
نگارنده: اکرم علی نیا
پیامبران از دروغگویان حرفه ای نیز زشت کارترند زیرا دروغگویان حرفه ای از قول خود، ولی پیامبران از قول خدا دروغ میگویند. (انصاری ۱۷)
فردریش ویلهلم نیچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰) فیلسوف به نام آلمانی که در زمان حیاتش و پس از آن تأثیرات بسیاری بر جنبشهای فلسفی، ادبی، فرهنگی و سیاسی گذاشته است را میتوان بیگمان پدرِ متفکران مشهوری چون فروید، یاسپرس، هیدگر، آندره ژید، کامو و سارتر دانست. کتاب چنینن گفت زرتشت که پیام آور اندیشههای اساسی نیچه است، بیانگر عقایدی چون ابر انسان و مرگ خدا میباشد. در این مقاله سعی بر این است که پیامبر اسلام محمد بن عبدالله (۵۷۱-۶۳۲) را از منظر انسان برتر نیچه مورد بررسی قراد داد. انسان برتری که نیچه معتقد است باید برای رسیدن به اهدافش میل به دست آوردن قدرت داشته باشد و در این راه تمام ارزشهای اخلاقی سنتی را که مانع رسیدن به هدف است نادیده گرفته و در مسیر رسیدن به قدرت آن ارزشها را دوباره احیا کند، و محمد کسی است که قرنها با استفاده از ایدئولوژی اسلامی ثروت و قدرت فراوانی را برای اعراب به ارمغان آورده است.
به نظر میرسد که نیچه با زیرکی و به عمد تصویر ابرانسان را مبهم باقی میگذارد تا بتوان مانند دیگر اندیشههای فلسفی، خوانشهای متفاوتی را از آن استنباط کرد. به عنوان مثال در دهههای ۳۰ و ۴۰ طرفداران فلسفهی فاشیسم و نازیسم، برای توجیه جنگ و اعمال نازیها از عقاید وی استفاده کردند. اینجاست که خیلیها بر این عقیدهاند که ابرانسان چیزی است که خود انسان میتواند پس از مرگ خدا به آن تبدیل شود. ابر انسان یا همان مظهر میل به قدرتِ نیچه هیچگونه محدودیت اخلاقی ندارد: تنها اصول اخلاقی او «میل به قدرت» است. این انسان فرهیخته، نیرومند، قوی و سالم با شکیبایی و مهارت هیچ چیز، مگر ناتوانی را ناروا نمیداند و زندگی زمینی را با برخورداری از لذات جسمانی و فارغ از اعتقاد به هر گونه واقعیت ماورائی و محدودیت اخلاقی تجربه میکند.
“ابرانسان کسی است که در زمان آینده هم حضور دارد چرا که آنان تاریخ را دگرگون میسازند و شاید این تاریخ و گذشتهی دیرین آنان و گاه نیاکان گمنام آنان است که خون بهایشان را پرداخته است و زمینهی مساعد ظهور و تجلی آنان در تاریخ را فراهم کرده است” (رضوی ۱۴).
اما آنجایی که سخن از فرهیختگی و توانمندی میشود چهرهای خود را به تصویر میکشد که برای صدها سال توانسته اندیشه و فلسفهاش را در جهان پیاده کند و این فرصت را به دیگر ابرمردانی بدهد که به خوبی پیام میل به قدرتش را درک کرده و با ارزش گذاریهای شخصی به سوی برترین بودن در حرکتند. نباید فراموش شود که این برترینها لزومن از دیدگاه انسانیتِ کلاسیک مورد تایید نیستند بلکه شاید بتوان آنها را دارای رذیلتهای اخلاقی در نظر گرفت که برای پیشبرد اهداف ابر انسان به کار گرفته میشوند. به هر صورت نباید فراموش کرد که انسان خودش موجودی ارزشگذار است (Heidegger 80) که ارزشها و ارزشگذارىهای مجدد را نسبت به اراده به قدرت تعیین میکند. (Heidegger 95)
محمد صاحب تفکر اسلام که ایدئولوژی خود را برای قرنها در قسمتهای عمدهی جغرافیایی گسترانیده میتواند یکی از کسانی باشد که نیچه آنها را انسان برتر مینامد و به اعتقاد نیچه آفرینندهی مکتب، ایدئولوژی و ارزشهای جدید است. (Thus Spoke Zarathustra 52، ۲۶) محمد خالق اسلام است همان اندیشه و تفکری که توانسته با استثمار انسان ضعیف، قدرت را به دستان توامندِ نیچه ای انسان برتر ببخشد. همان انسان برتری که باور کرده میتواند با استفاده از تفکر میل به قدرت به خواستههای زمینی خود دست پیدا کند، هرچند که این خواستهها به قیمت زیر پا گذاشتن دیگران باشد. (۱۱۹ Beyond Good and Evil)
از این روست که انصاری در کتاب خود میگوید “هرگاه نوشتارهای معتبر تاریخی اسلام با ژرف یابی بایسته و بدون پی ورزی مورد کنکاش قرار بگیرد، بدون تردید این نتیجه به دست خواهد آمد که هدف پایه ای در ایجاد یک امپراتوری مذهبی گسترده ای که از چین و هندوستان در خاور تا آسیای جنوب شرقی و منطقه مدیترانه تا اسپانیا کشیده شد، بر پایه اصل «هدف وسیله را توجیه میکند» و روشهای تروریستی و کاربرد شمشیر به وجود آمد.”(۱۸)
