نوشته: امیر علیایی (دیاری)
مقدمه:
تماس ایران با مدرنیت در واقع تماسی اجتناب ناپذیر اما متاسفانه ظاهری و گزینشی بود، تماسی که تنها درصدد جذب آن میزان از خصوصیات و امکانات مدرنیت بود که در راستای تحکیم و تثبیت دوبارە هژمونی مردسالاری بە عنوان میراث جامعە سنتی پیشا مدرن بود، در واقع فرهنگ مردسالاری ایران پیشامدرن در ایران پس از تماس با مدرنیت تداوم پیدا کرد و این خصوصیات منجر بە تقابلهای میان زنان معترض بە مثابە جنبشی هویت خواه و مردسالاری بە مثابە جنبشی هویت زدا و برسازندە گردید.
جنبشهای اجتماعی:
می توان گفت کە جنبش اجتماعی گونەای از رفتار اجتماعی است که به وسیلە آن، گروههای انسانی اعتراض و نارضایتی خود را در قالب عمل جمعی (collective action) از وضع موجود بیان میکنند. این نارضایتی میتواند طیف وسیعی از موضوعات را در بر گیرد، از نابرابری و تبعیض گرفته تا رفاه و بهبودی اوضاع اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در جامعه. الگوی غالب جنبشهای اجتماعی اعتراضات مسالمتآمیز خیابانی است، اما اشکال و شیوههای دیگر نافرمانی مدنی نیز از اعتصابات شهری گرفته تا تظاهرات خشن در آن معمول است. برای تشخیص جنبش اجتماعی و متمایزسازی آن از سایر پدیدههای اجتماعی،
دو ویژگی مهم جنبش اجتماعی عبارتند از:
الف : عمل جمعی (collective or joint action)
ب: خواست تغییر وضعیت (change oriented demand or goal)
عمل جمعی:
ویژگی عمل جمعی ناظر بر این نکته است که در جنبش اجتماعی صرفاً تجمع قابل توجهی از افراد مهم نیست. تجمع افراد تا زمانی که در قالب یک عمل جمعی تبارز نکند، نمیتواند جنبش اجتماعی تلقی شود. تجمع تعداد زیادی از افراد در کنسرت موسیقی، مراسم مذهبی یا تماشای یک بازی ورزشی جنبش اجتماعی به شمار نمیآید. در جنبش اجتماعی مجموعهای از افراد، هرچند اغلب ناآشنا و به صورت غیرسازمانیافته، گردهم میآیند تا عمل جمعی مشترک انجام دهند. ممکن است هیچ قرارداد روشنی میان افراد شرکتکننده و سهمگیرنده در این عمل جمعی وجود نداشته باشد، اما اشتراکات نسبی در فهم از وضعیت به آنها کمک میکند که در یک وضعیت و لحظە تاریخی معین گردهم بیایند و عمل جمعی را به منظور محققسازی هدف مشترک امکانپذیر کنند، افراد شرکتکننده در جنبش اجتماعی، اغلب با این درک در کنار یکدیگر قرار میگیرند که «این بودن همزمان در کنار همدیگر» میتواند در راستای رسیدن به اهداف مشترک مؤثر واقع شود. از همین لحاظ، در جنبش اجتماعی افراد لزوما بدون دلیل و خودسرانه به جنبش ملحق نمیشوند و در عین حال لزوما به صورت سازمانیافته، هماهنگ و در قالب برنامههای از پیش تعیینشده در خیابان حضور پیدا نمیکنند. آنها به صورت اجمالی درکی از اهداف مشترک دارند و بالاجمال آگاهاند که بودن در کنار یکدیگر و اعتراضکردن مؤثرتر از آن است که هرکسی در گوشه و کنار به تنهایی اعتراض کند. در نتیجه، جنبش اجتماعی در قدم اول از طریق یک «عمل جمعی» (collective action) امکانپذیر میشود و در غیاب عمل جمعی جنبش اجتماعی شکل نمیگیرد.
