مصاحبەی اختصاصی “ڕۆژی کورد” با فعال سیاسی عرب الاحوازی”یاسر اهوازی” در زمینەی اتحاد ملل ساکن در جغرافیایی سیاسی موسوم بە” ایران”.

0
1803

‏لطفا خویش را در یک یا دوجملە معرفی نمایید.

‏ياسر اهوازى هستم فعال حقوق بشر . براى آگاهى رسانى جهانى از اوضاع حقوق بشر ملت عرب احواز و محيط زيست اقليم فعاليت ميكنم. مقاله هائى به سه زبان فارسى عربى و انگليسى در اين مورد نوشته ام. در تويتر فعال هستم و درباره نقض حقوق بشر ملتهاى غيرفارس در ايران تويت مينويسم.

‏ ١-برای رسیدن بە یک استراتژیک هم راستا فی مابین ملل تحت اشغال در ایران چە راهکار و برنامەی پیشنهاد میکنید؟
‏ملل تحت ستم بايد دنبال يك نقطه مشترك و از يك نقطه “مشترك” شروع كنند . بنظرم بايد “هدف” را نقطه مشترك گذاشت چون همه اين ملل يك هدف را دنبال ميكنند و آن رهائى از استعمار و استبداد مركز. اپوزسيون فارس-مركز اولوياتش براى آينده حل مساله ملل نيست و حتى برخى هم ناديده گرفته يا آنرا به آينده پس از سقوط اين رژيم موكول كرده اند كه نبايد اين روش را كه تكرار شعارهاى انقلاب ٥٧ است را قبول كرد و دوباره فريب اين شعار را خورد.
‏متاسفانه ملل تحت ستم در طى فرايند “بدبين سازى” سازماندهى شده توسط مركز و توطئه هاى مديريت شده مركز،در تقابل با هم قرار گذاشته شدند و قطب نماى هركس يك جهت متفاوتى نشان ميدهد يعنى يا بشكل واگرا حركت ميكنند يا در جهت تقابل و تنش. مساله اعتماد سازى بايد در اولويت قرار بگيرد. براى مثال چيزى كه بين دو ملت تورك و كورد يا عرب و لور قرار گذاشته شده يك توطئه يا يك چوب در لابلاى چرخ اين حركت است. متاسفانه امروز شاهدين كه دغدغه اين ملل اولويت دادن به اختلافات سرزمينى جغرافيائى است. اين ملل توسط استعمار و نقشه تقسيمات استانى و تغيير اسامى به اين نقطه تنش بين ملل رسانده است. بايد اين امور را در مراحل ديگر بعد از تشكيل اتحاد /ائتلاف موكول كرد كه در اين زمينه ميتوان از نقطه نظر كارشناسان حقوقى بين المللى و يا دو طرف استفاده كرد.
‏بايد نگاهها بسمت هدف باشد نه بسمت امور جانبى.حركت كردن به تنهائى يا اميدوار بودن به حاتم بخشى اپوزسيون فارس يا مركز تقريباً بيفايده و طاقت فرسا است. اتفاقا بايد از اين فرصت نزديك بودن وضع جغرافى خودمان بنحو احسن استفاده كنيم و براى هم عمق استراتژيك بسازيم كه در آينده براى نيروهاى اين ملل يك بستر براى فعاليت مشترك باشد. وحدت ملل يعنى هراس و ضعف مركز و اميدوارى بيشتر به سقوط اين اختاپوس استعمار و تحقيق عدالت و آزادى مشترك براى همه.

‏٣ نقش اموزش و پرورش ایران برای هویت سازی ایرانی کە در اساس همان هویت پان فارسیسم است چقدر در اسمیلاسیون ملل تحت اشغال تاثیر داشتەاست ؟