محمد در سن چهل سالگی از شرایط، اوضاع و احوال فردی و اجتماعی زمان خود به بهترین نحو استفاده کرده و اندیشههای متراکم ذهنش را عینیت بخشیده و وانمود میکند که فرشته جبرییل برای او از سوی خدا نوید پیامبری را آورده است و حالا او دور جدیدی از زندگی خود را آغاز کرده و نام باشکوه «رسول الله» را مالک شده است. (۳۴)
انصاری در ادامه کتابش چنین میگوید که:
محمد … در سالهای نخست هنگامی که با شخصیتهای بزرگ برخورد میکرد، در برابر آنها از خود چاپلوسی نشان میداد و زمانی که با افراد چینههای پایین اجتماع روبهرو میشد، با دادن هدیه و کمکهای مالی کوشش میکرد آنها را به سوی خود جلب کند. بدین ترتیب او موفق شد در سالهای نخست ادعای پیامبریش، چندین نفر را به کیش نوبنیاد خود درآورد. سالها بود که او برای جامه عمل پوشانیدن به تمایلات جاه طلبانه و قدرت خواهانهاش نقشه میکشید که خود را نماینده و برگزیده الله به مردم بنمایاند و اکنون در سن ۴۰ سالگی فکر میکرد، زمان برای تحقق چنین هدفی آمادگی و بازدهی یافته است. (۳۹)
نیچه نیز ابرمرد خود را به این روش توصیف میکند: او همان کسی است که محضر تلاش است و با ایجادِ تمایلات منفی در ذهنش، به سمت بهدست آوردنِ اهداف متعالی در حرکت است. (۳۵۱ HDN[1])
قرآن بهترین ابداع در زمان خودش بود، هیچ کتابی به بهترین نحو نمیتوانست برای قرنها مسلمانان را بر آن دارد که باور کنند برترین اندیشه و تفکر از آن آنان است. آنها به امید داشتن زندگی بهتر در بهشت وعده داده شده در قرآن دست به هر جنایتی میزنند. این حقیقت را میتوان در گروه مسلح تروریستی داعش دید که اندیشه جهاد اسلامی را پیشه خود کرده است و هدف سازمان دهندگانش خلافت اسلامی و اجرای شریعت است. حکومتهای دیکتاتوری، مانند حکومت جمهوری اسلامی ایران، نیز مثال خوبی برای این حقیقت است که همانند محمد و همچون انسان برتر نیچهای، با استفاده از اصل ایدئولوژی ولایت فقیه سالهاست که در حال اعمال زور و ظلم بر مردم میباشد. بهراستی که محمد بن عبدالله بهترین الگوی یک انسان اهل تفکر است برای همین است که دشتی در کتاب خود او را اینگونه توصیف میکند:
بدون هیچ تردیدی محمد از برجسته ترین نوابغ تاریخ سیاسی و تحولات اجتماعی بشر است . اگر اوضاع اجتماعی و سیاسی در نظر باشد، هیچیک از سازندگان تاریخ و آفرینندگان حوادث خطیر با او برابری نمی کنند، نه اسکندر و سزار، نه ناپلئون و هیتلر، نه کور ش بزرگ و چنگیز، نه آتیلا و امیر تیمور گورکان هیچیک را با وی مقایسه نتوان کرد. همه آنان به قوای نظامی و جنگجویان به افکار عمومی ملت خود متکی بودند در صورتی که حضرت محمد با دست تهی و با مخافت {ترس} و عناد محیط زندگانی به میدان تاریخ قدم نهاد. شاید بشود قویترین مرد قرن بیستم لنین را در برابر وی گذاشت. (۵۳)
اگر در طول سالها قدوست محمد حفظ شدهاست برای این است که دیگر ابرانسانها بتوانند از ایدئولوژی وی برای به ثمر رساندن اهداف خود استفاده کنند. “مسلمین نیز به تاریخ حقیقی روی نیاورده و پیوسته کوشیده اند از وی یک موجود خیالی، وجودی مافوق بشر و نوعی خدا در لباس یک انسان بسازند و غالباً خصایص ذات بشری او را نادیده گرفته اند و در این کار حتی رابطه علت و معلول را که اصل حیات است به چیزی نشمرده و به همه آنها صورت خَرق {خلاف} عادت داده اند” (دشتی ۴۹).
از اینروست که سالهاست حاکمان کشورهای اسلامی با استفاده از انواع مختلف دیکتاتوری حکومت خود را با نام اسلام و خدا حفظ کردهاند.
منابع:
انصاری، مسعود. (۲۰۰۵) نگاهی نو به اسلام. kavehsara.com
- دشتی، علی. (۱۹۷۴) بیست و سه سال. بیروت.
- رضوی، مسعود. (۱۳۸۱) طلوع ابر انسان. تهران: نقش جهان.
- Diethe, Carol. Historical Dictionary of Nietzscheanism. Lanham: Scarecrow, 2014.
- Heidegger, Martin. Nietzsche the Will to Power as Knowledge and as Metaphysics. Trans. Stambaugh, Krell, and Frank A. Capuzzi. Vol. 4. New York: HarperCollins, 1987.
- Nietzsche, Friedrich Wilhelm. Beyond Good and Evil: Prelude to a Philosophy of the Future. Trans. R. J. Hollingdale. New York: Penguin, 1973.
- —. Thus Spoke Zarathustra. Trans. R. J. Hollingdale. London: Penguin, 1969.
[1] HDN خلاصهی نام کتاب Historical Dictionary of Nietzscheanism میباشد.