دختر خردسال افغان قربانی اعتیاد پدرش شد/ گفتگوی ویژه هاوار با یک مادر افغان در ترکیه

0
1232

هاوار: خبرنگار “هاوار” در پی واکاوی مشکلات زنان و دختران، اینبار پرده از مرگ دختر خردسال 9 ساله افغان در ترکیه بر می دارد. متن پایین گفتگوی کوتاهی بین خبرنگار “هاوار” و یک زن افغان گناهجو در کشور ترکیه می باشد.

محدثه یک زن افغان است که  حدود ۳۰ سال سن دارد،  شوهرش بسیار از او مسن تر است، در حد پدربزرگ محدثه نشان می دهد، تفاوت سن و نوع رفتار ایندم مرا به گمان واداشت، کنجکاویم شکفت و از او پرسیدم: “این آقا پدرته؟” با لحنی آمیخته به خشم و نفرت گفت: “نه این مرتیکه شوهرمه”.

ادامه دادم: “دوستش داری؟ رابطه تون خوبه؟” با همان لحن پاسخ داد: “دیگه تمام شد درخواست طلاق دادم دیگه نجات پیدا میکنم”، دوباره شروع کرد به حرف زدنو اینبار چشمهاش پر از اشک بود اما می ترسید راحت حرف بزند، گفت: ” تازگیها دختر بچه ام مرده”.

 بغضم گرفت گفتم “خدا بهت صبر بده. مریض بود؟ چند سال سن داشت؟”. گفت “نه اصلا مریض نبود، مدرسه میرفت خیلی خوشکل و زرنگ بود”.

سوالهای من اما انگار تمامی نداشت. باز پرسیدم “پس چرا دخترت مرد؟ دکتر ا چی گفتن؟”. محدثه نیز که انگار مکانی برای خالی کردن بغضهایش یافته باشد، گاهگاهی چشمهایش را پاک میکرد، اشک می ریخت و شروع کرد به حرف زدن و نفرین کردن مادرانه “شوهرم معتاد است، متادون مصرف میکرد و بیشتر از طریق ایرانیها موادش را تامین میکند، این بارهم مثل قبل برایش شربت متادون آورده بودند”.

اندوهی را که در چهره و بغض صدایش، موج می زد را در عین حرف زدنش می توانستی به وضوح لمس کنی “بیشتر وقتها که شوهرم سرکار میرفت، دخترم را با خودش میبرد، تنا برای گرفتن مقداری انعام. دخترم خیلی شیرین زبان و خوشکل بود، هنوز 9 سال سن داشت و آن روز هم که سرکار رفته بود و دخترم را همراه خودش برده بود، باز ایرانیها برایش متادون آورده بودند  و توی جای آب ریخته بود”.

هق هق گریه هایش داشت زمین و زمان را به لرزه درمیآورد “دختر بیچارم که از هیچی خبر نداشت، قوطی آب را سرکشیده بود، پدرش که فوری متوجه میشه، بهش آب داده بود و هرکاری کرده بود تا بالا بیاره”.

کمی تعلل کرد، اشکهایش را پاک نمود “با اینوجود دختر بیچاره را تهدید کرده بود که اگه شب رفتیم خانه چیزی به مادرت نگی”.

 محدثه که انگار تصویر دختر خردسال فوت شده اش حتی برای لحظه ای از جلوی چشمهایش محو نمی شد و می خواست محکم او را در آغوش بگیرد ادامه داد “صبح فردای آن روز، دخترم از خواب بیدار نشد، فکر کردم خوابه اما وقتی خوابش طولانی شد، رفتم سراغش اما دیگر هیچگاه بیدار نشد علت مرگ دخترم پدرش بود من ماندم و غم بی انتهای دخترم”

توجه: هاوار بنا به دلایلی از انتشار تصویر این مادر و دختر افغان خودداری می نماید.

Comments

comments

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here