و حیاتسیاسیاش.
درحالیکه حضور زنان در حیات آموزشی و سیاسی جمهوریکردستان آنرا بلافاصله از تمامی اشکال پیشامدرن حکومتهای کردی جدامیکند، این فصل[از این کتاب] نشانمیدهد که تجربهی قدرتدولتی در هردو حالت ویژگی مردانهدارد. درواقع مبارزهی ملی برای حاکمیت درست بسان حقوق بینالمللی که از حق تعیینسرنوشت کردها دفاعمیکند، سیاستی کاملا مردانهاست.
اینفصل درگیرشدن زنان در قلمروهای سیاست را که سنتا مردانهاند، بررسیمیکند. این بررسی برمبنای تحقیق برروی نشریات و اسناد حکومتی و مصاحبه با زنان و مردانیکه در زمان جمهوری کردستان میزیستهاند، صورتگرفتهاست. دولت در مدتکوتاه حیاتش به اقداماتی چند در جهت مشارکت زنان در زندگی اجتماعی دستزد. زنان اما برای حمایت از امرملی ونه بعنوان فعالین جنبش زنان ویا رهبران یا کادرهای فعال حزبی وارد حوزههای غیرخانگی شدند. رهبران مرد این جنبشملی نقشی ’شایسه’ و ’شرافتمندانه’ برای این زنان بعنوان نمونههای برجستهٔ یک ملتمدرن وبمثابه «مادران میهن» موردستایش درنظر گرفتهبودند.
ناسیونالیسم یک ملت بدون دولت
پساز سقوط امارتنشینها در اواسط قرن نوزدهم، خواست برقراری یک حکومتکردی همچنان در دستورکار خانوادههای امیران برکنارشده قرارداشت.
حاجیقادرکویی (1897-1818) ملا و شاعری که به استانبول مهاجرتکردهبود، از کردها میخواست قیامکرده و حکومتی ازآن خود برپاکنند. وی کردهارا تشویقمیکرد که زبان خودرا بکارگیرند، علومغیرمذهبی مدرن کسبکنند، به دختران اجازه درسخواندن بدهند و در چاپ نشریات و مجلات فعالباشند. ازاین گذشته دراوایل قرن بیستم یک دسته روشنفکران تحصیلکرده درمدارس مدرن حکومتهای عثمانی و ایران درحال پدیدارشدنبودند. در استانبول پایتخت و دیگر مراکز شهری عمده این فعالین درگیر کار سازماندهی و نشریاتبودند. جنبش ترکهای جوان در آغازفرن بیستم ونیز جنبشهای ملی و دموکراتیک اروپا و آسیا مشوق ایدهٔ ایجاد یک ملتمدرن کرد و دولتملی بودند. اولین روزنامهی کردی درسال 1898 منتشرشد و بدنبال آن اولین سازمان سیاسی در سال 1908 ایجادگردید. رهبری این فعالیتها اما دردست آریستوکراسی زمیندار بود.
جنگ جهانی اول ویرانیهای عظیمی در کردستان ببار آورد. دولت عثمانی بدنبال جینوساید ارمنیها درسال 1915 چندصدهزار کرد را به غربترکیه تبعیدکرد. بسیاری ازآنان قبلازرسیدن به مقصد هلاکشدند. اما این امپراطوری درجنگ شکستخورد و بسیاری از سرزمینهایش میان قدرتهای اروپایی تقسیمگردید. دولتهای جدید سوریه و عراق توسط بریتانیا و فرانسه ایجادشدند و درنتیجه کردستان عثمانی دربین دولتهای جدید و ترکیه تقسیم گردید. فاتحین جنگ در پیمان سور (Sèvres) درسال 1920 وعدهی ایجاد یک حکومتکردی را دادند. اما پیشاز تشکیل این دولت عثمانیها پساز شکست تجدیدقواکرده ونیروهای تجدیدسازمانیافته توسط مصطفیکمال برروی آنچه که از سرزمین امپراطوری باقیماندهبود، یعنی سرزمین ترکیه امروزی، یکقدرت کارآ برقرارکردند. تحت شرایط تغییرتوازنقوا، پیمان سور جای خودرا به پیمان لوزان (Lausanne) داد که درآن نامی ازایجاد حکومتکردی نیامدهاست. سال 1923 ترکیه اعلام جمهوری کرد و بزودی و بزور ادغام کردهارا در رژیم ناسیونالیست – قومیای که درحال برخاستنبود، شروعکرد.
مبارزهء کردها برای حاکمیت تحت فرمانرواییهای ’مدرن’ و متمرکز پسازجنگ ادامهیافت. یکرشته شورشهای عمده که در بین سالهای 1925 تا 1942 درایران، ترکیه و عراق رویداد، بشدت سرکوبشدند. درعراق تحت اشغال و قیمومیت بریتانیا یک دولت خودمختار برهبری شیخ محمود که یک رهبرمذهبی و فئودالی تیوالدار بود، در اواخر سالهای 1910 و اوایل 1920 بقدرترسید. شیخ محمود در برابر محدودیتهایی که از سوی بریتانیا برایش ایجاد میشد مقاومتکرده خودرا پادشاه کردستان خواند. اما حکومتوی همانند امارتنشینهای قدیمی علیرغم کابینهٔ آن، ارتش بعضا آموزشدیده و انتشارات دولتیاش، سازماندهی فئودالیداشت. هیچ حزب سیاسی وجودنداشت و قدرت در دست شیخ محمود و طیف وسیع اشراففئودالی بود که توسط وی منصوب شدهبودند. هیچ تغییری در زندگی زنان و دهقانان که اکثریت جمعیترا تشکیلمیدادند، صورت نگرفت.
تقسیم مجدد کردستان اثرات متعارضی برروی توسعهٔ کردها بعنوان یکملت برجای گذاشت. درحالیکه فئودالیسم درمناطق روستایی کردستان مسلط بود، جامعهٔ کردها در ارمنستانشوروی در قرهباغعلیا درحال تجربه کردن تحولات سوسیالیستی در منطقهٔ خودمختارشان بودند(1929- 1923). درحالیکه ایران وترکیه کردها را درمعرض شدیدترین اشکال زبانکشیو قومکشی قراردادهبودند، درعراق تحت قیمومیت بریتانیا و زیرنظارت جامعهی ملل بهکردها آزادی دادهشد تا زبان خودرا در آموزشوپرورش و نشریات بکاربرند. هرچند اکثریت کردها تا همین اواخرهم بیسواد بودند، کردهای شوروی تاسال 1930 همگی کاملا باسوادبودند. مردم کرد ازسال 1918 تحت فرمانروائی سیستمهای سیاسی متنوعی بودهاند از قیمومیتهای فرانسوی (سوریه 1946- 1920) و بریتانیایی (عراق 1932- 1920) گرفته تا سلطنتهای عرفی (ایران 1979- 1925، عراق 1957- 1932)، تا حکومتمذهبی (ایران از 1979) تا رژیمهای غیرمذهبی و ناسیونالیست افراطی (ترکیه ازسال 1923، عراق از 1963 و سوریه از 1963) بودهاند.
هنگامیکه نخستین دولتخودمختار ازنوع مدرن یعنی جمهوری کردستان سال 1946 در ایران برپاشد، جامعهٔ کردستان عمدتا روستایی توأم بایک سیستم پیشرفتهٔ روابط فئودالی و تشکلهای عشیرهای هرچند درحال افول اما قدرتمند، یک جمعیت شهری درحالرشد بطئی اما بطورمداوم، بورژوازی کوچک و تجاری و روشنفکرانی غیرمذهبی که درحال سربرآوردن بودند. هیچگونه نشانی از توسعهٔ صنعت مدرن و پرولتاریا بجز در صنعت نفت در مناطق حاشیهای کردستان در کرکوک و کرماشان (کرمانشاه) وجود نداشت. تکهتکهشدن جنبش ملی توسط مرزهای دولتهای ملی پروژهٔ برپایی ملت و دولت را برای جنبش ملی کرد پیچیدهتر کردهبود.
ظهور و سقوط جمهوری کردستان
تشکیل حکومت کردی که تحت شرایط ژئو-استراتژیک فوقالذکر طراحی شدهبود بنظر امری ناممکن میرسید. جنگ جهانی دوم اما موازنهٔ نیروها را درمنطقه بهمزده و شرایط مساعدی برای جنبش ملی کرد درایران فراهم نمود. درست پسازآنکه آلمان درسال 1941 شوروی را موردهجوم قرارداد، دونیروی متفق یعنی بریتانیا و شوروی بمنظور پیشگیری از اشغال ایران توسط آلمان، این کشور را که درآنزمان تحت سلطهء رضاشاه ومتکی به آلمان بود، مورد حمله قراردادند. نیروهای شوروی شمال ایران را اشغالکردند درحالیکه بریتانیا جنوب را بهکنترلخود درآوردند و دربین آنها منطقهٔ حائلی بوجودآمد.