خواست تغییر وضعیت:
صرف عمل جمعی نمیتواند مبین جنبش اجتماعی باشد. موارد زیادی هستند که افراد حتا به صورت سازماننیافته گردهم میآیند، اما نه برای تغییر وضعیت، که برای حمایت و تأیید یک وضعیت. اعمال جمعی که اغلب در قالب مناسک دینی و اجتماعی انجام میشود، از چنین ویژگیای برخوردار است. در جنبشهای اجتماعی عمل جمعی همواره معطوف به تغییر وضعیت است. این تغییر وضعیت میتواند در حوزة حقوق مدنی یا اجتماعی باشد یا حتا تغییر نظامهای سیاسی و خواست رادیکال سرنگونی یک رژیم یا تغییر بنیادین یک قانون. جنبشهای اجتماعی «بهار عربی» ماهیتی نسبتا رادیکال داشت و شعار «الشعب یرید اسقاط النظام»، «مردم خواهان سرنگونی رژیماند» از درون آن بیرون آمد و در تونس، مصر و لیبی به سرنگونی رژیم و جایگزینی آن با رژیم دیگری منجر شد. «انقلابهای مخملی (velvet revolution)» یا «انقلابهای نارنجی orange revolution» در آسیای میانه و «جنبش سبز (green movement) در ایران، همه از ماهیت جنبش اجتماعی برخوردار بودند. در عین حال، اغلب جنبشهای اجتماعی اهداف اصلاحی، اما معطوف به تغییر وضعیت دارند. مهمترین جنبش اجتماعی نزدیک به رخداد بیستم عقرب «جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا» (Black civil rights movements in America) است. این جنبش که البته در بنیاد خود از جنبش استقلالطلبی و آموزههای مهاتما گاندی الهام گرفته بود، چنان که در قسمتهای بعدی در روزنامه بررسی خواهد شد، ماهیت اصلاحطلبی و دادخواهانه داشت. هدف این جنبش بیشتر لغو تبعیض سیستماتیک و جداییسازی نژادی در آمریکا بود و در نهایت به دستاوردهای درخشانی نایل گشت و به تجربه و الگویی درخشان در تاریخ عدالتخواهی بدل شد. جنبش حقوق مدنی سیاهان خواهان براندازی و سرنگونی نظام و حتا مشارکت چهره یا فرد خاصی در قدرت سیاسی نبود. این جنبش به رویه و رفتار نهادها و سازمانهای دولتی و سیاست تبعیض سیستماتیک علیه شهروندان سیاه معترض بود. آنها به شیوة مسالمتآمیز جنبشهای اجتماعی معمولا بە مثابە واکنشهایی علیە نظم موجود در یک محیط اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی بوسیلە گروههای ناراضی از وضع موجود شکل میگیرد در جهت تقابل و بە چالش کشاندن نظم اجتماعی موجود با نیت و قصد تغییر یا اصلاح آن . جنبشهای اجتماعی معمولا فعالیتی مداوم و پیوسته است(بر خلاف شورش و کودتا) و در ابتدای کار با مخالفت عمومی روبرو میشوند، این مخالفت ممکن از سوی دولت حاکم باشد یا از سوی نهادهای مخالف دیگر. فعالیتهای جنبش از مقداری سازماندهی و شبه ساختار برخوردار است و همه گروههای فعال درک مشترکی از هدفها و ایدهآلهای جنبش دارند(١).
جنبش زنان در ایران:
جنبش زنان درایران به مثابە یک جنبش اجتماعی در دورههای مختلف، برای به دست آوردن حقوق زنان وتلاش آنان برای از بین بردن موقعیت فرودست زنان گفته میشود. نمونه این پدیده در سالهای مختلف و بە فراخور مطالبات گوناگون دیده میشود، درسالهای بعد از انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول انجمنهای مستقل و فمینیستی با هدف حقوق زنان بهطور مستقل تأسیس شدند که بیشتر به تأسیس مدرسههای دخترانه و انتشار نشریههای زنان میپرداختند. در سال ۱۲۸۹نخستین نشریه زنان منتشرشد و درسال ۱۳۱۱آخرین سازمان مستقل زنان منحل گشت. این سازمانها و انجمنها توسط فعالان حقوق زنان که بیشتر از طبقه متوسط رو به بالای تهران و شهرهای بزرگ مانند اصفهان، رشت و شیراز بودند و اغلب در زمان خود تحصیل کرده محسوب میشدند تأسیس شدند. همه این سازمانها در دهه ۱۳۰۰ تعطیل شدند که آخرین آنها در سال ۱۳۱۱ به دلایل نامشخصی بسته شد، از میان سازمانهای زنان میتوان به انجمن حریت نسوان، مجمع انقلابی نسوان، جمعیت پیک سعادت نسوان، جمعیت نسوان وطنخواه اشاره کرد.
