ارادە سرنگونی رژیم ایران

0
1414

در حالی که اکثریت مردم از وضعیت موجود در حکومت ایران ناراضی هستند اما به اراده سرنگونی رژیم ایران در خیابان نپیوسته اند و این باید برای مردم و لیدرهای در میدان و روشنفکران و رهبران سوال باشد که چرا اینگونه است؟ انها باید بتوانند خوانش صحیحی از وضعیت داشته و برای برطرف کردن مشکلات کارهای لازم را انجام بدهند.
اکثرا تجمعات انقلابی به صورت جمعیتهای کوچک در خیابانها وجود دارد ولی انچه باید با خود رو راست باشیم و بدانیم این است که این وضعیت نمیتواند حکومت ایران را سرنگون کند بلکه تنها انرژی مردم را میگیرد و در نهایت انقلاب ژینا به تجمعاتی تقلیل پیدا میکند که در روزها چهلم شهیدان رخ میدهد و در انتهای ان به بغل کردن در خیابان و یا صوت زدن در پشت بام ها و بالکن ها میانجامد و اینگونه مردم بیش از پیش نا امید شده و در نهایت شکست میخورند.
برای سرنگونی حکومت ایران لازم است که مردم به صورت میلیونی به خیابان بیایند و تکلیف خود را با این رژیم روشن کنند. برای این کار نیاز است که ان اکثریتی که هنوز به اراده انقلاب نپیوسته اند به انقلاب بپیوندند و از ارادە موجود در کف خیابان حمایت کنند. اما اینکه چرا این رخ نداده است باید بدان پرداخت و دلایل ان را مشخص کرد و راهکار پیشنهاد کرد.