کردها درشمال کردستان بخشا بخاطر اینکه اینامر فورا منجر به فروپاشی دستگاههای سرکوبگر حکومت رضاشاه یعنی پلیس، ارتش و ژاندارمری میشد، از آمدن ارتش سرخ استقبال کردند. با ضعیف شدن حکومت پهلوی آگاهی ناسیونالیستی درمیان کردها و ترکهای آذربایجان بروز آشکاری یافت. نیروهای اشغالگر شوروی متعهدشدهبودند که به تمامیت ارضی حکومت ایران تازمانیکه در حین جنگ کشور را تحت اشغال خودداشتند، احترام بگذارند. درعینحال آنها علاقمندبه حفظ نظم درکردستان و آذربایجان بودند که ازجانب بریتانیا و ایالات متحده بعنوان مسیری برای ارسال کمکهای حیاتی به میدانهای جنگ از استالینگراد تا لنینگراد استفادهمیکردند. بنابراین اتحادشوروی ناسیونالیسم کردها و آذریها را بویژه درفاصلهٔ سالهای 1941 تا 1945 ازهرگونه اقدامی منصرفمیکرد. علیرغم این محدودیتها ناسیونالیسم کردها و آذربایجانیها شاهد یک نوزایی بود.
ایالات متحده حتی پیشاز پایان جنگ درحال کمکبه شاهجدید ایرانبود تا ارتش و ژاندارمریرا مجهزکند. مردم در سراسرکشور برای دموکراسی و استقلال درقبال انگلیسیها و تسلط روزافزون آمریکائیها مبارزه میکردند. شرکتهای آمریکایی خواهان امتیازات نفتی در شمال ایران در نزدیکی حوزهء نفتی باکو از دولت ایران بودند. اتحادشوروی اینرا بمثابهٔ طرحیاز جانب آمریکا برای برقراری پایگاههای مراقبتی در طول مرزهای آن در جمهوریهای ساحل خزر بحسابمیآورد.
قدرتهای غربی و بویژه ایالات متحده هرچندکه به شکست آلمان علاقمندبودند، درعین حال از پیروزیهای شوروی و موفقیتهای احزاب کمونیست در کشورهای یونان، آلبانی، یوگوسلاوی، چین و دیگر نقاط جهان احساس خطر میکردند. این پیروزیها جنبشهای آزادیبخشملی و سوسیالیستی در ایران و دیگر کشورهای آسیا را درموقعیت بهتری قراردادهبود. قدرتهای غربی درشرایط تغییرات سیاسی آخرین سال جنگ تلاش میکردند غلیان در جنبشهای ضدکلونیالیستی را مانعشوند. از نظرگاه ایالات متحده کشورهای ایران، ترکیه و یونان بعنوان مناطق کلیدی استراتژیک برای برقراری پایگاههایش درمقابل اتحاد شوروی و برای مهارکردن جنبشهای کمونیستی بالکان و غرب آسیا بحساب میآمدند. کشمکشهای دیگر میان شوروی و قدرتهای غرب، برخی قدیمی و برخی جدید، در اروپا و آسیا با پایان گرفتن جنگ درسال 1945 آشکار گردید.
تحت چنین شرایطی اتحاد شوروی پس از خاتمهٔ جنگ از خروج نیروهایش از شمال ایران سرباززد. بعلاوه مسکو ناسیونالیستهای خودمختاریطلب در آذربایجان و کردستان را برای تشکیل دولتهای خودمختار در چارچوب قانون اساسی ایران تشویقکرد. «دولت ملی آذربایجان» در دسامبر 1945 برقرارشد و «جمهوری کردستان» در 22 ژانویه 1946 درشهرمهاباد اعلان گردید.(2) هردو رژیم خودمختار عرصهٔ جدال غرب تحت رهبری بریتانیا و آمریکا و پادشاهی ایران ازیکسو و شوروی و کردها و آذربایجانیها از سوی دیگر گردید. ایران بکمک غرب موضوع خودداری شوروی ازخروج از کشور را به سازمان ملل که تازه تشکیل شدهبود، کشاند. آخرین نیروهای شوروی درماه مه 1946 خاک ایران را ترک کردند و شش ماه بعد ارتش ایران با ادعای اینکه درصدد برقراری نظمو آرامش هنگام برگزاری انتخابات قریبالوقوع پارلمان ایران میباشد، هردو دولت را مورد حمله قرارداد. شوروی این رژیمهای خودمختار را برآن داشت که مقاوت نکنند و درنتیجه در دسامبر 1946 ازطریق عملیات نظامی همراه با اعدام صدها تن از رهبران و شرکتکنندگان در این جنبش، سرنگون گردیدند.
زنان ملت
جمهوری کردستان توسط حزب دموکرات کردستان که در اوت 1945 با انحلال حزب ناسیونالیستی «کمیتهٔ تجدید حیات کرد» که بهزبان کردی تحت نام کومهلهی ژ. ك. شناختهمیشد تشکیلگردیدهبود، برپاگردید. این سازمان زیرزمینی بود و برای تشکیل یک حکومتکردی شامل همهٔ بخشهای کردستان بزرگتر تبلیغ میکرد. سازمان اعلامیههای زیادی پخش میکرد که درآنها مواضعخود را درمورد موضوعهای سیاسی بیان مینمود و درضمن کار انتشارات زیرزمینی میکرد برای نمونه پخش اشعارملی، تقویم کردی ویک نشریهٔ بسیار محبوب بنام نیشتمان (میهن). غالبا کومهلهی ژ. ك. را نخستین حزب کردی با دیدگاه مدرن بحساب میآورند. بنیانگزاران آن اعضای مرد خردهبورژوازی و بورژوازی شهری بودند. بنظر این سازمان عشیرهگری و فئودالیسم، یا بعبارت صحیحتر تیولداران فئودال و عشیرهای غیرناسیونالیست، موانعی برسر راه توسعهٔ ملتکرد و جنبش سیاسی آن بشمار میآمدند. اینان گرچه خواست اصلاحات ارضی را طرح نمیکردند، درعینحال نخستین سازمان کردی بود که درمورد ضروریبودن بهبود شرایط زندگی دهقانان تبلیغمیکرد.
چهار دشمن اصلی خارجی کومهلهی ژ. ك. چهار حکومت ایران، ترکیه، عراق و سوریه بودند که برکردستان حکمرانی میکردند و حقوق ملی کردهارا نفی میکردند. دشمنان اصلی داخلی عبارت بودند از عشیرهگری، بیسوادی و توسعهنیافتگی اقتصادی و صنعتی. دراین چارچوب زنان هرازگاهی فراخوانده میشدند تا به مردان پیوسته و در آزادکردن مام میهن شرکت کنند. در شعری تحت عنوان «مکالمهٔ خواهران وبرادران» منتشره در نیشتمان (4-23 ،1944- 1943) خواهری به برادرش میگوید که او دیگر نباید زیردستی را قبولکند زیراکه تمامی مردمان دیگر آزادشدهاند و اوهم باید جان و مال خودرا برای آرمان ماممیهن فداکند. برادرش پاسخ میدهد:
خواهر عزیزم، ای دختر زیبا و حساس کرد،
دامنت پاکاست بدور از هر لکهای،
لنین برخاست و ستم حجاب برچیدهشد،
تو اما همچنان در زیر چادر محبوسید،
دختران درمیان همهٔ مردمان دیگر اکنون آزادند،
تنها حقوق دختران کرد است که پایمال میشود،
غلوزنجیر پاهایت را بشکن،
بکمک برادرت خواهر عزیزم!
بامید خدا و بخاطر مام میهن،
بیائید تا باهم بسان خواهران و برادران کارکنیم،
همانند ژاندارک، برخیز بسان مردان،
دشمن را از سرزمین کردها بیرون ران!
این تم در طول این قرن در اشعار ناسیونالیستی کردی تکرارشدهاست. زن کرد زیبا و پاکدامن است اما مانند مردان از جانب دشمن مورد ستم قرارمیگیرد. وی بکمک مردان میتواند همانند ژاندارک ماممیهن را آزادسازد. در همین شمارهٔ نیشتمان (30-29 ،1944- 1943) مقالهای کوتاه دربارهٔ «حیرانخانم دونبلی، زن شاعر کرد» درجشدهاست. شعر بزبان فارسیاست و ظاهرا ذکر آن تنها بدین منظوربودهاست که دستاوردهای زنان کرد در زمینهٔ شعر را نشاندهند.
آخرین شمارهٔ نیشتمان (9-8-7- تابستان 1944:10) عکسی از دوزن کرد را که در ترکیه اعدام شدهاند چاپ کردهاست. شعرهای زیرعکس نمونهای از چگونگی تصویرکردن زن از جانب ملیگرایان را بدستمیدهد.
هرآنکس که بخواهد به شخص دیگری دشنانمدهد میگوید، «برو،
همانند زنان بیغیرتباشی، شلوارت مثلشلوار زنانهباشد!»،
در کجای گیتی پسری میتوان یافت بسان این دودختر،
که سمبلیباشند در سیاست برای آرمان میهن؟
این دو نونهال فدای میهن کردها شدند،
خوشا بحال آن پسری که بتواند همانند این دو دختر باشد!
این شعر از زنانی تمجیدمیکند که با دشمن میجنگند، اما تمامی زنانرا در معرض خشونت سمبولیک پدرسالارانه قرارمیدهد، بهآنان، حتی به لباسهایشان بمثابهٔ «بزدل» پشتپا میزند. زنان و مردان تنها بهنگام مبارزهشان برای آزادی ملت میتوانند درموقعیتی برابر قرارگیرند؛ درمورد زنان اما جنسیت از پروژهٔ تشکیل ملت جدائیناپذیر است. پاکیزگی ملت و توانائیاش از پاکدامنی زنهایش جداییناپذیراست. اگر قرار باشد که مام میهن از استیلای خارجی پاکشود، زن ایدهآل نیز بهمینترتیب باید باکره و بطور قانونی درتملک درآید.
