
زمستان گذشته و هنگامی که ساختمان تجاری پلاسکو فروریخت، در فضای شبکههای اجتماعی ایران گروههای سیاسی درون رژیم جمهوری اسلامی تلاش کردند، از این حادثه حداکثر منفعت سیاسی گروهی را کسب کند؛ اصلاحطلبان به منتقد شهرداری تبدیل شدن و طرفداران شهرداری در هشتکی آنها را “لاشخورهای سیاسی” خواند.
روز ١٧ خرداد طی دو رویداد همزمان به مقبره روحالله خمینی و مجلس شورای اسلامی حمله شد، در همان آغاز حمله و در مقطعی که چگونگی و چرایی حمله معلوم نبود و همچنین در لحظهی که حتی حمله هنوز در جریان بود، شبکههای اجتماعی فارسیزبان به فضای برای مانور سیاسی گروههای درون رژیمی تبدیل شد، حامیان احمدی نژاد در کانال تلگرامی خود نوشتند “وقتی از مزرهای اسرائیل بیاییم بنشینیم توی تهران، معلومه باید با اسرائیل در داخل صحن مجلس شورای اسلامی درگیر بشیم”.
گروهی دیگر با کنایه به اصلاحطلبان حکومتی نوشتند که ” اگر دستگیریشان کردید، نکند اعدامشان کنید” و جمعی دیگر طی تویتیرهای آنچنان نشان دادند که رویداد ١٧ خرداد حاصل رای به روحانی بوده است و نوشتند : ” خوشبینانه و سادهلوحانه چشم به این قبیل حوادث بسته و به کنسرت و پارتی و… رأی دادند”.
کانال تلگرامی “سپاه قدس” در همان دقایق اولیه پوستری از میدان آزادی پخش کرد، که در این پوستر شهر تهران و میدان آزادی در هالهی از دود و آتش قرار دارد، و در زیر پوستر یکی از گفتههای خامنهی در نوشت که طی این گفته ادعا میشود : “اگر مدافعان حرم نبودند، ما باید در کرمانشاه و همدان با داعش میجنگیدیم”.
کار تنها به کابران عادی و کانالهای غیره رسمی ختم نشد، و احمد توکلی که از چهرهای غیره رادیکال اصولگریان نیز محسوب میشود، در توئیتی نوشت :”وقتی خبر حمله داعش، این خونریزان متحجر پیرو اسلام آمریکائی را شنیدم، گفتم چشم آقای کرباسچی و مانند او روشن. روح شهدای مدافع حرم شاد”.
الیاس نادریان هم از این قافله دور نمایند او نیز در توئیتی نوشت: “آقای روحانی اگر تروریستها را میگرفتند باید چه میکردند که امثال شما بعدها انگی نزنید؟ امیدوارم کشته شدن جنایتکاران فردا سوژه انتخاباتی نشود”.
در ساعتهای پایان شب ١٧ تیر ١٣٩۶ خبرگزاری فارس بیانیه ابراهیم رئیسی، تولیت آستان قدس، در مورد رویدادهای ١٧ خرداد درج کرد و رئیسی در بیانیهاش این رویداد را با اتفاقات و تنشهای سیاسی دهه ۶٠ در ایران مقایسه نمود و نوشت: “تروریست های کوردل و سازمان دهندگان آنها گویا فراموش کردهاند که ملت ایران در دهههای گذشته نیز برای چند سال متمادی، تجربه «ترور فراگیر» را از سر گذراند و جنایت پیشگانی سنگدل، ۱۷ هزار نفر نفر از مردان و زنان و پیران و جوانان این کشور را در کوچه و خیابان و مغازه و منزل و محراب به شهادت رساندند”. در این بین سپاه تهران هم از این قافله دور نماند، در بیانیهاش ادعا کرد اگر “مدافعان حرم” و “جبهه مقاومت” نبودند، ما سالهای پیش باید در مرزها با آنها “میجنگیدیم”.
بر اساس اصلی نانوشته تمامی جریانات سیاسی جهان بعد از یک رویداد یا تنش سیاسی، اجتماعی، تروریستی و حتی طبیعی در تلاشند، آن را مصادر به مطلب کنند؛ در بسیار از ساختارهای دمکراتیک خصوصا در فصل انتخابات اتفاقات رویداده را که موجب جلب افکار عمومی شده است، بر اساس سیاستهای و منافع گروهی تحلیل و تفسیر میکنند.
