منازعه اسراییل و اعراب؛ موضعگیری کوردی، چارچوبی برای تحلیل
در چند روز اخیر تهاجم حماس به اسرائیل و حملات متقابل اسرائیل به نوار غزه و تصاویر مربوط به قتل و عام و بمبارانهای متقابل، سرتیتر اخبار رسانه ای منطقه و جهان بودند. در این جریان همانند دیگر رویدادهای مهم روابط بین المل قطب¬بندیها و صف¬آرائیها خیلی زود نمایان شدند. در جریان رویدادهایی از این دست جامعه جهانی عموما در قالب دو وضعیت موضعگیری عمومی ملتها و موضع رسمی دولتها واکنش خود را نشان می¬دهد که در دولتهای دموکراتیک و دارای مشروعیت عامه، همنوایی دولت با ملت وجود دارد و برخی دولتهای فاقد مشروعیت موضعگیری متفاوتی با ملتهای خود دارند، (به طور ویژه حکومتهای دارای کارنامه سیاه حقوق بشری). اما جامعه کوردی بر خلاف رویه عمومی یاد شده به دلیل فقدان دولت ملی و فقدان تریبون رسمی و بین¬المللی همچون موارد قبل، همواره صرفاً از کانال ملت کورد، نخبگان و دیاسپورای کوردی موضع خود را ابراز داشته است. به تبع رویدادهای قبلی انسجام مشهودی هم در این موضعگیری وجود نداشته است. بخصوص اینکه ملت کورد همواره مستقیم یا غیر مستقیم بخشی از بازیگری و سرنوشت معادلات دور و نزدیک خاورمیانه بوده است. باید در نظر داشت به دلیل ماهیت غالباً رئالیستی عرصه بین¬الملل، منازعه (در کنار دیپلماسی روی دیگر سکه روابط بین الملل)، بخشی از ماهیت نازدودنی و انکارناپذیر روابط بین¬الملل است. انتظار حذف منازعه که وجود و تداوم آن ارتباط تنگاتنگی با منافع گروههای درگیر و سابقه تاریخی و فرهنگی و الگوهای دوستی دشمنی میان ملتها دارد، انتظاری عبث است. منازعه بخش جدایی¬ناپذیر مدل رئالیستی روابط بین¬الملل است. اجندای مواجهه با منازعه، مدیریت، تقلیل و انسانی کردن و دیپلماسی محور نمودن منازعه است. تقلیل رویکردهای مواجهه با آن به دایکوتومی سیاه و سفید، ناظران بیرونی و بازیگران ثالث را به عرصه منازعه می کشاند. خاکستری دیدن دلایل و عوامل منازعه، منطقی¬ترین نسخه مواجهه با آن است. این منطق ساده البته در جوامع دارای دولت رعایت نمی¬شود چه برسد به ملت کورد که فاقد ستون دولت ملی نیز هست. در این میان طیف مواجهه با رویداد مذکور و به طور کلی منازعه اعراب و اسرائیل سالهاست از بی تفاوتی، خشم، کینه و انتقام، همنوایی و سمپاتی تا طرفداری متعصبانه را در برمی گیرد. پشتوانه ذهنی این نوع موضعگیری در جامعه کوردی در قبال برخورد با مساله اعراب و اسرائیل که بازیگران آن همجواری فرهنگی، تاریخی، سرنوشتی و جغرافیایی با ملت کورد دارند تحت عوامل فوق و نیز فقدان کانال دولت رسمی کوردی است.
دیتا و مولفه های زیادی برای هریک از موضعگیریهای کوردی در قبال مساله اعراب و اسراییل وجود دارد.
گروه بی تفاوتها عموماً ماهیت و اهمیت منازعه مذکور را نادیده می¬گیرند و با اتکا بر تاریخی بودن مساله کورد معتقدند اولویتی برای مسائلی غیر از جامعه کوردی وجود ندارد حتی اگر آن منازعه در لبه مرزهای تاریخی کوردستان باشد.
گروه مخالفان، عموماً از رویکرد تاریخی و ناسیونالیستی به جریاناتی چون همنوایی لجوجانه فلسطینیها با دشمن دیرینه کورد، صدام حسین و تجربه تلخ ظلم تاریخی سران و حکام عرب در سرکوب کوردها در روژئاوا و باشور و در قبال اسرائیل و دلزدگی کوردها از پا پس کشیدن این کشور در لحظات تاریخی در حمایت از کوردها و همکاری موساد با دولت سرکوبگر ترکیه در دستگیری اوجالان به قیمت گرفتن امتیاراتی چون پایگاه اینجرلیک برای اسرائیل، اشاره می¬کنند. برای این گروه تقلیل توان و شکست هر یک از دو بازیگر اعراب و اسرائیل با استقبال همراه است.
