“عبدالرحمن مهاجر”
در بررسی عوامل دخیل در محدودیتهای اعمال شده بر علیه اقلیتهای قومی و مذهبی مخصوصا قوم بلوچ و جامعه اهلسنت در ایران میتوان موارد بسیاری مطرح کرد که بی شائبه یکی از آن موارد خودسانسوری و وارونه جلوه دادن واقعیتها، فشارها و محدودیتها است.
معمولا این خود سانسوری در تمام جوامع دیکتاتور زده به میزان مختلفی مشاهده میشود و به طبع جامعه بسته ایران با یک حاکمیت متعصب مذهبی-قومی از این قضیه مستثنی نیست.
در بلوچستان و جامعه اهلسنت ایران نمایندگان مجلس، مسولین بومی، چهره های سیاسی مذهبی، روحانیان، ریش سفیدان طوایف و حتی افراد عادی با پوشش واقعیتها موجود جامعه و محدودیتهای اعمالی و رفتاری بر علیه خود که از سوی حاکمیت وضع شده اند. ظاهرا با هدف جلوگیری از فشارهای مضاعف حاکمیت اقدام به خودسانسوری و وارونه کردن حقایق میکنند.
اما خودسانسوری با اهداف مرسوم به همراه شدت بسیار بالای آن در ایران امری است که در میان تمام صاحب نظران سیاسی مردود است. و تمام فعالان سیاسی آزاد معتقدند خودسانسوری نتنها باعث مصونیت افراد از تعرضات احتمالی آینده حاکمیت میشود بلکه به حاکمیت این انگیزه را میدهد که با اعمال فشار بر مردم و دیگر رجال سیاسی اجتماعی نواقص حکومتی خود را بپوشاند.
در میان انواع خودسانسوری “پنهان کردن اعمال فشار نهادهای امنیتی بر نمایندگان مجلس، مسولین بومی، رهبران مذهبی و سیاسی در پیگیری و به سرانجام رساندن مطالبات اجتماعی مردم” مهمترین نمونه از خودسانسوری های موجود در بین جامعه ماست که بنوعی میتوان آن را مادر دیگر انواع موجود خودسانسوری در جامعه قلمداد کرد.
در این رابطه کنشگران سیاسی پیوسته پیشنهاد میکنند باید علما، نمایندگان، مسولین بومی و در کل سیاستمداران ما میزان اختیارات واقعی خود نه اختیارات تصویب شده قانونی که هیچ پشتوانه اجرایی ندارند را برای مردم بازگو کنند. این امر باعث میشود که مردم با داشتن یک تصویر روشن و واقعی از وضعیت سیاسی سقف خواسته های خود را به همان میزان تعیین کنند.
در صورتی که اقشار ذکر شده اختیارات و توانایی های اجرایی خود و همچنین محدودیت های حاکمیت را بر علیه خود ذکر نکنند انتظارات مردم از این اقشار بالا میرود در حالی که این گروه هیچ سازوکاری برای تحقق خواسته های مردم در اختیار ندارند و عملا با کتمان حقیقت و بازگو نکردن واقعیتها تنها مهره خود که پشتوانه مردمی باشد را از دست میدهند. و مردم در نتیجه این خودسانسوری و عدم بیان واقعیتها در صورت محقق نشدن مطالباتشان آنها را متهم به خیانت و اغفال میکنند.
اما در عین حال بیان واقعیتها باعث میشود مردم در جریان محدودیتهای رهبران خود قرار بگیرند و در راستای اجرای برنامه های رهبران خود با اتخاذ یک سازوکار بسیار دقیق و سنجیده شده به آنها کمک کنند.
و در پایان میتوان با جرات ادعا کرد آگاه کردن مردم به عنوان تنها نقطه قابل اتکای موجود برای رجال سیاسی-اجتماعی میتواند پرده نفاق را از بین ببرد و مسیر تحقق خواسته هایی را که برای رسیدن به آنها تلاش میکنند را هموار گرداند.