هدف کومهلهی ژ. ك. بوجودآوردن یک ملتواحد کرد ازطریق تشکیل یک حکومت برای فرمانروایی بر کردستان بزرگ بود. ماهیت این حکومت بطور واضح بیاننشدهبود هرچند که سازمان ’دموکراسی’ را بعنوان یکی از بندهای مرامنامهاش(3) اعلام میکرد. بهرحال مشغلهٔ اصلی کومهلهی ژ. ك. درست همانند دیگر جنبشهای ملی، تنها یکی از انگارههای دموکراسی یعنی استقلال از فرمانروایی خارجی بود. سازمان از دیگر الزامات زندگی دموکراتیک یعنی برابری زنومرد حمایت لفظیمیکرد و درفکر ازبین بردن روابط فئودالی نبود. زنان مایملک و مادر پاکدامن ملت بودند.
کومهلهی ژ. ك. علاوه بر تپلیغات از طریق دستگاههای انتشاراتی و شعر، بطور موفقیتآمیزی از تئاتر نیز برای پیشبرد آرمان ملی استفادهمیکرد. اولین اجرای نمایشی در قسمت شمالی کردستان ایران که از جانب کومهله نوشته و به اجرادرآمد، «دایکی نیشتمان» یعنی مام میهن بود. دراین نمایشنامه مام میهن بزنجیرکشیدهشدهبود، لباس سیاه برتنداشت و موهایش سفیدبود و درمانده از «پسرانش» میخواست ویرا از یوغ حاکمان ایرانی، ترک و عراقی آزادکنند. ازاین صحنه اشک بهچشمان حضار سرازیرمیشد. در صحنهٔ بعدی پسران مام میهن به این خواست پاسخداده اسلحهبرداشته، اشغالگران را وادار به فرارکرده و اورا آزاد میکردند. صحنهٔ آخر نمایانگر بقدرترسیدن مام میهن بود ـ تشکیل حکومت کردستان. پنج قسمت نمایشنامه و آنتراکتها با اشعار حاجی قادر کویی و آهنگهای ملیگرایانه پخشآزین میشد. کارسازبودن نمایش که مرتبا درسالنهای پرازتماشاگر در مهاباد و شهرهای دیگر باجرا درمیآمد عمیقبود. این نمایشنامه بعنوان یکی از لحظات شکوهمند در خاطرهٔ مردم منطقه باقیماندهاست. جای تعجب نیست که کومهله که تهیهکنندهٔ نمایشنامه بود نه تلاشکرد و نه میتوانست یک هنرپیشهٔ زن را برای اجرای نقش ماممیهن پیداکند. تمامی بازیگران مرد بودند. حتی برخی از مردان جوان هنرپیشه و اجراکنندگان از جانب پدران پولدارشان با مانع مواجهشدند چون به نمایش به چشم تحقیر مینگریستند و اینگونه اجراینقش را شغل طبقات پایین میدانستند که با شرافت و اعتبار طبقاتی آنان خوانایی نداشت.(4)
تشکیل ملت در جمهوری کردستان
جمهوری که نخستین تجربهٔ تشکیل دولتخودمختار از نوع مدرنبود، عملا مستقل از حکومت ایران عمل میکرد. بنیانگذار جمهوری نهیک رهبری عشیرهای و فئودالی بلکه یک حزب جدیدبود که نوع تغییر سازمانیافتهٔ کومهلهی ژ. ك. بود. تغییر اصلی در سازمان حذف خواست ایجاد کردستان بزرگ بود. واین عمدتا بعلت حضور شوروی در منطقهبود که از دولتهای خودمختار آذربایجان و کردستان حمایت میکرد اما متعهد شدهبود که تمامیت ارضی دولت ایران را حفظ کند.
بلحاظ جمعیتشناسی شهر پایتخت یعنی مهاباد تحتالشعاع مناطق روستایی که زیر سلطهٔ رهبران عشایر و فئودالهای زمیندار بودند، قرارگرفتهبود. ح.د.ک. عملی برای ازبین بردن ویا حداقل اصلاح روابط فئودالی زمینداری که دهقانان را درشرایط سرواژ قراردادهبود، انجام نداد. ناکامی در ازبین بردن روابط فئودالی نتایج فاجعهباری بدنبالداشت. بلحاظ سیاسی اکثریت مردم تحت کنترل مستقیم رهبران عشایر و فئودال قرارداشتند؛ ازاین جهت دهقانان، شهروندان جمهوری دارای حقوق مساوی با اهالی شهرپایتخت نبودند. علاوهبراین رهبران عشایرو فئودال در ادارات لشکریو کشوری مقامات مهمی را صاحبشدند. بسیاری از اینان هرچند ازجانب دولت رضاشاه (1941- 1925) فشارهای فوقالعادهای را متحمل شدهبودند، اما با بیمیلی بهجمهوری پیوسته، سقوط آن و بازگشت دولت مرکزی را انتظارمیکشیدند. آنان از حضور شوروی، تهدید کمونیسم و سربرافراشتن سیاستمداران شهری کرد و دخالت در اموراتشان بیمناک بودند. ناسیونالیستهای شهری هرچندکه خواستار الغای عشیرهگری و فئودالیسم نبودند از شرایط ستمگرانهٔ روستاها نقدداشتند و از خیانت رهبران عشایر به جنبش ملی آزردهخاطر بودند.
جمهوری آن سیستم اداری را بهارثبرد که توسط دولتایران در شهرمهاباد و منطقه ایجادشدهبود. حزب، بوروکراسی کشوریرا کردی کردهبود درحالیکه ارتشو ژاندارمری را حلعسلاح کرده و `ارتش ملی` را عمدتاْ زیر فرماندهی افسران کرد که از نیروهای مسلح ایران و عراق فرارکردهبودند، جانشین آن کردهبود. یک کابینهو یک شورا تشکیلشدند و مؤسسات فرهنگی همانند کتابخانه، یک ایستگاه رادیو، سینما، چاپخانه و روزنامه برقرارگردیدند. حزب فعالیتهای خودرا با تشکیل یک بخش جوانان و یک سازمان زنان گسترشداد. اقداماتی برای بهبود موقعیت دکانداران کوچک و تنگدست انجام گرفت. اما مناسبات ارضیفئودالی در روستاها علیرغم وعدهٔ دخالت بمنظور حفظ منافع هردو یعنی دهقانان ومالکان همچنان دستنخورده باقیماند.(5)
مادر ملت
سرزمین جمهوری محدود به بخشهای شمالی کردستان ایران میشد. پایتخت آن شهرمهابادبا جمعیتی در حدود 16000 نفر میشد و مهمترین شهرهای آن بوکان، نقده و شنو (اشنویه) بودند. بنابه آمار دولتی جمعیت شهرمهاباد در اواخر سال 1948 درحدود16455 نفر بودکه 8189 نفرآنرا زنان و 8266 نفر را مردان تشکیلمیدادند.(6) رقم جمعیت ارائهشده توسط ارتش ایران 15971 نفر در سال 1951 بود.(7) همین منبع جمعیت بوکانرا 3074 و شنو را 2212 نفر میداند.
درغیاب اطلاعات سرشماری در آنزمان مشکل است بتوان اطلاعات درستی دربارهٔ زندگی زنان بدستداد. اولین سرشماری عمومی درایران که درماه نوامبر 1956 یعنی درست 10سال پساز سقوط جمهوری برگزارشدهاست آماری حیاتی از ارقام دربارهٔ شهر و تمامی محدودهٔ آن بدست میدهد(سرشماری منطقهٔ مهاباد).
علیرغم گذشت دهسال چهرهٔ بیرونی مهاباد تغییر قابلملاحظهای نکردهبود. جمعیت شهر به 20322 نفر رسیدهبود. براساس این اطلاعات، دهسال پساز جمهوری تنها دهدرصد جمعیت زنان از دهسال بهبالا باسواد یعنی `قادر به خواندن و نوشتن` بودند. با استفاده از ارقام این سرشماری میتوان نگاهی از درون به میزان بیسوادی بزرگسالان زن (15سالو بالاتر) در سال 1946 داشت. برای نمونه گروهسنی 25تا 34 سال در سرشماری 1956 سنشان در سال 1946 بین 15 تا 24 سال بودهاست. این بسیار نامحتمل است که مهارت سوادآموزی این گروه سنی درطی یک دهه تغییرکردهباشد. درسال 1956 تنها 6.4 درصد زنانودختران (85 نفر از 1321 نفر) از گروه سنی 25 تا 34 باسواد بودند. میزان باسوادی در سال 1956 برای گروه سنی 35تا 44 بشدت به 3.7 درصد (27 نفر از 738 نفر) و به 0.8 درصد (6 نفر از 765) ازگروه سنی 45 تا 54 سقوط میکند(8). اینارقام نشانمیدهندکه میزان باسوادی برای بزرگسالان زن (15 سالو بالاتر) در سال 1946 بیشاز چهار درصد نبودهاست. همچنین منابع دیگری نیز آشکار میکنند که اکثریت باسوادان درمدارس مدرنی که بعداز سالهای 1930 تشکیلشدهبودند، آموزش دیده بودند.
