“مهاجرت؛دلایل پیدایش،تاثیر پذیری و تاثیرگذاری با تاکید بر مناسبات اجتماعی در یک روند تاریخی”

0
2046

نویسنده: سیروان منصوری

از بدو پیدایش بشر در روی کره زمین، مساله مهاجرت همواره به نوعی وجود داشته و در مسیر خود همواره اشکال جدیدی از زندگی ها را پدید آورده است. انسانهایی که در طول سالیان متمادی در منطقه ای ساکن بوده و همراه با خود، بانی و باعث تحولات فرهنگی و اجتماعی در آن منطقه شده بودند، به ناگاه و بر اثر دلایل مختلف اعم از جنگ، کمبود آب و غذا، نبود سرپناه مناسب یا کمبود خوراک برای حیواناتشان، مجبور به کوچ اجباری به نقطه ای دیگر از این سیاره شده اند و در آنجا اقامت گزیده اند.

آنچه اما در طول قرون اخیر و به ویژه در یک قرن حاضر منشاء و باعث بیشتر مهاجرتها بوده، جنگ و ویرانی و کشت وکشتار بوده که باعث شده حجم وسیعی از جمعیت میان قاره ها جابه جا شوند و سبب شکل گیری اشکال تازه ای از زندگی، کلونیهای جمعیتی، سکونت گاهها و شهرهای تازه، چشم اندازهای فرهنگی و تغییرات گسترده در بافت و ساختار جمعیتی منطقه جدید التاسیس شده اند. از زمانی که بشر تصمیم گرفت تا در پی یافتن مزیتهای تازه در مکان جدید،زادگاه و بخشی از خانواده، اقوام، خاطرات و متعلقات عاطفی زندگیش را ترک کند، همواره از لحاظ روحی و روانی در مسیر آسیب پذیری و تالمات جدید بوده است.گاه اثرات منفی ناشی از بریدگی اجتماعی و انقطاع در روابط اجتماعی از محیط اولیه و شوک ها و استرس های ناشی از ورود به محیط جدید و ناشناخته، تا سالیان دراز فرد مهاجر را در معرض خطرات جدی قرار می دهد.
مهاجرت اگرچه اثرات منفی خود را در محیط اولیه زیست افراد به جای می گذارد، اما با ورود فرد به محیط جدید،سوای تمامی مسائل و مشکلات، گاه دنیای جدیدی با امکانات بهتر و پتانسیل های بسیار روبروی فرد مهاجر می گذارد که می تواند با استفاده از آنها و با تکیه بر استعداد و تواناییهای خویش و با مدد جستن از امکانات و توانمندیهای محیط جدید، زمینه رشد و توسعه فکری و مالی خود را فراهم آورد و کم و کاستی های موجود در محیط اولیه زیست خود یا همان مبدا مهاجرت را به فراموشی بسپارد. متاسفانه آنچه گاه تا سالیان سال دامنگیر فرد مهاجر بوده و سایه اش همیشه کم تا بیش بر زندگی فرد سایه می افکند،تعلقات عاطفی و پیوندهای عمیقی است که که فرد با محیط اولیه زندگی خود ایجاد نموده و گذر از آنها و حذفشان گاه ناممکن به نظر می رسد. به همین خاطر هم هست که اکثر مهاجران حتی پس از پیدایش دو یا سه نسل بعد از آن، همچنان به سنتها و علایق و وابستگیهای جامعه ای که از آن آمده اند، وابسته هستند و هرچند در بستری جدید سعی در ایجاد یک زندگی جدید با تاکید بر مولفه های محیط جدید هستند، اما در کنار آن و در شیوه زندگیشان همچنان اثرات به جای مانده از مناسبات اجتماعی و زندگی در محیط اولیه دیده می شود. به دیگر سخن، فرد مهاجر در مقاطعی دچار نوعی دوگانگی در رفتار و کردار می شود که مسبب آن تاثیرات محیط جدید در کنار وابستگی ها به محیط قدیم است.
به نظر می رسد کشورهایی که افراد مهاجر به آنها وارد میشوند یا همان کشورهای مقصد مهاجرت،بایستی از این مساله به عنوان یک امتیاز و نه تهدید استفاده کنند و با عاریه گرفتن از این خصوصیات به تقویت مناسبات فرهنگی خود، با کشورهای مبدا مهاجرت بپردازند و با یک تعامل سازنده با مهاجران، زمینه و بستر مناسب رشد و پیشرفت آنان و در نهایت کشورهای خود را فراهم آورند، امری که در نهایت به توسعه و پیشرفت خود کشورهای مقصد مهاجرت کمک خواهد کرد.

Comments

comments

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here