از اين بيانيه بوى خون مى آيد

0
96

 

يوسف عزيزى بنى طرف
دويست و اندى نفر در اهواز ، بيانيه اى صادر كرده و نسبت به سياست هاى فرهنگى دولت چهاردهم در مورد ملت ها و به ويژه ملت عرب در اقليم اهواز (خوزستان) هشدار داده اند. اين جماعت كه عمدتا غير عرب و از يك طيف سياسى و برخى مرتبط با نهادهاى امنيتى هستند نسبت به اقدامات دولت پزشكيان در مورد عرب ها و ساير ملل غير فارس خشمگين اند.

اينان براى سياهى لشكر، دست به دامان دانشجويان مشغول به تحصيل، فوق ديپلم ها، حوشكارها و حتى زنان خانه دار شده اند و البته بوق هاى همرنگشان، نام “فرهيخته” به آنان داده اند. هسته اصلى اين جماعت قومگرا، همانا گروه فاشيستى و ضد عرب “خوزستان پاره تن ايران” است كه در همكارى با نهادهاى اطلاعاتى فربه و گستاخ شده است.

هم چنين، مى توان وابستگى آنان را به جناح هاى مذهبى و ناسيوناليست افراطى مخالف دولت پزشكيان ديد.اين واپس ماندگان قرون ماضى، نسبت به سخنان رئيس جمهور در باره فدراليسم و عدم تمركز و حتى اجراى اصل پانزده قانون اساسى – كه هنوز در حد حرف است – اعتراض كرده اند و از رفتارهاى به قول خودشان “ايران ستيزانه در ميدان هاى ورزشى” به درد آمده اند.
اما طى اين سه دهه حتى يك بار نسبت به شعار “مرگ برعرب”در خيابان هاى تهران و دشنام هاى زشت ناموسى عليه عرب ها در ميدان هاى ورزشى، واكنشى نشان نداده اند، در حالى كه در ميان اكثريتى عرب زندگى مى كنند و نان و نمك آنان خورده اند.
و در قياس با همه ايرانيان، اولى تر بود كه خود نسبت به هزاران حالت عرب ستيزى در ايران اعتراض كنند. اما اين دويست واندى نفر، خود از جنس همان كسانى هستند كه مى خواهند سر بر تن عرب نباشد. اينان با اين خط مشى و در مخالفت با اقدامات “سوپاپ اطمينان” ى پزشكيان، زمينه را براى رويارويى بين مليتى در اقليم اهواز ، آماده مى كنند. اين جماعت نمى فهمد كه حقوق شهروندى يكى نيست و دو نوع “فردى” و “جمعى” دارد كه عرب و ترك و كرد فعلا فقط در حوزه عيدها و جشن ها وديگر عرصه هاى غير دولتى قادر به ممارست نوع دوم آن هستند؛ شبيه آن چه در مراسم “گرگيعان” و “عيد فطر” در اهواز و در مراسم نوروز در كردستان و آذربايجان ديديم.

اگر در خرداد ١٣٥٨ش گروهى به نام “كانون فرهنگى نظامى خرمشهر” دست در دست قاتلى به نام تيمسار احمد مدنى داد و در كشتار و سركوب ملت عرب در محمره شركت فعال داشت اكنون اين قومگرايان افراطى، از هم اكنون زمينه تئوريك را براى عربكشى آينده آماده مى كند.
و اساسا اشاره نامه به “نزاع اقوام” ناظر به اين امر است. و سردمدارانشان چه بسا، خونين تر از كارهاى “جهان آرا” و “فروزنده” در خرداد ٥٨ محمره ، عمل كنند. مگر همگنان صربى اين دويست نفر نبودند كه در سال ١٩٩٥، هشت هزار مسلمان بوسنى را در سربرنيستا كشتند.
اينها نيز اكنون با قلم و نامه، با حقوق جمعى وقومى مردم عرب اهواز مخالفت مى كنند تا در آينده تفنگ بر دارند و به جاى “ارتش جمهورى صرب بوسنى”، “ارتش جمهورى غير عرب خوزستان” را تشكيل دهند تا با ملت عرب كه براى عدم تمركز و حق تعيين سرنوشت مبارزه مى كند، بجنگند.
اگر رضا شاه و فرزندش و مدنى و خلخالى ، خون هزاران عرب را بر زمين ريختند، اين جماعت آماده مى شود تا ماموريت آن خون آشامان را تكميل كنند. از اين رو بر نيروهاى مترقى و دموكرات ملت هاى همسايه و ديگر ملل ايران است كه در برابر چنين گفتمانى بايستند تا در آينده شاهد عرض اندام اين نژاد پرستان نباشيم.

نظرات