تراژدی شلیر فرهادی، مهدیس میرقوامی، تجاوز، خودکشی، سکوت مرگبار، اداره‌ی اطلاعات و تکذیبیه‌هایش

0
6435

خودکشی مهدیس میرقوامی بازگو کنندە تراژدی خودکشی شلیر فرهادی از دیگر دانشجویان منتقد دانشگاه رازی کرماشان بود، که بار دیگر خاطره‌ی شلیر فرهادی، تجاوز مأموران اطلاعاتی و خودکشی پس از آزادی از بازداشتگاه اداره‌ی اطلاعات را در ذهن مردم زنده کرد.

خبرها و گزارشها در مورد مرگ دانشجویان در رسانه‌های حقوق بشری منتشر می‌شود، اما کمتر رسانه‌ای رنج تحقیق در این رابطه را به خود می‌دهد، اسفبارتر آنکه شماری از رسانه‌ها حتی بدون اینکه به مخاطب خود بگویند مهدیس میرقوامی کیست و چگونه و چرا خودکشی کرد، همان اطلاعیه‌ی وزارت اطلاعات را کپی و منتشر می‌کنند. آیا این است روشن سازی حقایق در رسانه‌ها و رسالت روزنامه‌نگاری؟

بیایید باری دیگر پرونده‌ی خاک خورده‌ی مفقود شدن و خودکشی یکی پس از دیگری دانشجویان یارسانی دانشگاه رازی دیار کرماشان را ورق بزنیم.

در ۲۴مهرماه سال ۹۰، خامنه ای به دانشگاه رازی کرماشان رفت. وی در آن روز صحبت‌های برخی ازدانشجویان و اساتید این دانشگاه را شنید. در همان جلسه بخش‌هایی از طوماری که به ‌امضای هشتاد نفر از دانشجویان این دانشگاه رسیده بود نیز خوانده شد.

طوماری که به وضعیت جامعه ایران و به خصوص دانشگاه‌ها نگاهی انتقادی داشت. پس از قرائت بخش‌هایی از این طومار در حضور رهبر ایران، بسیاری از امضاکنندگان احضار و بازداشت شدند.

اما ماجرا از این هم فراتر رفت. یکی از این دانشجویان که دختری به نام “شلیر” بود که به اوین منتقل شد. شاید فکر کردند از آنجا که رشته تحصیلی این دختر علوم سیاسی بود پس حتما یکی از افراد اصلی در رابطه با تهیه این طومار است و به همین خاطر او را به اوین منتتقل کردند.

در ابتدا دوستانش متوجه می‌شوند که “شلیر” به دانشگاه نمی‌آید. گمان می‌کنند که مشکلی برای او پیش آمده است و نزد خانواده‌اش است اما پس از چند روز با دیدن خانواده او در محوطه دانشگاه متوجه می‌شوند که آن‌ها هم خبری از او ندارند.

خانواده “شلیر” حدود پنج ماه از دخترشان بی‌خبر بودند، می‌گویند: «پس از این مدت از زندان اوین با خانواده این دختر تماس می‌گیرند که “شلیر” این‌جا است. مسئولان زندان با شرط اینکه او باید پس از یک مرخصی کوتاه به زندان برگردانده شود، به خانواده‌اش اجازه می‌دهند که او را به خانه ببرند.

 وقتی خانواده به زندان مراجعه می‌کنند، “شلیر” را بسیار لاغر و تکیده می‌بینند. او یک دختر رزمی کار و بسیار سرحال و شاداب بود. شما تصور کنید که چه بر سر این دختر آورده بودند که تا چهار ماه نمی‌توانست حتی به تنهایی راه برود.» خانواده “شلیر” حتی پس از باخبر شدن از وضعیت دخترشان حاضر نبودند با هیچ رسانه‌ای صحبت کنند.

 هنوز هم در این مورد سکوت کرده‌اند. آن‌ها هم به درستی نمی دانند که چه اتفاقی برای دخترشان در زمان بازداشت رخ داد که او با شنیدن این‌که باید دوباره به زندان بازگردد، مرگ را انتخاب کرد.

شلیر متولد سال ۱۳۶۶ در روستای قلعه گلینه از توابع بخش کوزران استان کرماشان بود و خودکشی و مرگ شلیر در پانزدهم دیماه ۱۳۹۱ رخ داد. شلیر که حدود ده ماه در خانه بوده هیچ حرفی از شکنجه و زندان نمی زند و طی آن مدت سکوت اختیار می‌کند. پس ازده ماه از طرف دادستانی کرماشان با خانواده شلیر تماس میگیرند که باید ظرف سه روز خودش را به اداره اطلاعات معرفی کند. شلیر با شنیدن این خبر، مرگ را به بازگشت به زندان و شکنجه ترجیح می دهد و با یک سلاح شکاری دست به خودکشی میزند.