همنوایان با دو بازیگر مذکور خود به دو دسته تقسیم می شوند: طرفداران اسرائیل و طرفداران اعراب.
طرفداران اسرائیل به نقش بازدارنده اسرائیل در مقابل حکام عرب و ایران در پنج دهه اخیر و همسوئی تاریخی منافع کوردی با منافع اسرائیلی در سده اخیر و تجربه تشکیل دولت اسرائیل و سرنوشت یکسان خانه به دوشی و ژنوساید یهود و کورد و نزدیکی این دو ملت و البته جامعه 250 هزار نفری کوردهای اسرائیل تاکید می¬کنند.
کوردهای طرفدار اعراب که مغلوب صبغه مذهبی هستند و تشکیل امت اسلامی برایشان مهمتر از تشکیل دولت کوردیست همنوایی خود را بر انگاره¬های مشترک مذهبی و اسلامی و امت گرایانه مبتنی می سازند. این گروه نمی¬توانند مدعی منافع کوردی باشند. از لحاظ تاریخی پیشینه تاریک جامعه کوردی در زدودن و کوچ دادن یهودیان و بازرگانان کورد یهود از شهرهای سنندج، کامیاران، کرمانشاه و ارومیه حلبجه که از قضا منشا خدمات زیادی برای جامعه کوردی بودند به واسطه همین انگاره امت-گرایی مذهبی بود که صدمات زیادی به جامعه فرهنگی و سیاسی کوردی زد. این لکه تاریخی زدودنی نیست.
از منظر روابط بین¬المللی برای پذیرش یا رد کردن هر یک از موضع¬گیریهای فوق داده¬ها و ادله فراوانی وجود دارند. در جواب بی¬تفاوتها، باید گفت در عرصه جهانی شدن و در منطقه مشترک خاورمیانه هیچ رویدادی نیست که مستقیم یا غیر مستقیم بر سرنوشت و منافع کوردی تاثیر نگذارد. انکار رویدادهایی از این دست و بی تفاوتی فقط جامعه کوردی را عقب¬تر نگه می دارد.
در جواب طرفداران و مخالفان هر دو بازیگر اعراب و اسراییل باید گفت این دو بازیگر هم که به منافع خود فکر می¬کنند قرار نیست وقتی در تعارض منافع قرار می گیرند به منافع کوردی بیندیشند و منافع خود را قربانی کنند.
اکنون که جامعه کوردی در فقدان دولت رسمی و در بطن این حوادث قرارا دارد جا دارد که اقلاً دیاسپورا و اپوزیسیون و نخبگان کوردی با تکیه بر چند اصل ثابت روابط بین¬المللی جای خالی دولت را پر کرده و اقلا در رسانه های محدود خود موضعگیری شان را اشاعه دهند. این اصول به قرار زیرند:
اول اینکه ما در عرصه روابط بین¬المللی دوست و دشمن ابدی نداریم بلکه منافع ابدی داریم. پس دشمنی دیرینه و دوستی دیرینه منطق روابط بین¬الملل مدرن را به شکست می¬کشاند.
اصل دوم این است که منافع ملی چراغ راهنمای سیاست خارجی و عملکرد یک دولت یا ملت در قبال رویدادهای بین¬المللی است. این اصل فراتر از نظر یا خواسته¬های شخصی یا کینه توزیهای مقطعی و گروهی است.
به هر رویی از منظر تئوریک و روش شناختی با توجه به فقدان کانال رسمی و سیاسی دولت کوردی در عرصه بین¬المللی و صرفا با وجود دستگاه رسانه ای محدود کوردی و اقلیت نخبه کوردی موضعگیری فرهنگی_تاریخی با تکیه بر ادله تاریخی و کنکاش در منافع ملت کورد می تواند تا حدودی صدای جامعه کوردی در این قبیل رویدادها را بلندتر و شنیده¬تر کرد.