ازمیان نشریات این دوره میتوان به دانش (سردبیر: خانم دکترکحال)،شکوفه (مریم عمید)،زبانزنان (صدیقه دولتآبادی)،پیک سعادت نسوان (روشنک نوعدوست)،نامه بانوان (شهناز آزاد)،عالم نسوان (ارگان فارغالتحصیلان عالی مدرسه دخترانه آمریکایی)،جهان زنان (فخرآفاق پارسا)،پیک سعادت نسوان،نسوان وطن خواه (محترم اسکندری)،دختران ایران (زندخت شیرازی) اشاره کرد)
ازمدرسه سازان میتوان به صدیقه دولتآبادی،شمسالملوک جواهرکلام، بیبی وزیر ف،طوبی آزموده، درةالمعالی، ماهرخ گوهرشناس، صفیه یزدی، بیبی خانم استرآبادی و روشنک نوعدوست اشاره کرد که برای تأسیس و حفظ مدرسههای دخترانه خود با مخالفتهای بسیاری از سوی سنتگرایان مواجه بودند و به همین دلیل تأسیس مدرسه دخترانه کاری انقلابی بود(٢)
پس از این دوره سازمانهای زنان مستقل حذف شده وسازمانهایی وابسته به دولتی احزبهای سیاسی تشکیل شدند مانند کانون بانوان که انجمنی بسیار میانهرو وخیریه زیر نظر رضاشاه بود، سازمان زنان ایران زیرنظر محمدرضاشاه، تشکیلات زنان ایران در حزب توده با نشریه بیداری ما در دهه ۱۳۲۰خورشیدی، سازمانهای سکولاری همچون انجمن باهماد آزادگان، خواستار حقوق بیشتری، ازجمله: کشف حجاب وحق طلاق برای زنان ایران یبودند.
سالهای۱۳۲۰تا۱۳۳۱را میتوان سالهای تجدیدحیات محدود و کنترل شده جنبش زنان دانست که سازمانهای مستقلتر اما پراکندهای همچون حزب زنان وجمعیت زنان با روزنامه زن امروز تشکیل شدند. این سازمانها بر خلاف دهه۱۳۰۰چندان هم گرا نبودند. اشاره مختصری به هماهنگی فعالیتهای حزب زنان وجمعیت زنان درسال۱۳۲۲شدهاست، ودرسال۱۳۳۱بیانیهای از ائتلاف سازمانهای زنان برای تقاضای حقوق سیاسی و اقتصادی دیده میشود، این تجدید حیات محدود در سالهای حکومت محمدرضاشاه از بین رفت وتمام فعالیتهای حقوقی زنان درکنترل دولت قرارگرفت و از دهه۱۳۳۰متمرکزسازی شد و در نهایت تحت سازمان زنان ایران درآمد و از حالت جنبش اجتماعی خارج شد(٣).
جنبش زنان پس ازانقلاب۱۳٥٧
پس ازانقلاب۱۳۵۷ایران وضعیت زنان تعییرکرد و برخی ازحقوقی که زنان دردوره شاه به دست آورده بودند لغو شد مانند قانون خانواده و حق سقط جنین، و اختیار در حجاب. مدت کوتاهی پس از انقلاب شایعه اجباری شدن حجاب شنیده شد ولی این شایعه ازسوی حکومت تکذیب شد تا اینکه بالاخره دراسفند۱۳۵۷رسما ابلاغ شد. گروههای مختلف زنان درتظاهرات۱۷اسفند۱۳۵۷علیه اجباری شدن حجاب تجمعی چند روزه داشتند. (٤)این تجمع نه برای به دست آوردن حقوق بیشتر بلکه برای حفظ حقوق موجود بود. این اعتراضها با مخالفت حکومت رو بهروشد و حتی گروههای سیاسی چپ و راست نیز آن را نادیده گرفتند و غیرضروری شمردند، در دهههای بعد جنبش زنان ایران شکل منظمتری به خودگرفت، از کارزارهای فعال این دوره میتوان تشکیل هماندیشی زنان، کمپین یک میلیون امضاء، کمپین قانون بیسنگسار را نامبرد، از سوی دیگر جنبش زنان پس از کودتای انتخاباتی ١٣٨٨ بیشتر بە سوی دمکراسی خواهی و تلاش برای دمکراتیزە کردن ایران همگام با دیگر اقشار و طبقات اجتماعی جامعە ایران گام بە میدان مبارزە نهاد.
١_ دلاپورتا، دوناتلا و ماریو دیانی: مقدمەای بر جنبشهای اجتماعی، ترجمە محمد تقی دلفروز، تهران، نشر کویر، ١٣٨٣
٢_آفاری،ژانت. انجمنهای نیمه سری زنان در نهضت مشروطه. ترجمه دکترجوادیوسفیان.، تهران، نشربانو،۱۳۷۷.
٣_ بامداد،بدرالملوک. زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. ج. جلددوم. تهران: انتشارات ابن سینا،۱۳۴۸.
٤_ سانا ساریان،الیز. جنبش حقوق زنان درایران(طغیان،افول وسرکوب از۱۲۸۰تاانقلاب۱۳۵۷)، ترجمه نوشین احمدی خراسانی. چاپاول. تهران: نشراختران،۱۳۸۴