اما در رژیم جمهوری اسلامی که سران آن روزانه تاکید بر اتحاد و وحدت دارند، و فصل انتخابات را نیز طی کردهاند، تاکید بر خوانش گروهی از یک رویداد میتواند چه معنی داشته باشد؟!
واقعیتی که در پس رفتارهای انتخاباتی گروههای درون رژیمی جمهوری اسلامی در دوازدهمین دوره ریاست جمهوری و نیز رفتارهای که در هنگام رویدادهای از جمله فروپاشی پلاسکو و رویدادهای ١٧ خرداد تهران رسانهای میشوند، این است که اتفاقاتی که در کلیت خود میتوانند به منزله چالشی برای جامعه ایران باشند در سطح سیاسی و در بین گروههای درون رژیمی جمهوری اسلامی به عنوان یک منفعت و یا یک فرصت قلمداد میشوند.
این رفتار در کلیه سطوح رفتاری گروههای سیاسی درون رژیمی وجود دارد، و برای مثال از آغاز نشستهای که به قرارداد “برجام” ختم شد، رقابتهای سیاسی و کسب تامین منافع از طریق موضوع برجام در سطوح بالای سران گروههای سیاسی درون رژیم جمهوری اسلامی وجود داشت و دارد به نوعی که این رقابتهای منجر به آن شد که روحانی منتقدین برجام را “گروهی بخواند که از تحریمهای کسب درآمد میکنند” و آنها، او و تیم مذاکره کنندهاش را “کسانی غیره انقلابی و سادهلوح و خوشباور بخوانند”.
ساختار توتالیتر جمهوری اسلامی و وجود نگاه خودی و غیره خودی در بطن قدرت از آغاز شکلگیری رژیم جمهوری اسلامی و همچین وجود فساد ساختاری و شکلگیری مافیای سیاسی_اقتصادی در بطن رژیم جمهوری اسلامی مسبب آن شده است، که نگاه به تنشها و بحرانهای موجود در جامعه ایران بر اساس منافع کاملا مجزا و متفاوت در بین گروههای سیاسی دورن رژیمی در ساختار جمهوری اسلامی تفسیر و تحلیل شود، به شیوه که باید اظهار کرد در چالشهای پیش روی جامعه ایران تحلیل گروههای سیاسی بر اساس نگاه فراگروهی به موضوعات نیست بلکه برپایه کسب منافع گروهی و محلی است و این مسئله را میتواند در چهارچوب اصطلاح “بحران_منفعت” تبیین کرد.
بحران_منفعت، بدین مفهوم که مسئلهی که در نفس وجود و کلیت خود، یک بحران فراگیر و سراسری در جامعه ایران تلقی میشود در سطح مسئولین و ارگانهای رسمی جمهوری اسلامی بر اساس میزان کسب منافع گروهی و محلی تحلیل و اقدام به حل آن میگردد.
در ساختاری که موضوعات بر پایه بحران_منفعت تحلیل و اقدام به حل مشود، بیگمان این نوع رفتار و نگاه میتواند، هم در سطح ” تولید بحران فراگروهی و سراسر ” مسبب باشد، و هم در “عمق بخشی به چنین بحرانهای ” تاثیرگذار باشد، بدین مفهوم که با تولید بحران ساختگی و یا با عمق بخشی به بحرانهای که در ساختن آن حضور مستقیم نداشتهاند، میتواند فضا جامعه را برای کسب منافع گروهی مهیا کنند، مهمترین نمونه برای مسئله تولید بحران ساختگی و یا عمق بخشی به بحران را میتواند در اختلافات درون رژیمی در ساختار جمهوری اسلامی بر سر مسائلی مانند انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، انفجار دفتر محمد علی رجایی، رئیس جمهور وقت، و نیز حضور و نقش مستقیم افرادی از سران جمهوری اسلامی در موضوعاتی مانند قتل احمد خمینی، قتلهای زنجیرهای و همچین انفجار آرمگاه امام رضا در ٣٠ خرداد ١٣٧٣ جستجو کرد.
لاشخوری سیاسی رفتاری است که از سران جمهوری اسلامی در همان روز اول پس از سقوط رژیم پهلوی بارها و بارها سرداده است ، تدوام این رفتار در شرایط کنونی و استفاده از آن و حتی تولید بحران جهت لاشخوری سیاسی بحدی در درون رژیم جمهوری اسلامی تکرار شده است، که میتوان آن را به یکی از “رفتارهای مشروع” بینگروهی در ساختار جمهوری اسلامی پنداشت.