ح.د.ک. در اساسنامهٔ منتشرشده در دسامبر 1945 یعنی دوماه قبل از برقراری جمهوری اعلام میکند که درکردستان و همچنین در دیگر استانهای ایران که کردها درآن زندگی میکردند `مصالح تودههای مردم بر اساس دموکراسی بایستی رعایتشود`(فصلدوم بند چهارم). این سند همچنین باهمان زبانی که درمرامنامهٔ کومهلهی ژ. ك. بکارگرفته شدهبود اعلام میداردکه `آرمان حزب گسترش دموکراسی وبراساس آن، مبارزه برای رفاه انسانهاست`(بند پنجم). برابری بین زنومرد نسبتا بدون ابهام بیانشدهاست:`زنان باید درهمهٔ امورات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از حقوق برابر با مردان برخوردار باشند`(فصل چهارم بند 21).(9)
حزب در طی حیات کوتاه و پرتلاطم خود نتوانست آنچنانکه در اساسنامهاش وعدهدادهبود کنگرهای برگزارکند. همچنین نتوانست مکانیسمی برای انتخابات و دموکراسی پارلمانی ایجادکند. حزب قوهٔ مقننه، مجریه و قضائیهبود. خطمشی برابریجنسی آن مشروط به نظرگاه ناسیونالیستی رهبری مردانه و شیوهای بود که رهبران وزنان میکوشیدند تا وضعیتموجود در چارچوب بافت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آنزمان را تغییردهند.
حزب زنان
اگر رهبری جمهوری دهقانان یعنی اکثریت جمعیت را از حقوق دموکراتیک محروم میکرد، نیمهٔ دیگر جمعیت یعنی زنان در زندگی پایتخت ازاهمیت قابلملاحظهای برخورداربودند. بهنگام برگزاری مراسم `استقلال(سهربهخویی) کردستان` در 22 ژانویه 1946 که در چندین شمارهٔ روزنامهٔ کوردستان گزارش شدهاست، 23 تن ازشخصیتهای اصلی جمهوری حاضرین را موردخطاب قراردادند. از شانزدهنفری که سخنرانی کردند دونفرشان زنبودند.(10) سخنرانان زن که هردو معلم مدرسهٔ دخترانه بودند، استقلال کردستان را گرامیداشتند و بر ضرورت شرکت فعال زنان در مبارزه تاکید کردند. خدیجهٔ مجدی یکی از معلمان گفت:
اینک خواهران عزیز بیائید بسوی برادران عزیزمان بنگریم و دستهایمان را بدست همدیگر
بدهیم زیرا که منمیبینم که ماممیهن چشمانتظاراست تادخترانش دستبه اقدام و آموزش
بدهند تااینکه ما نیز به برادران عزیزمان برسیم؛ امروز دنیا نیازمندآنست که دخترانوپسران
همچون خواهرانو برادران برای آزادی مام مهین بهمدیگر بپیوندند.(11)
این خط سیاسی که قبلاْ در نشریات کومهلهی ژ. ك. بوضوح بیانشدهبود، مکرراْ در سخنرانیهای مردان وزنان، در روزنامهها و در شعر بیانمیشد. (12)
حدود دوهفتهٔ بعد معلمین مدرسهٔ دخترانه برای ابرازشادمانی از `استقلال و معرفی رهبر کردستان` یک گردهمایی ترتیب دادند.(13) طبق گزارش روزنامه (که بعداز تشکیل حزبزنان منتشرگردید)، `خانم رهبر کردستان`(یای پیشهوای کوردستان)، تعدادزیادی از زنان عضو حزبدموکرات کردستان و مردم از همهٔ طبقات و اقشار دراین مراسم شرکتکردند. بانوی [اول] دربارهٔ «پیشرفت و هدایت زنان» سخنرانی کرد. وی آنگاه یکجفت گوشوارهٔ طلا به ویلما صیادیان مدیر مدرسه اعطا کرد. بانوی اول در سخنانش بههمگان یادآورشد که زنان لازمست از زنان خارجی بیاموزند که `در جنگ کبیر کمک بزرگی به همسرانشان میکردند`. وی اضافهکرد:
مانباید همواره از شوهرانمان انتظارداشتهباشیم به ما پول، لباس و طلابدهند.
خانمهای عزیز، بانگاهداشتن فرزندانتان در چاردیواری منزل آنهارا بدبخت نکنید؛
آنانرا به مدرسهبفرستید تا مثل مردان و زنان بیسواد نشوند تا بدینترتیب بتوانند
ازحقوق ملیخود دفاعکنند و بخصوص اینکه زنان کرد بتوانند درهمان موقعیتی
قرارگیرند که زنان متمدن خارجی.
سخنران بعدی، مدیرمدرسهٔ دخترانه بر آموزش زنان و وحدتآنان با مردان تاکیدکرد تااینکه ملتشان بتوانند پیشرفت کنند. سومین سخنران عصمتقاضی `دختر رهبر کردستان` گفت که ما زنان میبایست چندین بار آزادیمان را جشنمیگرفتیم بطوریکه `تمام دنیا بدانند که زنان کردستان آزادی را بیشتراز مردان دوستمیدارند`. چهارمین سخنران کبری عظیمی کهمعلم بود، شدیدا زنان مهابادی را بهباد انتقاد گرفت:
چون ما بیشتر عقبماندهابم، وظیفهٔ ما دشوارتر و بارمان سنگینتراست. ماباید بدانیم چگونه این
بار سنگین را ازدوشمان برداریم. البته اینبار بقدرت علمو منطق برداشتهمیشود. اما متاسفانه
مردم مهاباد آنرا طوردیگری میبینند. مثلا آنها دختران جوانشان را بدبختو بیسواد میکنند و بهآنان
میگویند یک جفت جوراب ویا کلاه ببافند ویا اینکهمیگویند: `من دخترم را بهمدرسه نمیفرستم
چون بیادب میشود`. خانمهای عزیز بیادبی ماچیست؟ آنهاییکه اینگونه میاندیشند از حقیقت
خیلیدورهستند و مسئله را نفهمیدهاند. مثلا خودمن دربسیاری از جمعها همینکه مارا میبینند،
شنیدهام میگویند:`ببین این معلمهایشان هستند`، و بانگاه تحقیرآمیز بما مینگرند. اگر ما به
کتابها و نوشتههای خارجیها نگاهکنیم بسیار غمگین میشویم و ازخودمان میپرسیم:` خدایا ماهم
مانند اینها انسان هستیم؟ چرا ما نباید در شهری مانند مهاباد یک دکتر جراح زن، یک پزشک زن،
دندانساز ویا حتی یک قابلهٔ مدرکدار داشتهباشیم؟`
سخنران سپس زنان را فرامیخواند تا از سقوط دیکتاتوری رضاشاه خوشحال باشند و `ازفرستادن دخترانشان به مدرسه دریغ نکنند`جاییکه بزبان مادری خودشان به آنان آموزش دادهمیشود. سپس شرکتکنندگان به حزبدموکرات کمکمالی میکنند.(14) روزنامه اسامی 41 زن را که به حزب پول و طلا دادهاند ذکر کردهاست. طعنهآمیز اینکه تمامی این زنان با نام شوهرانشان شناختهمیشوند؛ مثلاْ خانم آقای صالح شاطری. یکهفته قبل ازآن، روزنامهٔ کوردستان گزارشی از یک نشست کنفرانس خانمها در مهاباد را نوشتهبود:
کنفرانس خانمها در انجمن فرهنگی شوروی- کردستان
روز جمعه هشتم مارس 1946 کنفرانسی در محل انجمن فرهنگی شوروی- کردستان بدعوت
خانم رهبر[یعنی رئیسجمهور] کردستان برای روشنگری افکار زنان جامعهٔ کردستان تشکیل
گردید؛ تعداد زیادی از خانمها[همسران] اعضای کمیتهٔ مرکزی [حزبدموکرات کردستان]،
معلمین و دانشآموزان مدرسهٔ دخترانه، کارمندان حزبدموکراتو ادارات دولتی، تاجرانو کسبه
دعوت شدهبودند. ابتدا خانم رهبر کردستان دربارهٔ اهمیت آموزشوپرورش زنان و دختران و
پیشرفتهای اتحادیهٔ زنان شوروی و ضرورت آشنا شدن با آنها سخن گفت. سپس تعدادزیادی
از معلمین و دختران و دیگر خانمها سخنرانی کردند. کنفرانس که ساعت 2 بعدازظهر شروع
شدهبود درساعت 5 خاتمهیافت.(15)
هیچ نامی از هشتم مارس روز جهانی زن که همواره در اتحادشوروی برگزارمیشد، بمیان نیامدهاست. یکهفته بعد یک سازمان زنان تشکیل گردید. گزارشی کوتاه در روزنامهٔ کوردستان آمد:
تشکیل حزب دموکرات (توسط زنان کردستان)
روزجمعه 15 مارس 1946 تعداد زیادی از زنان اندیشمند کردستان بدعوتخانم رهبرکردستان
در ساعت 3 بعدازظهر در جامعهٔ فرهنگی گردآمده و تحت مدیریت خانم رهبر کردستان (مینا
خانم . . . [یک کلمه ناخوانا است])، حزب دموکرات زنان کردستان ایران را تشکیلدادند ؛
تعداد زیادی از زنان ثبتنام کرده و متعهدشدند که حق عضویت از یک تا ده تومان بپردازند.(16)
نام سازمان در شمارههای مختلف روزنامه متفاوت است؛ برای نمونه، اتحادیهٔ دموکراتیک زنان کردستان (یهکیتی ژنانی دیموکراتی کوردستان)(17) و حزب خانمها (حیزبی یایان)(18)
سازمان باینترتیب جناح زنان حزب دموکرات کردستان بود. حزب زنان که بهیچوجه حاصل یک جنبش فمینیستی نبود، ازجانب یک سازمان سیاسی که مردان کاملاْ برآن مسلط بودند ایجادگردید. چهرهٔ رهبری کننده `یای مینا` همسر رئیس جمهور بود.