دلیل اینکه این اکثریت به اراده موجود نمیپیوندند ناشی از همان دلیلی است که جامعه جهانی هنوز به صورت کامل این اراده _اراده سرنگونی رژیم_ را قبول نکرده است. هرچند جامعه جهانی از مردم در خیابان حمایت میکنند اما این حمایت سیاسی نیست بلکه حمایتی بشردوستانه است که صرفا با حقوق بشر پیوند میخورد و هنوز به صورت روشن هیچ کشوری اراده سرنگونی در خیابان را به رسمیت نشناخته است . برای اینکه بتوانیم این وضعیت را تغییر دهیم و به سرنگونی رژیم ایران سرعت ببخشیم باید بدانیم چرا این وضعیت وجود دارد و چرا نمیتوانند از اراده سرنگونی حمایت کنند و اگر این وضعیت را بشناسیم میتوانیم قدم هایی برداریم که هم ان اکثریت را با اراده موجود در خیابان پیوند بدهیم و هم حمایت سیاسی جهان از این اراده را داشته باشیم.
ابتدای به ساکن باید این را بدانیم که این انقلاب برای سرنگونی از مرکز سرچشمه نمیگیرد بلکه از حاشیه است. سرزمینهای اشغال شده ای مانند کوردستان و بلوچستان ‌و الاحواز و کاسپین و … که در صد سال گذشته توسط دولت ملت ایرانی سرزمینشان اشغال شده و مورد استعمار قرار گرفته اند. در واقع انچه در مرکز میخواهند تنها تغییر حکومت موجود است ‌و نه اینکه بخواهند شر موجود و تبعیض موجود را ریشه کن کنند. انها صرفا میخواهند یکسری حق و حقوق اجتماعی و فردی داشته باشند وگرنه با حکومت مشکل ریشه ای ندارند. اما ازادی برای ملت های در بند به صورت ازادی فردی نیست چون اساسا فردیتی برای این ملتها تعریف نشده است بلکه هر چه هست استعمار و نابودی سرزمینی است‌. به همین دلیل باید این را بدانیم که انقلاب برای ما ملتهای در بند سرنگونی تنها یک حکومت و تغییر ان نیست بلکه در واقع ازادی خود و در معنای ملی ما است و همچنین ازادی از بردگی و بندگی ایرانی که این وضعیت دیدگاه ما به انقلاب را متفاوت میکند. در این وضعیت اگر ما کنار هم نباشیم قطعا همان وضعیت را دوباره خواهیم داشت. ملت فارس یا همان ایرانی ها هم باید بدانند که نمیتوانند برای ما جهنمی بسازند و خود در ان نباشند. در واقع ازادی ما ملتهای در بند ازادی انها نیز میباشد چون اگر بخواهند ازادی ما را صلب کنند مجبورند که حکومتهای اقتدارگرا و یا تمامیت خواه و توتالیتر داشته باشند و این حکومت ها برای خود انها نیز باعث و بانی صلب ازادی شخصی و فردی نیز میباشد. در واقع در جهنم انداختن ما ملت ها بدین معناست که انها نیز باید به صورت شخصی و فردی در جهنم زندگی کنند.
بازار و اشفتگی!
در ابتدا باید این را درک کنیم که جهان انسان بازار محور است و این بازار است انسانها را به هم پیوند میدهد. البته که میگوند این زبان و فکر این خصوصیات انسان است که انسانها را به هم پیوند میدهد اما در واقع انها ابزار پیوند هستند و این بازار است که حکم میکند که انسانها با هم در ارتباط باشند چیزی غیر از بازار نمیتواند دلیل اصلی باشد و هر انچه هست فرعیاتی بر اصل است. همین اصل بازار است که انسانها در یک سرزمین و فراتر از ان در جهان را با هم در سرنوشت شریک میسازد. بدین معنا که اگر بازار انرژی در خاورمیانه اشفته باشد زندگی شخصی که حتی نمیداند خاورمیانه کجاست و در دل جنگل های الاسکا و یا امازون و یا در کانادا زندگی میکند اشفته میشود و بدین نحو جامعه جهانی به شیوه ای ناگسستنی به هم پیوند خورده است که اقتصاددانان برای تشریح ان از اثر پروانه ای کمک میگیرند و میگویند که اگر پروانه ای در اقیانوس ژاپن پر بزند امکان دارد در اروپا طوفان بپا کند. این وضعیت باعث میشود که برای انکه بازار جهانی دچار اشفتگی نشود در فلسفه سیاسی برای اینکه اهمیت دولت را نشان بدهند میگویند ” بودن دولت از نبود ان بهتر است”. در واقع بر همین مبنا است که جامعه جهانی دولت و حاکم موجود در سرزمینی را _حتی اگر جلاد باشد_ راحتتر میپذیرد تا اینکه از اشفتگی جلوگیری کند. در واقع حتی خود بازار اینگونه است به نحوی که تئوریسینهای دنیای بازار میگویند بازار خود خود را کنترل میکند و حتی دولتها باید تا جای ممکن از دخالت در بازار خودداری کنند و در واقع موجودیت دولت نقش جلوگیری از اشفتگی است در بازار. بر همین مبنا تئوریسینهای دنیای لیبرال میگویند در بعضی جاها که نیاز است دولت باید در بازار مداخله کند و در بعضی اوقات نباید مداخله کند، البته که بعضی از تئوریسنها شرایطی را پیشبینی میکنند که دولت مجاز است در بازار مداخله کند و این شرایط کاملا در راستای جلوگیری از اشفتگی است. بنابراین میتوان گفت دولت در عین حال که نباید بیش از حد در بازار اعمال قدرت و کنترل بکند اما ضروری است که در هر لحظه نظارت و کنترل داشته باشد تا از اشفتگی جلوگیری کند.
بر همین مبنا اگر نگاه کنیم میتوانیم درک کنیم که چرا وقتی رژیم ایران نام انقلاب را بر نمیتابد و سعی دارد به جهان و مردم بقبولاند که این اغتشاش و اشفتگی است و نه انقلاب. در واقع رژیم ایران میخواهد از اراده موجود برای سرنگونی مشروعیت زدایی بکند و اجازه ندهد که مردم و جامعه جهانی بدان بپیوندند.
اصولا انسانی موجود نیست که تابع بازار نباشد و هر کسی به نحوی به بازار وابسته است و در واقع این مسئله برای ان دسته از مردمی که در اکثریت هستند و به اراده انقلاب نپیوسته اند نیز صادق است. انها از اشفتگی در وضعیت خود به صورت جدی در ترس هستند و چون وضعیت روشنی از اینده برای انها موجود نیست لذا به این انقلاب نمی پیوندند. انسان موجودی طبیعی است و در طی سالهای دراز طی روند میلیونها سال به این وضعیت امروز رسیده است و تمام انچه برایش اهمیت داشته پایداری شرایط و بقا است و لذا ترس از اشفتگی در ذهن تک تک انسانها وجود دارد و این کاملا روشن است که امری طبیعی است. این نا روشنی اینده برای انها ترس از اشفتگی به ارمغان می اورد.