امروز در سکوت مرگبار جامعه ایران، تراژدی مرگ غم انگیز شلیر باز هم تکرار شد این بار برای دختر جوان دیگری به نام مهدیس میرقوامی. راستی می‌دانید مهدیس هم از امضاکنندگان طومار اعتراضی به وضعیت اسفبار جامعه‌ی ایران و رژیم ایران در حضور خامنه‌ای بود.

مهدیس میرقوامی ساکن بلوار نوبهار شهر کرماشان، روز جمعە ٨ بهمن‌ماه ۱۳۹۵ تنها پس از ١ روز آزادی از زندان اقدام بە خودکشی کرد و در یکی از مراکز درمانی کرماشان جانش را از دست داد. مهدیس میرقوامی روز سەشنبە ٥ بهمن‌ماه پس از احضار بە ادارە اطلاعات بازداشت و پس از دو روز در روز پنج‌شنبە ٧ بهمن‌ماه آزاد شدە بود. این مهندس ٢٦ ساله کورد از طریق خوردن “قرص برنج” اقدام بە خودکشی کردە است.

مهدیس میرقوامی پیشتر همراه تعدادی از فعالین دانشجویی دانشگاه کرماشان به نامهای (مجید شخ انصاری، محمد اسماعیلی مدیر مسوول سابق نشریه دانشجویی بیستون ، پوریا نادریان، پوریا کاروان، نازنین چراغی و روشنک امیریان) به دلیل فعالیت‌های دانشجویی بارها به حراست به کمیته‌ی انضباطی دانشگاه احضار شده بود.

این دختر دانشجوی کورد که با ماهنامه هسته علمی گروه اقتصاد دانشگاه رازی نیز همکاری داشت، همراه شماری از دانشجویان منتقد، به ٧٠ ترم محرومیت از تحصیل و پرداخت ١٥ میلیون تومان جریمه نقدی و محرومیت‌های دیگر تحصیلی محکوم شده بود.

این دختر مهندس از طرف عناصر اطلاعاتی رژیم ایران در کرماشان مورد تعرض جنسی قرار گرفته بود که به همین دلیل از طریق خوردن قرص برنج به زندگی خود پایان داد.

نیروهای اطلاعاتی رژیم در کرماشان اعضای خانواده‌ی این فعال دانشجویی سابق دانشگاه رازی کرماشان را مورد تهدید قرار داده‌اند که از مصاحبه و گفتگو با رسانه‌ها خودداری کنند و حتی دلیل مرگ خودکشی وی را دلایل اجتماعی دیگر قلمداد کنند در غیر اینصورت سرنوشتی نامعلوم در انتظار آنها خواهد بود.

بیشتر بخوانید: تهدید خانواده‌ی مهیدیس و سابقه‌ فعالیت و محکومیت‌‌های او

وزارت اطلاعات امروز با دستپاچگی “تکذیبیه”ای صادر کرد و سربازان گمنام امام زمان را از این تجاوز مبری دانست و خبر را اسباب تبلیغات رسانه‌های “ضدانقلاب” قلمداد نمود.

اما بیایید نامه‌ی این دانشجویان که شلیر فرهادی، مهدیس میرقوامی و شیده فرهودی که هنوز هم سرنوشت او نامعلوم است، را به یاد وزارت اطلاعات بیاوریم که آیا خواسته و نامه‌ی این دانشجویان منتقد دانشگاه رازی کرماشان هم دسیسه‌ی رسانه‌های ضدانقلاب بود؟

به نام خدا

در طول سالیان اخیر، همواره دیدارها و سفرهای مقامات حکومتی در ایران، مراسمی نمایشی، از پیش تعیین شده و به دور از واقعیات جامعه بوده و سفر آيت الله خامنه‌ای به كرمانشاه نيز مراسمی از این دست بوده است.

مراسم دیدار دانشجویان با رهبری، مراسمی که در آن نمایندگان دانشجویی از مدتها قبل، متن های از پیش تعیین شده را به بیت رهبری ارائه می دهند و پس از اصلاح و ممیزی، چنان چه نظر ملوکانه تعلق گیرد، می توانند در مراسم حضور یافته و متن سلاخی شده خویش را بیان نمایند و حتي در لفافه عبارات حقیرانه، مسائلی چون برخوردهای امنيتي با دانشجويان، وضعيت اسفبار اقتصادي مردم و ميزان بيكاري نیز مطرح نشد.

ما به عنوان جمعی از دانشجویان دانشگاه رازی كرمانشاه بر خود لازم می دانیم که نکاتی چند را بدون سانسور به آيت الله علي خامنه‌اي متذکر شویم:

آقاي علي خامنه ای !