حزب زنان ظاهراْ تشکیلاتی شلوول داشت. پس از یای مینا که رهبر سازمان بود، رهبران(سهروک) ده ناحیهٔ(گهرهک) مهاباد قرارداشتند. در گزارشی راجع به درآمدها و مصارف حزب زنان در سومین ماه بهار (جوزهردان، خردادماه)، اسامی رهبرانو درآمدها (حقعضویتها)ی هر محله(گهرهک) آمدهاست:(19)
1- کلثوم سلطانیان ههرمهنیان 1305.00
2- خورشید شاطری بازار 282.5
3- خدیجه قاضی چومی 227.5
4- سید عایشه شاطری حاجیحهسهن 822.5
5- صدیقه ولیزاده خڕێ 936.5
6- زیبا خانم قولهقهبران 230.0
7- آمینه داودی قیبله 210.0
8- زهرا مولوی رزگهیان 200.0
9- پیروزه مشیری جامیعا 120.0
10- ماوزهر بیلازاده یههوودیان 95.0
جمع 4429.0
درآمد دوماههٔ اول بهار 9291 ریال بود. هزینهها عبارتبودند از کرایه (1200ریال)، عوضکردن اثاثیه و رومیزیها (5200 ریال)، دوماه حقوق یک کارمند زن (400ریال)، سهماه حقوق یک کارمند دیگر (600ریال)، حملونقل و زغال (80ریال)، و جارچی شهر (60ریال) که جمعاْ 7540 ریال میشد.(20) حزب ابتدا در یک مدرسهٔ ابتدایی مکانداشت، اما بزودی به یک منزل اجارهای انتقال یافت. یک آگهی کوتاه از `بانوان باسواد`علاقمند میخواهدبرای شغلهایزیر تقاضا بفرستند: حسابدار، خزانهدار، منشی و صندوقدار.(21)
نخستین هدف حزب زنان بسیج زنان بزرگسال برای حمایت از جمهوری و ملتبود. ازآنجاییکه اکثریت این زنان بیسوادبودند، حزب کلاسهای سوادآموزی وهمچنین گردهماییهای غیررسمی سازمانداد. دیگر فعالیتها شامل جمعآوری کمکمالی برای ارتشملی، شرکت در راهپیمائیها، تظاهرات و نوشتن در روزنامهها بود. کمک به ارتشملی شامل کارزنان در بافتن لباس و جوراب برای پیشمرگانبود. سازمان زنان از جمهوری چهرهٔ یک دولت مدرن را که علاقمند به پیشرفت زنان بود، بنمایشمیگذاشت.
ناسیونالیستها از نیمهٔ دوم قرن نوزدهم تاکید برآن داشتهاند که آموزش مهمترین شرط آزادی ملی است. طی قرن بیستم بسیاری از روشنفکران از هردوجنس، خواستار مهیاکردن آموزش برای زنان شدهاند. برخی از والدین ازجمله مادران مهابادی علیرغم اینامر دربرابر کارزار بهمدرسه فرستادن دختران مقاومتکردهاند. انتقاد کبریعظیمی از والدینی که حاضرنبودند دخترانشانرا به مدرسه بفرستند چنانکه در بالا نقلشد، کشمکشیرا میان ناسیونالیستهای علاقمند به شاملکردن زنان در درون ملت و برداشت سنتی که نظم اجتماعی پیشاسرمایهداری و روابط دوجنسدرآنرا بازتولید میکند، به نمایش میگذارد. درحقیقت رهبری کاملاْ مردانهٔ جمهوری بویژه شخص رئیسجمهور بیشاز بسیاری از زنان به رواجدادن آموزش زنان علاقمندبودند. برای مثال مسئول حزبدموکرات کردستان در شنو اولین مدرسهٔ دخترانه در این شهر را افتتاحکرد. گزارشی در بارهٔ این مدرسه که توسط حسنکاظمی مدیر مدرسه نوشتهشدهاست، بیانمیکندکه `لازمست که همهٔ اهالیشهر از رهبر حزبدموکراتکردستان بخاطر اینخدمتمهم سپاسگزاریکرده و بارغبت واشتیاق دخترانشان را بهاین مدرسهبفرستند..`(22) تاکید برایناست که یککردستان آزادشده نیازمند زنان آموزشدیدهاست. آزادی، رهایی و آموزش از همدیگر جدایی ناپذیرند. بزرگترین دستاورد آنست که مثل یک مرد باشید. یک زن آموزشندیده باری است بردوش ملت و شوهر تحصیلکردهاش. مردی در یک مقاله راجع به `آموزشزنان` نوشت:
روزی من ازادارهٔ فرهنگ به منزل میرفتم. زنی رادیدم که جلو درب ادارهٔ اصلیحزب
دموکرات کردستان ایستادهبود. وی چهرهاش را بطرف من برگرداند و با زبانی که
خصلتنمای زنان ساده و بیسواد ماست پرسید`برادر این چیست؟`من فکرکردم
که اگر جواب بدهم که این مقراصلی حزب دموکرات کردستان است، وی نه مقراصلی،
نه حزب و نهدموکرات را نمیفهمد. ازروی درماندگی لحظهای اندیشیدم و گفتم:
`اینجا برخی از کردهای مهم دورهم جمعمیشوند و به کاروبار کشور مبپردازند.`
نویسنده سپس استدلال میکند تازمانیکه زنان آموزشنبینند و درمورد حقوق اجتماعی و سیاسی خود آگاهنشوند، کردها نباید فکرکنند که گام بزرگی درمسیر آزادی و تمدن برداشتهاند.(میکائیلی 4: 1946)
اعضای حزب ازطریق کمک مالی و جمعآوری پول از غیراعضا ازدولت حمایت میکردند. یکبار رئیسجمهور به یایمینا گفت که `ملکهٔ فرانسه انگشتر خودشرا به مردم فرانسه بخشیدهاست. چرا شماهم اینکار را نمیکنید. من مطمئنهستم که این دیگر زنان را نیز تشویق میکند که به جمهوری کمک مالیکنند.`
تنظیمکردن بنیاد زناشویی
تشکیل حزبزنان ظاهراْ برجستهترین گامی است که ازجانب رهبری حزب برای بسیج زنان در پروسهٔ ساختن ملت برداشتهاست.اقدامات دیگر توجه به دخالت در مناسبات سنتی دوجنس را نشانمیدهد. یکی از اینها سیاست غیرقانونی کردن مجازات برخی اشکال فراریدادن[زنان] میباشد. یکی از تصمیمات اتخاذشده توسط شورایملی که مکرراْ در شمارههای مختلف روزنامه چاپمیشد:
اطلاعیه
فراریدادن(رهدووکهوتن) دختران و زنان ممنوع است
هیأت ملی کردستان مقررمیدارد هرمردی که بالاجبار یکزن شوهردار و یا [زنی] را که هنوز
[به خانهٔ شوهر ] نرفتهاست باخود فراریدهد، به مرگ محکوم خواهدشد؛ اگر دختری فراری
دادهشود آن مرد باید کشته شود؛ اما اگر مردی خواستگار دختری باشد و اینتقاضای وی
ردشده و هیچ مانعی [برای ازدواج] دربین نبوده و دختر ازدواج نکرده و راضیبه آن باشد،
مجازاتی درکارنخواهد بود، درغیراینصورت سهماه تا سهسال زندانی خواهد داشت. 13فوریهٔ
1946، رئیس هیأت ملی کردستان حاجی باباشیخ. (23)
این تصمیم بهمراه چندیدیگر، نشاندهندهٔ استقلال جمهوری از سیستم قضایی حکومتایران است. این قانون عمدتاْ متوجه مناطق عشایری و روستایی است که درآنجا ربودن/فراریدادن انجام میگرفت. این حکم که ازجانب یک مقام مذهبی در پایتخت صادرشدهبود، درواقع ادامهٔ قدرت مرکز/شهری در مناطق غیرشهریاست که زیرفرمان رهبران فئودال- عشایر بودند. این همچنین تحمیلکردن اصول اسلامی بر سیستم روابط بین دوجنس بود که در مقابل قدرت مذهب مقاومت کردهبودند. زبان متن کاملاْ مردسالارانه است. درعنوان این اطلاعیه ربودن زن (ژن ههلگرتن) که اصطلاح جانب مردانهٔ این عملاست، بکارنرفتهاست. قابلملاحظهاینکه رهبری جمهوری تلاشی برای دخالتی مشابه درمورد مناسبات زمین در مناطقروستایی که در روستاهای فئودالی استثمارگرانه بوده و درآن حقوق زنان برای مالکیت زمین رعایت نمیشد، بعملنیاوردند. سنت انکار حقوق زنان برای ارث بردن زمین کشاورزی نقض شریعت اسلام بودکه به زنان نصف سهم مردان را میدهد. اما حتی ازبین بردن ربودن/فراریدادن نیز کاملاْ موفقیتآمیز نبود.