این وضعیت را دو دسته انسان می پسندند.

اول انهایی که کنار رژیم ایران نشسته و به وضوح می توانیم ببینیم که سعی در پخش کردن ترس و نا امیدی و ایجاد وهم میکنند. انها در قالب کلی سعی دارند اینده را به نحوی ترسناک نشان دهند. مسئله را مبهم کنند. تا جایی که از کشتار مردم و حتی ناموسشان صحبت میکنند. با شکستن اموال مردم سعی دارند اشوب درست کنند و همچنین مردم را از سوریه و یا عراقی شدن وضعیتشان میترسانند. تصویر مغشوش از اینده میتواند به ماندگاری رژیم ایران کمک کند. روزنامه ها و خبر گذاری هایشان را میتوانید ببینید. سعی میکنند بگویند الترناتیوی در دستان مردم نیست و یا مردم توان ساخت الترناتیو ندارند و اینگونه هم ایمان به تغییر و زندگی بهتر را نابود میکنند و هم به ماندگاری رژیم کمک میکنند. انها به هر دری میزنند تا این ترس از اینده ای اشفته را در ذهن مردم جای بدهند.
دوم کسانی هستند فرصت طلب و یا ایرانیانی که ترس از فروپاشی ایران دارند. در واقع ایرانیان که سالهای سال با رانت و پول های دزدیده شده مردم زندگی کرده اند و یا به نحوی فاشیست گونه به مرزهای جغرافیایی ایران معتقدند و یا طالبان سلطنت نیز که پول هنگفتی از ایران دزدیده اند سعی در مخدوش کردن تصویر اینده دارند. تجربه تاریخی در انقلابها این را نشان میدهد که اگر اینده مخدوش و مبهم باشد به راحتی با صرف هزینه و در دست گرفتن قدرت میشود انقلاب را از مردم دزدید. در سال ٥٧ هجری وقتی انقلاب ملل در ایران به ثمر نشست ، خمینی که هم دستگاه تبلیغی مسجد را در دست داشت و همچنین به راحتی جامعه اسلامی ایران از او حمایت کرد توانست قدرت را در دستانش قبضه کند و در کنار ان جامعه جهانی را مجاب کرد که از بازار و ارزشهای انها حمایت و از اشفتگی جلوگیری میکند و اینگونه انقلاب را دزدید و مردم را به قبول کارش واداشت و جایی مانند کوردستان که قبول نکرد را با استفاده از دستگاه دینی و ارتش و … سرکوب کرد و بر علیه مردم فتوا داد. در واقع وقتی که تصویری روشن از اینده موجود نباشد مردم و انقلاب را به راحتی میشود دزدید. انهایی که در فکر قدرت و ماندن ایران هستند میدانند که اگر تصویری از اینده به وجود بیاید دیگر این انقلاب را نمیشود دزدید. به همین دلیل به نفع انهاست که تصویر مخدوش باشد تا بتوانند نتیجه انقلاب ژینا را برای خود مخدوش کنند. مثلا شخصی مثل پهلوی اصلا جان مردم برایش اهمیتی ندارد و با دروغ و دوز و کلک و شیوه ای پوپولیستی میگوید مردم خودشان رهبر هستند. این شارلاتانی محض است و این را تنها با طرح یک پرسش میشود فهمید و ان اینکه : «ایا مردم حق دارند حق تعیین سرنوشت تا استقلال داشته باشند؟». او ترس دارد از اینکه به وضوح خطش را روشن کند و مبهم و مخدوش بودن تصویر اینده برای او سود سیاسی دارد هم پول هنگفتی از دزدی پدرش دارد و هم تمام شبکه های تلویزیونی ایرانی هم خارج از کشور و هم داخل از او حمایت میکنند.

این دو دسته هر دو در دو چیز با هم شریک هستند.
یک ایرانی بودنشان و دو در فکر قبضه کردن قدرت.