‏متاسفانه آموزش و پروش يكى از سازمانها و ماشينهاى سركوب هويت ملتهاى غير فارس است كه بشكل متعمد عليه هويتهاى اتنيكى غير فارس توسط حاكميت استعمال ميشود. از عدم آموزش به زبان مادرى گرفته تا نگارش كتابها و متون درسى مغاير با فرهنگ بومى و حتى متضاد با فرهنگ مناطق غير فارس. امروز ما با دو پديده مواجه هستيم كه اينها نتيجه كاربرد استعمارى نهاد آموزش و پروش عليه ملل غير فارس است.يكى افت يا ترك تحصيل دانش آموزان غير فارس و ديگرى از دست دادن زبان مادرى و آماده شدن بيشتر دانش آموزان به قربانى شدن در مسلخ آسيميلاسيون.وقتى معلم و كتاب و تلويزيون همه به يك زبان با كودك غير فارس صحبت كنند يعنى ايجاد يك بحران فرهنگى و زبانى در خانواده و در نتيجه در جامعه غير فارس ميشود. در خيلى از خانواده ها در الاحواز متاسفانه اين روند در ميان نسل جديد رو به افزايش است و هويت بومى و مادرى افراد را تهديد ميكند. رژيمهاى ايران از پهلوى تا جمهورى اسلامى همه يك نگرش و هدف را از آموزش و پروش در مناطق غير فارس دنبال ميكنند و آن اعتبار دادن به زبان فارسى و چيره شدن بر زبان بومى افراد است.اين پديده مثلا در لورستان خيلى تاثير منفى گذاشته و توانسته سطح وسيعى از مردم را از هويت محلى خود دور كند. جمهورى اسلامى ايران هم بر عليه ماده ١٥ قانون اساسى و هم كنوانسيونهاى بين المللى در مورد فراهم كردن كليه وسائل و امكانات لازم براى پيشبرد و زنده نگهداشتن زبانهاى بومى امتناع كرده و قانون شكنى ميكند. وزارت آموزش و پروش بايد متشكل مؤلفان از طيفهاى گوناگون جامعه ايران باشد و مسائل امنيتى را هرگز در برنامه هاى آموزشى و پرورشى خود جاى ندهد . بودجه اى كه ايران صرف گسترش زبان فارسى در داخل و خارج ميكند خارج از تصور و منطق است. مثلاً بودجه پیشنهادی برای فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی براى سال ١٤٠٠ در حدود ۴۶۳,۳۸۰ هزار میلیون ریال است که این میزان در سال ۱۳۹۹، ۲۸۷,۳۵۸ هزار میلیون ریال بوده است يعنى هرسال افزايشى چشمگير در ميزان اعتبار مادى. حتى اگر خيلى از اين اعتبارات اختلاس شده باشند اما هرچى باقى مانده جهت پيشبرد و گسترش زبان فارسى بوده است. درحاليكه بودجه بقيه زباينها در حد صفر است و اين تبعيض آشكار و در جهت سياست يكسان سازى هويتى است. درحاليكه اقليم الاحواز بزرگترين توليد كننده و منبع اصلى درآمد ايران است ، نظام حتى اجازه فعاليت مدارس عربى نميدهد و برعكس مدارسى كه بصورت داوطلبانه و با هزينه جوانان عرب براى آموزش زبان عربى به كودكان داير شده را پلمپ و فعالين مدنى عرب را دستگير و محكوم ميكند. مثلاً ما موردى داشتيم كه معلم عرب احوازى آقاى محمد على سوارى از هزينه خودش به مناطق روستائى ميرفت و به كودكان روستائى عرب در روستاهاى دورافتاده آموزش زبان عربى ميداد اما نظام ايران حتى تاوان تحمل اين فعاليت كاملاً مدنى و مسالمت آميز را هم نداشت و محمد على سوارى را دستگير و با تشكيل يك پرونده امنيتى عليه او ،او را در سال ٢٠٠٦ اعدام ميكند. قصه شهيد كمانگر كورد هم مثل قصه محمد على سوارى است. آموزش و پرورش در راستاى هژمون سازى فرهنگى از طريق زبان فارسى پيش ميرود.