محمدامین منگوری یکی از اعضای ادارهٔ نظامی جمهوری دریک تفسیربسیار نادر اظهارداشت که وضع قانون برای ربودن/فراریدادن در تناقض با سنتهای عشیرهای بلباس در غربمهاباد بود. برای مردم این منطقه این امری `سرکوبگرانه و ناخوشایند`بحساب میآمد زیراکه اجازهنمیداد به `آزادی عشق، لاسزدن، عاشقشدن، رقص مختلط و فراریدادن. اینکار جوانانرا به زاهدانخلوتگرا (وشکهسوفی) تبدیلکرده و دنیای عشق را برروی آنان میبندد.` بعقیدهٔ منگوری انتقادزیادی متوجه قانونمنع فراریدادن بود زیراکه اینامر بعنوان کاری شرافتمندانه قلمدادمیشد. اگر زنی فراری دادهنمیشد، احترامی نداشت. این امر برای مردان هم صادقبود: `اگرمردی زنیرا فراری نمیداد بهاو میگفتند «تو مرد نیستی؛ اگرمرد بودی زنی را فراری میدادی.» منگوری ادعامیکند که `تنها نیکبختی که تاریخ به کردها دادهاست « عشقبازی و آرزوی جنسی (دلداری و عهلاقهی جنسی)» واینکه کردها در لذتبردن از این آزادیها از اروپائیها هم جلوتر هستند.` وی همچنین خاطرنشانمیکند که اینکار یک عملکرد اقتصادی نیز بهمراهدارد. ماجراجویی فراریدادن همیشه خطر بهمراهدارد، اما همهٔ اطراف قضیه میدانند چگونه کشمکش را فیصلهدهند. مردوزن محلتحصنی گیرمیآورند (نزد یکرئیس عشیرهویا مالک، یک اتوریتهٔ مذهبی یاهر شخص بیطرفو مورد احترامی) که آنجا تازمانیکه یک سازش انجاممیگیرد بهآنان امان میدهند؛ به پدر دختر معمولاْ یک `بهای عروس`ویا شیربها (شیربایی) میدهند و دیگران نیز بلحاظ مالی سودمیبرند.` (24)
ازمیان اصلاحاتی که بابتکار رهبریانجام گرفت یک فرمان ریاستجمهوری بود درمورد اجرای خطبهٔ نماز روزجمعه برای اولینبار بزبان کردی. تعدادی از موضوعات گوناگون دراین خطبهها برجستهمیشد که یکی از آنها اینبود:`زنان در جامعه چگونه باید باشند.` دیگر موضوعات عبارتبودند از: مبارزه با قشریگری، احترام به قوانین مذهبی، بهداشت و ساختن بیمارستانها، تأثیر امنیت در پیشرفت میهن و تمدن قدیم کردستان. (25)
در حکومت خودمختار آذربایجان همسایه زنان برای اولین بار ازحق رأی همگانی برخوردار شدند. در جمهوری کردستان هرچند موضوع رأی دادن پیشنیامد، اما رئیسجمهور با حقرأی همگانی نظر موافقداشت. دریک کنفرانس مطبوعاتی از قاضی محمد سوأل شد`حزبدموکرات آذربایجان به زنان حق رأی در انتخابات دادهاست، آیا شماهم چنین کاری کردهاید؟ جواب اینبود،`هرچند که ما این اقدام آذربایجان را مثبت ارزیابی میکنیم، باید باطلاعتان برسانم که ما نتوانستهایم بهاین موفقیت دستیابیم.` (26)
مسئلهٔ آگاهی فمینیستی
بنابه دلایلی که تاکنون بهآنها اشارهکردهایم، واضحاست که آگاهی فمینیستی هنوز درمیان زنان جمهوری آشکار نبود. زنان تحصیلکرده معتقد به آموزشزنان و برابری رسمی بامردان بودند. اما حتی آنان نیز بطورجدی سیستم موجود مناسبات بیندوجنس را بهچالشنمیگرفتند. رادیکالترین انتقاد متعلق به کبری عظیمی بود که منجربه ناخشنودی برخی از زنان گردید. غایب بودن یک آگاهی فمینیستی لیبرال را بااستناد به صفحات روزنامهٔ کوردستان میتوان نشانداد. یکی از معلمان `نصیحت بهزنان` را نوشت که ازجمله میگوید:
هرروز قبلازاینکه شوهر بهبازار برود زن باید ازاو سوال کند،`آیا فرمایشی دارید؟`
زن خوب و قابلاعتماد تاجیاست برسر شوهرش
اگر شوهر شما رفتاریرا نمیپسندد، شماهم نباید آنرا بپسندید و آنکار راهم نکنید . . .
بانظرمساعد درمورد مرد غریبه صحبتنکنید وگرنه شوهرتان مشکوک خواهدشد
حتی اگرهم خیلی غمگینهستید، هنگامیکه وی بهخانه میآید بدخلقنباشید
سعی کنید خلقوخوی شوهرتانرا درککنید تا مطابق آن رفتارکنید.(27)
بیشتر مردانو زنانی که دربارهٔ شرکتزنان درحیات ملت مینوشتند، زنان `کشورهای خارجی`(هم اروپا وهم اتحادشوروی) را بعنوان مدلی که باید سرمشققرارگیرند، معرفی میکردند. در این نوشتهها زن خارجی در زمینههای علمی، تکنولوژی و هنر آموزشدیدهاست؛ وی با مرد برابراست و همانند مردان به شکلدادن ملت کمکمیکند. گاهاْ توصیهٔ حضرتمحمد برای آموزش هردوی مردانو زنان نیز ذکر شده است. همچنین یکی از سخنرانان بنام خانم شاهسلطان فتاحی در سخنرانیخود بر حمایت رئیس جمهور ازآموزش زنان ازطریق فرستادن دخترهای خودش بهمدرسه تأکید میکند.(28)
موضوع دیگر تواناییهای زن برای یکجنگجوی خوب شدناست. درمقالهای راجع به زنان آذربایجان شوروی (کهاز منابع شوروی گرفتهشدهاست)، بر استاندارد بالای آموزش زنان و همچنین کمکهای نظامی آنان به جنگ میهنی ضدفاشیستی تأکید شدهاست.(29) در مقالهٔ دیگری که دربارهٔ `آزادی مذهب در روسیهٔ سوسیالیستی` برشتهٔ تحریر درآمدهاست بر آزادیزنان شوروی برای کار در بیرون از خانه و درهمهٔ زمینهها تأکیدشدهاست. توجهدادهمیشود کهدر روسیه زنانو مردان درکنارهمدیگر کار میکنند. عدم تبعیض بین زنانومردان خارجی همتای خودرا درملت مییابد. `بهموقعیت زنانعشایر کردستان بنگریدو آنوقت میبینیدکه مردان وزنان باهمدیگر کارمیکنند (در برداشتمحصول، بذرافشانی و در خرمنکوبی) و بهمدیگر کمک میکنند، بعلاوه زنان از بچهها مواظبتکرده امور خانهرا هم انجام میدهند. بهرحال آنچهکه زنان روسیه انجام میدهند بسیار باارزشاست زیرا آنها دارایدانشبوده و آموزشدیدهاند؛ زنان ما بسیار نادانند.`(30)
نتیجهگیری
موضوع موردبررسی برخی گرایشات را که دیگر پژوهشگران در رابطه با جنبشهای ملی در سراسر جهان مشاهدهکردهاند، تأیید میکند. درکردستان سال 1946جنبش فمینیستی نسبت به جنبش ملی عقببود. آگاهی ناسیونالیستی بسیار پردامنهتر و بسیار قدیمیتر بود. درحالیکه آزادیزنان، حقوق برابر و شرکت درمبارزه وارد دستورکار ناسیونالیستها شدهبود، آگاهی از خواست پلاتفورم فمینیستی لیبرال ناپخته فراترنرفت.
نخستین سازمان زنان کرد درسال 1919 توسط اعضای نخبگان ناسیونالیست تبعیدی در استانبول پیریزیشد. همانند دیگر گروههای سیاسیو فرهنگی، اینسازماننیز پساز برقراری جمهوری ترکیه که تمام فعالیتهای ناسیونالیستی را سرکوبمیکرد، با برخاستن شورشکردها درسال 1925 ازمیان رفت. حزبزنان بنظرمیرسد که دومین سازمان زنان کرد باشد. یکی از اعضای آریستوکراسی زمیندار بنام حفصهخانم در زمان حکومت خودمختار شیخمحمود دراوایل 1920 فعالبود اما کارهایوی نشان از برخاستن آگاهی فمینیستی ویا سازماندهی ندارد. وی از آرمان ناسیونالیستها حمایتمیکرد و دستور کاریکه تعقیبمیکرد عبارتبوداز پیشرفتکردن زنان بویژه در دستیابی به سواد و آموزش.