چه کاری باید انجام دهیم؟

در این وضعیت ما چه کاری میتوانیم انجام بدهیم که هم از پشتیبانی جامعه جهانی برخوردار باشیم و هم اینکه اکثریت جامعه را به خیابان بیاوریم تا سرنگونی تسریع شود و هم اینکه از دزدیده شدن و قدرت گرفتن طالبان قدرت جلوگیری کنیم؟
ترسیم کردن تصویری از اینده ان کاری است که باید انجام بدهیم.
ابتدا ما باید در نظر داشته باشیم که ما در جهانی زندگی میکنیم که بازار محور است و از اشفتگی تنفر دارد.همچنین این بازار مراودات سیاسی و فرهنگی با خود به همراه دارد و این بدین معناست که تصویری که ما باید از اینده ترسیم کنیم باید بر اصول جهانی و جهان شمول انطباق داشته باشد و از ارزشهای جهانی در راستای رسیدن به ارزشهای انسانی باشد.
ترسیم کردن این تصویر کمک میکند که جامعه جهانی، مردم در خیابان را بهتر بشناسد و ببیند که امنیت بازار به نسبت تغییر بزرگی که قرار است رخ بدهد اشفته نخواهد شد و اینچنین انها میدانند که اشفتگی حتی اگر بخاهد رخ بدهد مدت کمی طول میکشد و میتوانند خواستهای مردم را به روشنی بفهمند و در این صورت انها میتوانند از مردم به صورت روشن و اگاهانه حمایت کنند. در این چنین وضعیتی اکثریت ان مردمی که از وضعیت ناراضی هستند با وجود همچین تصویری میتوانند به اراده خیابان بپیوندند و اینچنین هم انها از اینده روشن اگاه هستند و هم خیالشان راحت است که در حال ساخت اینده ای روشن برای فرزندانشان هستند. انها میتوانند ببیند که در اینده قرار است چه چیزی اتفاق بیفتد و برای چه چیزی به میدان می ایند. همچنین دیگر رژیم ایران نمیتواند تصویر ذهنی اینده را مخدوش کند و بمردم دروغ بگوید بلکه این تصویر میتواند به انهایی که در ساختار رژیم حضور دارند و هنوز دچار کار اشتباهی نشده اند از رژیم فاصله گرفته و به مردم بپیوندند. از طرف دیگر این تصویر از اینده میتواند از فرصت طلبی عناصری فرصت طلب و خودخواه و جاه طلب مانند طالبان سلطنت جلوگیری کند. این تصویر همچنین میتواند به اتحاد میان نیروهای مبارز کمک کند.
در واقع اتحاد نیروهای مبارز مهمترین رخداد در تاریخ هر مبارزه میباشد. اکنون که هیچ تصویری از اینده ی مدنظر وجود ندارد در واقع این نیروها توان اتحاد ندارند. تا جایی که عناصر فرصت طلب طالبان سلطنت با پولی که در اختیار دارند سعی میکنند که وجود اتحادی که وجود ندارد را به مردم بفروشند و در این راه حتی تصویر مردم مبارز در خیابان توسط شبکه های تلویزیونی انها سانسور میشود. با نگاهی صحیح میتواند دید که هیچ اتحادی وجود ندارد. چگونه امکان دارد احزاب با شخصی که هیچ پایگاه حزبی و قدرت اجرائی ندارد بتوانند متحد شوند. بلکه این اتحادی که در مورد ان صحبت به میان می اید نه تنها وجود ندارد بلکه توهمی است از ضرورت وجود اتحاد. در واقع مردم چون به درستی احساس میکنند که اتحاد لازم است اما هیچ تصویری برایشان از اتحاد و اینده وجود ندارد لذا اگر کوچکترین چیزی اتفاق بیفتد همه میگویند چیزی نگو تا اتحاد نشکند و این همان توهمی است از اتحاد که در ذهن انها نقش بسته. وجود تصویر از اینده میتواند این توهم را بشکند و اتحاد واقعی بین مردم و مبارزین در خیابان را شکل دهد.

انچه که من برای ایجاد این تصویر لازم میبینم یک بستر سیاسی_حقوقی منطبق با ارزشهای جهان شمول است که مردم میتوانند به عنوان یک تصویر از اینکه اینده چگونه باید باشد را ببینند. در واقع این بستر سیاسی_حقوقی هم میتواند سیاست اینده این مردمان را نشان دهد و هم اینکه حق و حقوق مادی و معنویی که در اینده خواهند داشت. بدین نحو هم ان اکثریت مردم که هنوز به خیابان نپیوستند و هم جامعه جهانی میتوانند بدانند که چه چیزی میخواهند به وجود بیاورند و چه چیزی را میخواهند نابود کنند و چگونه میتوانند به این دگرگونی عظیم و مهم تاریخ بپیوندند.

نویسنده: مسعود پژوهی

نظرات