در سخنانتان در شهر كرمانشاه بارها و بارها بر نقش مردم در نظام جمهوري اسلامي تاكيد كرديد اما چگونه است كه در سال ٨٨ و پس از آن، پاسخ همين مردم را با گلوله، زندان، شكنجه  اعدام و تجاوز داديد؟. مردم ما با سخنان سراسر دروغ شما و مظلوم نمايي هاي شما به خوبي آشنايي دارند. حال كه نياز به حضور مردم و نه انتخاب مردم در انتخابات مجلس فرمايشي داريد؛ مردم در راس امور قرار گرفته‌اند .

آقاي علي خامنه ای! رياكاری، فريبكاری و دروغپردازی تا چه حد ؟!!! ننگ بر شما باد.

در سفر شما به استان كرمانشاه كه شوربختانه هنوز نيز ادامه دارد بارها و بارها از اطرافيانتان شنيده ايم كه شما را نايب بر حق امام زمان و ولي امر مسلمين جهان خطاب كرده اند .

به راستي مگر مي شود امام زماني كه قرار است در جهان صلح و عدالت برپا كند ؛ نايبش حامي تروريست ، دروغگو ، ظالم ، متجاوز ، خونريز و غارتگر بيت المال باشد .

به راستي شما ولي امر مسلمين كدام جهان هستيد ؟!! شما كه حتي قادر به اداره ايران نيستيد . خوب نگاه كنيد كه ايران به رهبري شما به چه ذلت و حقارتی دچار شده است .

به راستي كدام مسلمين شما را ولي امر خود مي دانند ؟!! به حال آنان بايست خون گريست كه در آن درجه از حماقت و جاهليت بسر مي‌ برند كه يك فردي به نام علي خامنه اي كه ملغمه اي از رذالت، پليدی، جنايت و دروغ است را ولي امر خود مي دانند و در هذيان گويي‌هاي چاپلوسانه ، خود را عمار علي خامنه اي مي پندارند .

گو اينكه در كنفرانس طنزگونه بيداري اسلامي، خالد مشعل كه جيره خوار جمهوري اسلامي است؛ تو دهني محكمي بر دهان ياوه گو و لجن پراكن شما نواخت. اين جيره خواران كه شما را امام و ولي امر خود مي نامند نيز تا هنگام دريافت دلارهاي كلان، شما را اسما و نه رسما ولي امر خود خطاب مي كنند و در دل شما را به سخره مي گيرند .

آقاي خامنه اي! چرا بايست بيشتر نخبگان سياسي، علمي و فرهنگي كشور در زندان بسر ببرند يعني همه آنان دروغ مي گويند و بر باطل هستند و شما بر حق هستيد ؟!!!

چرا بايست دانشجويان در دانشگاه هاي جمهوري اسلامي با ساده ترين نقدها به حاكميت يا از تحصيل محروم شوند يا به زندان بيفتند يا شلاق بخورند و يا به دلايل مشكوك در زندان هاي شما جان خود را از دست دهند؟!!!

نتيجه 32 سال حكومت جمهوري اسلامي و اين اسلام ناب ولايت فقيه جز ترور، اعدام، شكنجه، تجاوز و ترويج فحشا و خشونت و ريا چيز ديگري بوده است ؟!!!

چرا نام ايران كه مظهر تمدن و فرهنگ و شعور در سراسر جهان است به دليل حكمراني اين حكومت نامشروع و سراسر زشتي و تباهي بايست با نام ترور و تروريست اجين شود ؟!!!

آقاي خامنه اي! خوب مي دانيم كه بقا و استمرار حكومت نامشروع شما و تحقق روياي خلافت مجتبي خامنه اي بر ايران نيازمند ايجاد بحران و ترور در جهان مي باشد . شما و اطرافيان متملقتان شايستگي و لياقت حكومت بر ايران را نداريد . بدا به حال ايران كه در دستان مشتي زالو صفت ، تروريست و مسلمان نما به رهبري سفله‌ای چون شما گرفتار شده است.

اما شما ،نهادهای اطلاعاتی؟ امنیتی و مزدوران حکومتی اين نظام دیکتاتوری، بدانید که دانشگاه از پس فشارهای بسیار ، هم اکنون آتش زیر خاکستری است که در آرامش قبل از طوفان، به تعمیق و تفکر و اندیشه مشغول است تا در روزهایی نه چندان دور خواب آرام شما را بیاشوبد؟.

ما می ایستیم، احکام تعلیق شما را به جان می خریم، به زندان می رویم ولی هرگز حقیر بت های شما نخواهیم شد.

جمعي از دانشجويان دانشگاه رازی كرمانشاه

چهارشنبه ٢٧ مهرماه ٩٠ خورشيدی

آیا سکوت در برابر سرنوشت این دختران دانشجو نمی‌تواند سرنوشت هر کدام از فرزندان خانواده‌های ایرانی و تداوم قتل و تجاوز و تکذیبه‌های کذب وزارت اطلاعات باشد؟