جنبش ناسیونالیستی در سال 1946 زنان را بهشرکت در فعالیتهایخارجاز خانهتشویقمیکرد اما محدودیتهای متعددی دربرابر حضور علنی آنان قرارمیداد: زنان تنها درحالی بحساب میامدند که بتوانند مردان را در آرمان ناسیونالیستی کمککنند. جمهوری اولین حکومت کردی بودکه ادعای دموکراتیک و مدرنبودن میکرد. تشکیل یک حزبزنان ارزشاین تصویر را بالابرد: زنان ازهمان اوان رژیم خودمختار در عرصهٔ عمومی حضورداشتند. وجود حزبزنان حضور زنان درحیات سیاسی جمهوریرا بهشیوهٔ صوری اعلامکرد اما درهمانحال کنارنهادهشدن آنانرا از ردههای تصمیمگیری حزبدموکراتکردستان توجیهکرد. این حزب بعنوان سازمان زنان حزبدموکراتکردستان همچنین به جداسازی بدنهٔ حزب براساس جنسیت رسمیت بخشید و هرکدام سازمان خود را داشتند. واضحاست که ایندو درموقعیت همسان قرارنداشتند.
روزنامهٔ کوردستان کههردوروز یکبار منتشرمیشد، همراهبا چندین مجله و بعدهاهم یکایستگاه رادیویی، سیمای یک حوزهٔ عمومی (Public Sphere) درحالساختنرا نشانمیداد. اما تنها نخبگان و دولتمندان دسترسی به رادیو داشتند درحالیکه بقیهٔاهالی در پایتخت میتوانستند به بلندگوهایی که در چهارراه اصلی نصبشدهبودند گوشفرادهند. بهرحال توجهبه این نکته اهمیتداردکه تمام نشریات و ایستگاهرادیویی درمالکیت حزبدموکرات کردستان بودهو توسط آنان ادارهمیشد. واین موقعیتیاست که شبیه حوزهٔ عمومی نیست که درآن گویندگان/شنوندگان و نویسندگان/خوانندگان مختلف مستقل از قدرت حاکم هستند. باوجوداین، آنان فضایی برای دربرگرفتن فعالیتهای زنان و سیاست رسمی درمورد دو جنس فراهم کردند.
دولت ملی آذربایجان درهمسایگی رادیکالتر از جمهوری کردستان بود. در آذربایجان برخلاف کردستان اصلاحات ارضی هرچند محدود انجام دادند و حقوقزنان برای شرکت در انتخابات همگانی را برسمیت شناختند. پایتخت آذربایجان یعنی تبریز دومین شهر بزرگ ایران بود و تا پایان قرن نوزدهم بزرگترین مرکز شهری در کشور بشمارمیرفت. اینجا همچنین مرکز رادیکال انقلاب مشروطیت ایران در سالهای 1911-1906 بود. میرجعفر پیشهوری رهبر حزبدموکرات آذربایجان و نخستوزیر حکومتملی یکی ازچهرههای جنبش کمونیستی ایران بود. حضور نیروهای شوروی در منطقهنیز یک عاملدیگربود. موقعیت پیشرفتهٔ زنان در جامعهٔ شوروی یکی از موضوعاتی بود که مکرراْ در رسانههای سخنپراکنی و انتشاراتی شوروی مطرح میشد. درنشریات کردستان و آذربایجان شرکت زنان شوروی در جنگ علیهفاشیسم همواره بعنوان دلیلی بر آزادی آنان نشاندادهمیشد. حائزاهمیتاینکه حق زنان فرانسوی برای شرکت در انتخابات همگانی تنها درسال 1944 یعنی دوسال قبلاز آذربایجان برسمیت شناختهشد.
نیمقرن بعداز تشکیل حزبزنان بنظرمیرسد که جنبش فمینیستی درکردستان هنوز دنبالهرو جنبشملی است. سرکوبخشن ملی بر سرکوب جنسی و طبقاتی سایهافکندهاست؛ حتی بازدارندهتر ازآنهم تأکید رهبران ناسیونالیست بر مبارزهٔ ملیاست؛ آنان آشکارا مبارزهٔ ملی را برمبارزهٔ طبقاتی و برابری دوجنس ترجیحمیدهند؛ بسیاری از احزابناسیونالیستی برتری طبقاتو جنسیت را کماهمیت جلوهداده و این موضوعهارا بهآینده موکول میکنند. دو حزب سیاسی یعنی کومهله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)و حزبکارگران کردستان (پ.ك.ك) درمبارزهٔ نظامی و سازماندهی سیاسی فضای بیشتری بهزنان بخشیدهاند. نقش زنان درحزب اخیر یادآور سال 1946 میباشد. درحالیکه تعداد زیادی زنان در فعالیتهای غیرسنتی(مانند عملیات نظامی جنگی و غیرجنگی، ژورنالیسم حزبی و کارگروهی) درگیرشدهاند، هیچکدام به موقعیتهای بالای رهبری دستنیافتهاند. برخی احزابسیاسی، مثلا حزبدموکرات کردستانعراق و اتحادیهٔ میهنی کردستان، اولیبیشتر از دومی، درحقیقت مانع از پیشرفت جنبشزنان شدهاند. برای نمونه حزبدموکرات ادعامیکند که جامعهٔ کردستان اسلامیو سنتی است و بنابراین زنان باید از اشکال سنتیو مذهبی قوانین مردسالارانه تبعیتنمایند. این گروه از ناسیونالستها با تأکید بر عقبماندگی جامعهٔ کردستان بیشتر دلبستگیخودشان به مردسالاری را بیان میکنند تا علاقهٔ زنانرا بهسنتگرایی.(31)
افزایش شهرنشینی، تشکیل طبقاتمتوسط و کارگر، پیشرفت آموزشو سربرآوردن Diaspora (جامعهٔ تبعیدیو مهاجر) کردها درغرب همه به رشد جنبشفمینیستی و تماسهای روزافزون آن با فمینیسم رادیکالو سوسیالیست کمکمیکند. نقد فمینیستهای کرد که متعلقبه هیچ حزبی نیستند ازسیستم مردسالاری هماکنون شروع شدهاست. نویسندگان کرد، زنومرد خشونت مردسالارانه را درکردستان و درخارجکشورنیز زیر سوأل بردهاند.
تاریخ جنبشرهاییبخش زنان کردستان همانند خود مردمکردستان سرکوب شدهاست. از دستاوردها و شکستهای آن بسیار کم میدانیم. کشفاین تاریخ درگرو پیشرفت خود جنبشاست.
یک تفاوت میان کردستان و غرب، پیروزی ناسیونالیسم در `دموکراسیهای غربی`میباشد. از اواخر قرن هیجدهم ناسیونالیسم غربی قدرتحکومتی را دردستداشته، ملت و دولتملی خود را ایجاد کردهاند. `ملت` ازهمان اوایل زنان را نادیدهگرفت(درمیان انبوهی نوشته نگاهکنیدبه Nelson 1998). درهیچ کجا زنان بعنوان `شهروندان` کامل بحساب نیآمدند و بیشاز یک قرن مبارزهٔ فمینیستی لازمبود تا اینکه به آنان اجازهدادهشد تا حقوقشهروندی خود مانند حقرأی را بکاربندند. زنان ازطریق مبارزهٔ سیاسی سازماندادهشده و رودررویی گستردهٔ تئوریک با مردسالاری درواقع توانستهاند برابری قانونی را در بسیاری از `دموکراسیهای غربی` بدست آوردند. نابرابری اما، عمیقاْ ریشه در جامعهٔ سرمایهداری دارد.
کشمکش بین ناسیونالیسم و فمینیسم همچنان حلنشده باقیماندهاست. تضاد در جنبشهای ملی جهان درحالتوسعه حتی برجستهتر میباشد. ناسیونالیسم ترک، عرب و ایرانی نیز درسالهای پساز جنگ جهانی اول قدرترا دردستگرفتهبودند. پیشینهٔ آنها دربرخورد به روابط دوجنس بهیچوجه بهتر از همتایان غربی آنان نیست. هدفجنبش ملی کردستان، درعوض، رسیدن به قدرت حکومتیاست. تا آنجائیکه به تجربهٔ حکومتخودی در ایران در سال 1946 و درعراق از سال 1992 برمیگردد، ناسیونالسم کرد از گرایشی که در غربشروع شدهبود منحرف نشدهاست.
درکردستان کشمکش درادامهٔخود ازطریق مذاکرات وسازشهاییکه باقساوت قومکشی و جینوساید که ازجانب چهاردولت ملی بردوطرف تحمیلمیشود، حلوفصل میگردد. میمانداینکه ببینیمآیا فمینیستهای کرد به ناسیونالیسم اجازه میدهند که همچنان پاسبان مردسالاری باشد. اما این سادهاندیشی خواهدبود اگر بپنداریم که ناسیونالیسم تنها مانع برسرراه رهایی زنان میباشد. فمینیسیم بعنوان یک جنبش آگاه برای ازمیانبردن مردسالاری، خودازدرون مقهور مواضع تئوریکی است که نسخههای سازشکارانه توصیه میکند. این فراخوان برای `فمینیستهای بومی` درغرب که توسط فمینیستهای پسامدرن و تئوریسینهای سیاست هویت صادرمیشود، سازش با مردسالاری مذهبی، ملی و قومی را تشویقمیکنند. اما سیاستهای ملیگرایانهٔ کردها درمورد `مسئلهٔ زن` دهها سال قدیمیتر از دستورالعملهای پسامدرنیستها است. درحالیکه ناسیونالیسم کرد موفقشدهاست که نقش پاسبان مردسالاری را ایفاکند، بومیگرایی و تئوریهای بومیگری فمینیستها را دعوتمیکنند دستآموز ناسیونالیسم شوند. علیرغم سرکوب سبعانهٔ ملی که علیه مردم کردستان اعمال میشود، بیشترین احتمال اینستکه فمینیستهایکرد بخاطر مذهب، ملت و خلوص قومی دستبهدامان مردسالاری نخواهند شد.