ریشه یابی، و تعیین سهم هر یک از بازیگران و نیز ساختارهای شکل دهنده در ایجاد و تداوم یک منازعه می تواند منطقی ترین نقطه برای اتخاذ یک برخورد جامع در قبال آن مساله باشد. به لحاظ روش شناختی به نظر می رسد که تئوری ساخت یابی گیدنز، (Structuration Theory) ) که با تلفیق دو سطح خرد و کلان در تئوری پردازی تلاش کرده تا بینش تئوریک جامع¬تری را برای توصیف و تحلیل ساختارهای اجتماعی و نیز کردارهای عاملان اجتماعی در دوران مدرن به دست دهد، گزینه مناسبی باشد. طبق نظریه ساخت¬یابی، عامل انسانی و ساخت در ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند؛ تکرار رفتارهای افراد، ساختارها را باز تولید می¬کند و به واسطه همین بازتولید ساختارها از سوی کنش انسانی، ساختارها برای کنش انسانها محدودیت ایجاد می¬کنند. ساختار اجتماعی عمدتاً ناشی از فعالیت های روزمره افراد و تبعیت از قاعده است و ساختار به آن قواعدی بر می¬گردد که در چنین کنشی نهفته است. این نظریه سعی نموده که همه ابعاد شکل دهنده یک پدیده را پوشش دهد. در این نظریه اهمیت ساختارها با نقش کارگزار (agent) در بستر زمانی و مکانی و در قالب شبکه¬ای متعامل و سایبرنتیک از تعاملات مورد بررسی قرار می¬گیرد. تعمیم تحلیلی آن به عرصه روابط بین الملل کوردی به معنی اتخاذ موضع عقلانی در قبال رویدادهایی چون منازعه اعراب و اسرائیل است. البته تفهیم آن در این سطح کارشناسی نیازمند وجود رسانه و جامعه نخبه کوردیست. ولی تعمیم آن به موارد بعدی برای عامه مردم هم فهم¬پذیرتر خواهد شد. به لحاظ روش¬شناختی کاربرد این نظریه در این مطالعه موردی به این معناست که با اتخاذ رویکردی جامع باید به دلایل تاریخی و فرهنگی و مذهبی و جغرافیای کنشهای دو بازیگر در بازه زمانی منازعات مذهبی چون تضاد هزاره¬ای مسلمانان و یهودیان و آوارگی و ژنوساید دو گروه، در حوزه سیاسی، به منازعات سیاسی و تشکیل دولت اسرائیل و ناکامی دولت فلسطینی، و نقش ساختارهای مذهب و و فرهنگ و سنت تاریخی و ریشه های منازعات توجه نمود.
به لحاظ عاملیت باید به نقش بازیگران مستقیم یعنی خود اعراب و اسرائیل و نیز بازیگران غیر مستقیم و پشت پرده و چه بسا با نقش مخربتر تاثیرگذارتر مانند ایران و ترکیه و نیز آمریکا و متحدان عرب و یهود که هریک به منافع خود می اندیشند توجه نمود.
بازه زمانی و مکانی رویدادها و کنش بازیگران مذکور برای مثال در فضای دوقطبی یا پس از فروپاشی شوروی یا سقوط صدام یا سیاست داخلی بازیگر مخرب و البته تاثیرگذاری چون ایران بعد از جنبش ژینا نیز مهم است.
نقش ساختارهایی چون سازمان ملل یا برای مثال بازیگری چون اوپک در جریان تحریم نفتی 1973 اسرائیل توسط اعراب یا بازیگر غیردولتی چون کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل (American Israel Public Affairs Committee) مشهور به اِیپَک نیز باید بررسی شود.
در این میان البته با اتخاذ این روش جامع، قضاوتها منصفانه¬تر و عقلانی¬تر خواهند شد. سلسله علتهای همگانی و نه تک بعدی، باید مد نظر قرار گیرند. برای مثال وقتی ساکنان یک شهرک یهودی نشین در سال 2006 یا 2014 عصرها برای تفریح و لذت بردن منظره از توپ باران غزه در تپه¬های مشرف به آن چیبس و ماست می خوردند یا یهودیان متعصبی که به توهم و سودای احیای سرزمین موعود ویلای چندهزار متری و کسب و کار پرسود خود در آمریکا و اروپا را تعطیل و برای احیای نوستالژی یهودی اقدام به سکونت در شهرکهای ناامن و خرید منازل شصت متری در غزه می کنند همان اندازه مقصرند که متوهمان آزادی قدس و دولت اسلامی به سودای این توهم اقدام به کشتن زنان و فرزندان جامعه یهود می¬کنند. البته که حساب قربانیان و مردم بی گناه از عاملان و آمران این حوادث تلخ جداست.
اپلای کردن یک نظریه روابط بین المللی در منازعات منطقه ای و جهانی نتیجه همکاری دستگاه آکادمیک، رسانه و دولت رسمی است که هر سه در چارچوب کوردستانی اش ضعیف یا غایبند. صد البته باید این را هم در نظر داشت که در فقدان این موارد طبیعتا جامعه کوردی هر موضعی بگیرد صرفا در سطح غیر رسمی و عمومی است و طبعا مسئولیت رسمی و بین¬المللی برایش به بار نمی¬آورد. اما فقدان رویکردهای مواجهه با مسایلی از این قبیل موضع¬گیری کوردی را با پوپولیسم تلفیق نموده و منافع ملت کورد را در موارد دیگر مخدوش نموده یا نادیده می گیرد.
نوذر نظری دکترای روابط بین الملل