‏٤ نقش دنیای مجازی برای نزدیک و هم راستا کردن ملل تحت اشغال در ایران را چطور ارزیابی میکنید ؟

‏خوشبختانه رسانه هاى اجتماعى يا سوشيال ميديا براى ملل غير فارس خيلى ره آورد خوبى بود و براى نظام و حاكميت چالش بزرگ.نظام مركز مخالف همه نوع آگاهى رسانى جمعى و آزاد است. براى همين هم بيشتر پلتفورمها مسدود يا تحت رقابت شديد امنيتى هستند. كلاً نظامهاى مستبد و ديكتاتور منش با آزادى مطبوعات و هرنوع وسيله آگاهى رسانى مخالفند و با آنها شديداً مبارزه ميكنند.اما نظام جمهورى اسلامى ايران نميتواند پيروز شود و مانع از رسيدن و ارتباط مردم در شبكه هاى اجتماعى بشود چون اين شركتها تجارى اند و از اين طريق كسب و درآمد دارند و بهمين لحاظ بطور مستمر در حال پيشرفت و عبور از موانع سر راه آنهاست تا هم در رقابت بيزنس با رقيبان ديگر پيروز ميدان واقع شوند .جمهورى اسلامى با تبر و داس نميتواند به جنگ تكنولوژى برود آنهم بدون دانش و هزينه كافى. خلاصه ما ميبينيم كه بيشتر تظاهرات و حوادث ضد نظام توسط اين شبكه ها جابجا و بين مردم منتشر ميشود و باعث قيام مردم و به چالش انداختن كل نظام ميشوند. اگرچه نظام با بستن اينترنت هميشه سعى كرده حوادث را در تاريكى قلع و قمع كند اما مساله كنترل اينترنت هم بزودى از دست نظام خارج خواهد شد مثلاً با آمدن تكنولوژى اينترنت ماهواره اى شايد اين معضل برطرف شود. فعالين مجازى ملتها ميتوانند كانونهاى مشترك مجازى يا در نشر اخبار و حوادث همديگر كار مشترك انجام بدهند و به زبانهاى گوناگون اطلع رسانى كنند. اگر حضور فيزيكى نا ممكن و سخت است اما در دنياى مجازى اين امكان فراهم است كه نمايندگان يا فعالين ملتها باهم در ارتباط باشند و در راستاى همگرائى و تقارب بين ملتها نقش داشته باشند.

‏٥ نقش مخرب اپوزسیون پان ایرانیست جمهوری اسلامی ایران را چطور ارزیابی مکنید و از چە طریق میتوان در برابر انان در دفاع بر حق خویش ایستادگی کنیم؟

‏اپوزسيون فارس زبان تقريباً هدفى و برنامه اى براى آينده ايران متكثر يا كثير المله ندارد و خط قرمزى بعنوان “تماميت ارضى” براى خود كشيده كه مانند يك ديوار بلند است. براى همين هم سعى در تخريب و تحريف مطالبات ملل غير فارس است. خيلى پيش آمده كه اپوزسيون فارس با نظام همصدا شدند آنهم در برابر گفتمان آزاديخواه و هويت طلب غير فارس.از ترويج برچسبهاى امنيتى مثل “تجزيه طلبى” تا ناميدن حركات ملل غير فارس به “تروريسم” و چپ و راست و غيره. اپوزسيون فارس متاسفانه دستش و زبانش عليه ملل غير فارس خيلى سركوبگرانه است.مثلاً از اخبار اعتراضات مردمان ما در خيابان سخن و تيتر ميزنند اما از اعتراف به ريشه تبعيض قومى و شنيدن مطالبات ملل غير فارس طفره ميبرند. بسيارى از شخصيتهاى اپوزسيون فارس در رسانه هاى بين المللى با دروغ سازى و داستان سازى سعى ميكنند مساله مطالبات ملل غير فارس را كمرنگ و حتى بى اهميت نشان دهند. اپوزسيون فارس زبان بيشتر ديدگاه تند و راديكال عليه مردمان ما دارند و هنوز مساله حقوق بشر و تنوع فرهنگى و هويتى در ايران را نتوانستند هضم بكنند يا در دستور خود و چهارچوب سازمانى خود قرار بدهند. البته مجاهدين خلق كمى از تنوع ملى و ملتها در ايران ميگويند اما بنظر مياد اولويت اول و دوم و سوم و حتى دهم آنها پس از سقوط نظام نيست و طرح واقعى و شامل كه دربرگيرنده خواسته اصلى تمام ملتهاى غير فارس كه همان اعتراف كتبى و قانونى به منشور حقوق بشر و تقسيم عادلانه قدرت و ثروت در ايران آينده ندارند. سخن گفتن و اعتراف به تنوع قومى اتنيكى از هر جماعت فارس زبان فقط در حد رسانه كافى نيست .بايد راهكارشان را صريح و واضح به همه عرضه كنند تا بر اساس آن با آنها ارتباط داشت. بهرحال با نزديكى بيشتر ملل غيرفارس،فعالين و سازمانهاى فارس چاره اى جز اعتراف به حقوق اين ملل غير فارس ندارند و تفكر و پروژه ايرانشهرى كه يك ايده نژادپرستانه آريائى است شكست خواهد خورد.