پانوشتهها
1- این فصل بازنویسی پژوهشهای من دربارهٔ همین عنواناست. من از نشریات `کومهلهی ژ.ك`، نشریات جمهوریکردستان، دستنوشتهها، مصاحبهها و منابعدستدوم استفادهکردهام.
2- کلمهٔ `جمهوری` در روزنامهٔ کوردستان منتشره ازجانب حزبحاکم استفادهشده و قاضیمحمد رهبر حزب و دولت `رئیس جمهور` نامیدهشدهاست. کمیتهٔ مرکزی حزبدموکرات کردستان قراری صادرکرد که همگان را مطلع میکرد در مکاتباتشان با قاضی محمد از عنوان `رئیس جمهور کردستان` استفاده کنند.(کوردستان شماره 14، 13 فوریهٔ 1946 ص4). اما تحت فشار شوروی این نام درچهارچوبهای رسمی حذف و رئیسجمهور `پیشوا` خواندهشد. کردها همچنان آنرا جمهوری مینامند.
3- دکترین کومهلهی ژ. ك. دموکراسیاست و برای سعادت زندگی انسانها تلاشمیکند(بند8 پلاتفورم چاپ شده در نیشتمان 6؛6 1942 تنها سهبند از یک سند طولانیتر چاپشدهاست).
4- متن نمایشنامه باقینماندهاست. بیشترین توضیح توسط فرشی (1995) دادهشدهاست. یک بررسی کوتاه در کتاب Eagleton دادهشدهاست(1963).
5- این وعده در مرامنامهٔ حزب دادهشدهاست(نگاهکنید به پانوشتهٔ 9 درزیر)؛ همچنین نگاهکنیدبه:
(1-70؛1963)Eagleton.
6- کتاب اسامی دهاتکشور(26:1950)
7- فرهنگ جغرافیایی ایران(512:1951)
8- اطلاعاتی براساس دولتایران(5- 14 :1961)
9- مرامنامهٔ حزب دموکرات کردستان (1-30:1970)
10- کوردستان (1946) 10(6 فوریه): 1،4.
11- کوردستان (1946) 13(11فوریه):1.
12- مجلهٔ بچهها `گرووگاڵی منداڵانی کورد` غانوغون کردن بچهها. برای نمونه این شعر را چاپکردهاند:
برای دختران
دختر کرد! تو هم همانند برادر بزرگترت دانش بیآموز
نوردیدهام هیچگاه دست از آموختن برندار.
برادرت به کمک تو نیازمنداست،
او بسیار محتاج افکار زیبای توست.
داداشت قربانتبرود، دانش بیاموز خواهر،
زیراکه هرآنکس که بیسواد است حیوان است. (7:1946)
13- کوردستان (1946) 27 (25 مارس):3-2.
14- کوردستان (1946) 29 (30 مارس):4.
15- کوردستان (1946) 24 (13 مارس):7.
16- کوردستان (1946) 24 (13 مارس):3.
17- کوردستان (1946) 79 (22 اوت[باید 20 اوت باشد، یعنی 29 گهلاویژ] ):4.
18- کوردستان (1946) 85 (5 سپتامبر[باید 12 سپتامبر باشد، یعنی 21 خهرمانان] ):1.
19- کوردستان (1946) 77 (15 اوت):4.
20- کوردستان (1946) 77 (15 اوت):4.
21- کوردستان (1946) 85 (5 سپتامبر[باید 12 سپتامبر باشد، یعنی 21 خهرمانان] ):1.
22- کوردستان (1946) 24 (13 مارس):5.
23 – کوردستان (1946) 16 (18 فوریه):4.
24- براساس دستنوشتههایی که توسط محمدامین منگوری نوشتهشده (7-176:1958). نویسنده خود از عشیرهٔ منگور از طایفهٔ بلباس است و دربارهٔ اثرات این قانون برمردم منطقه تحقیقمیکرد هنگامیکه وی خود اندکی پساز سقوط جمهوری در مخفیگاهزندگی میکرد. نگاهکنید به Edmonds(6-225:1957)دربارهٔ دخترفراریدادن درمیان بلباسها. دراین رابطه از آقای محمودملاعزت بخاطر اینکه این دستنوشتهها را دراختیارمن قرارداد، تشکرمیکنم. وی دستنوشتهها را در سوئد منتشرکردهاست.
25 – کوردستان (1946) 10 (4 فوریه):3.
26- کوردستان (1946) 2 (13 ژانویه):4.
27- کوردستان (1946) 27 (25 مارس):3.
28- کوردستان (1946) 28 (27 مارس).
29- کوردستان (1946) 73 (4 اوت):2.
30 – کوردستان (1946) 72 (30 ژوئیه):4.
31- برای ارائهٔ یک نمونه ازاین نوع فکرکردن، مصاحبهای را نقلمیکنم که درسال 1993 با چهارتن از رهبران اتحادیهٔ زنان کردستان (یهکیهتی ئافرهتانی کوردستان) انجامشده که یکی از سازمانهای حزب دموکرات کردستان عراق است. یکی از زنان کشتار گستردهٔ زنان را انکارکرده ادعا میکندکه تنها یکی دونفر زن در سلیمانیه کشتهشدهاند. درپاسخ به سوألی دربارهٔ موضعشان درقبال فراریدادن دختران بعنوان وسیلهای برای اجتناب از ازدواجهای ترتیبدادهشده ، مبادلهٔ دختران ویا فروش دختران، یکی از مصاحبهشوندگان گفت که با این عمل مخالفاست زیرا بعقیدهٔ وی این برخلاف سنت مردم کردستان است. یکی دیگر از رهبران سازمان زنان با فراریدادن مخالفتکردهگفت:
من نمیتوانم مستقیماْ بگویم که اینکار [فراریدادن] چیز خوبیاست. ما باید بهوضوح جامعهای
را کهدرآن زندگی میکنیم بشناسیم. چهفرهنگی داریم؟ اگر ما دربارهٔ حقوقزنان دریک چهارچوب
خیلی گسترده نگاه کنیم، خود جامعه دربرابر ما میایستد. ما باید گام به گام با جامعه پیش
برویم. فرهنگ اسلامی و کردی تبدیل به قوانین اجتماعی شدهاند؛ اگر این مرز را طیکنیم، موفق
نخواهیم شد.
هرچهار زن مصاحبهشونده رهبران اتحادیهٔ زنان کردستان بوده و برای مسافرتی بمنظور جلب حمایت برای کارهایشان در اروپا بودند.(122،124:1993 چنگیانی).
فهرست مراجع
– ناشناس. (4-1943)«مکالمهٔ برادرانو خواهران.»، نیشتمان 4/3 (1322دسامبر 1943 ژانویه 1944)4-23.
– جزا چنگیانی (1993) چاوپیکهوتنیک لهگهل چوار ئافرهتی سهر به یهکیتی ئافرهتانی کوردستان (مصاحبه با چهار زن از اتحادیهٔ زنان کردستان). خهرمانه 10-9: 122 ؛ 124.
Eagleton Jr William (1963). The Kurdish Republic of 1946. London: Oxford University Press
Edmonds, C.J. (1957). Kurds, Turks and Arabs. London: Oxford University Press
– فرهنگ جغرافیایی ایران (1951). جلد 4، تهران چاپخانهٔ ارتش، 1330.
– برایم فرشی(1995)`کورتهیهک له سهر شانۆی «دایکی نیشتمان»`.[مختصری دربارهٔ نمایشنامهٔ `مام میهن`]. گزینگ7:28-23.
– گروگالی منداڵانی کورد [غانوغون کردن بچهها](1946) 1(1) (21 مارس)
– دولتایران (1961). وزارت کشور، آمارعمومی، آمار سرشماری منطقهای اولین سرشماری ملی در ایران، آبان 1335(نوامبر 1956)، جلد 47، منطقهٔ سرشماری مهاباد، 5- 14 : مه 1961.
– کتاب اسامی دهات کشور (1950)جلد 1 استانهای 1،2،3 و 4، تهران وزارت کشور ادارهٔ کل آمار و ثبت احوال، فروردین 1329، چاپ دوم: 26.
– محمدامین منگوری (1958). بهسهرهاتی سیاسی کورد له 1914وه ههتا 12ی تموزی 1958 [سرگذشت سیاسی کردها از 1914 تا 12 تموز 1958]، جلد اول، دستنویس. منتشرشده در سوئد زیر عنوان بهسهرهاتی سیاسی کورد له 1914هوه ههتا 1958. بخشاول 1999.
– مرامنامهٔ حزبدموکرات کردستان ایران. در توده شمارهٔ 19، تیر 1349/1970 : 1-30.
– رسول میکائیلی (1946). `آموزش زنان` کوردستان 75 (11 اوت):4
Nelson, Dana(1998).National Manhood: Capitalist Citizenship and the imagined Fraternity of White Men. Durham: Duke University Press.