‏٦ نقش جریانات چپ مرکزگرا کە هموارە خویش را در لباس دفاع از ملل ایران معرفی کردە را چگونە ارزیابی مکنید؟

‏بيشتر حركتهاى چپ و نخبگان در ايران بشدت تحت تاثير گفتمان نژادى و پان ايرانيستى هستند و كلاً از متن جامعه فارس زبان هستند و هنوز از اين جعبه و نگاه ايرانيستى به خواسته هاى ملل نگاه نكردند. من مثلاً خيلى مشاهده كردم و شنيدم كه چپ عراق مدافع حقوق ملت كوردستان تا حد تعيين سرنوشت هستند. حتى چپ اسراييل را كه بنگريد ميبينيد كه چگونه با قضيه فلسطين و فلسطينيان اعتراف ميكند. يا چپ اروپا و احزاب كارگرى و غيره كه مدافع حقوق ملتها در إنتخاب سرنوشتشان هستند. اما ببينيد مثلاً چپ ايران در برابر جنايت فدائيان خلق در چهارشنبه سياه محمره (خرمشهر)با سكوت شك برانگيز خود فقط شاهد تماشاى اين جنايت هولناك عليه عربها بودند. يا حزب توده در قتل‌عام عرب‌ها سال ۱۹۴۶ در شهر عبادان (آبادان) خود جنايتكار اصلى عليه عربها بود. در كل چپ ايران نگاهش به طبقه كارگر بود نه جامعه اى ستمديده اى كه اين كارگر از آن برميايد.

‏٧ چگونگی برقراری روابط دیپلماتیک با کشورهای اروپایی و غربی برای بدست اوردن پشتیبانی انان در جهت منفعت ملل را چطور ارزیابی میکنید؟

‏همانطور كه همه ميدانيم كشورهاى غربى روابط خود را با ديگران بر اساس منافع ملى شان تعريف ميكنند. اما در همين كشورهاى غربى چند عنصر مهم براى ارتباط وجود دارد.يكى خود نظامهاى حاكم و ديگر اپوزسيون و طرف سوم سازمانهاى مدنى و حقوقى. براى ارتباط با هركدام از آنها حتى ميتوان از طريق عضويت در آنها و سپس ايجاد لابى و مطرح كردن قضيه ملل غير فارس فعاليت مثبت كرد.در كشورهاى غربى صداها و تجمعات و اعتراضات شنيده ميشوند و تصميمات كشورها هم تحت تاثير افكار عمومى و فشارهاى داخلى تغيير ميكند. از اين فرصت نمايندگان ملل غير فارس ميتوانند بشكل گروهى اجتماعاتى با نمايندگان محلس يا كميته هاى مخصوص در پارلمان يا سازمانهاى مدنى و حقوق بشرى ميتوان هم آگاهى اين جوامع را به مساله ملل غير فارس بيشتر كرد و هم در تصميمات اين كشورها موثر واقع شد. هرچه بتوان بشكل گروهى و منسجم با اعضاء و شخصيتهاى سياسى و رسانه اى ارتباط برقرار كرد ،اين احتكار و بايكوتى كه فعالين فارس عليه ما ايجاد كرد را ازبين برد و حقيقت را به گوش دنيا رساند. البته ارتباط و لابى فقط در ارتباط پيدا كردن با سياسيون نيست بلكه از طريق كانالها و شخصيتهاى هنرى و اقتصادى و علمى هم ميتوان آگاهى سازى كرد و حقيقت اوضاع و مطالبات ملل را به گوش و چشم جهان رساند.

 

نظرات