پناهندگی زنان؛ سفری که در مقصد به پایان نمی‌رسد

0
2443

حتی در صورت کسب پناهندگی، شرایط برای یک زن پناهنده به مراتب دشوارتر از یک مرد پناهنده است. زنانی که به دلیل محرومیت‌ها و تبعیض‌های سرزمین خود اغلب دسترسی کمی به آموزش داشته‌اند، برای کسب شغل، یادگیری زبان و تطابق با محیط دشواری‌های بیشتری بر سر راه دارند. در مقایسه با یک پناهنده مرد، راه درازی پیش روی زنانی است که باید زندگی را در ساختار جامعه تازه‌ای که هنوز از تبعیض و خشونت خالی نیست، آغاز کنند.

naeimeh_doustdar
  نعیمه دوستدار

 

 

این تصور وجود دارد که مردان بیشتری برای زندگی بهتر رنج خروج از کشور خود را به جان می‌خرند و راه پناهندگی را در پیش می‌گیرند. بر اساس این باور، مردان می‌دانند که در راه پناهندگی برای به دست آوردن پول و غذا از زنان راحت‌ترند و اگر به مقصد برسند، امکان یافتن کار یا تحصیل برایشان فراهم‌تر است. پس در پناهندگی انتخابی، شاید تعداد مردان بیشتر از زنان باشد. اما جایی که فرصت و امکان انتخاب نیست، در هنگام جنگ و قحطی و ناامنی، دیگر کسی برای پناهنده شدن، به جنسیت فکر نمی‌کند.

زنان و دختران هم مانند مردان، در جنگ کشته، مجروح، معلول و شکنجه می‌شوند. بسیاری از آن‌ها خانه و محل سکونت‌شان را به اجبار ترک می‌کنند. این آوارگی، محرومیت‌هایی مثل عدم دسترسی به امکانات اولیه درمانی و بهداشتی را به خصوص برای زنان باردار و مادران، به دنبال دارد. ورود اجباری به نیروهای نظامی، احتمال ربوده شدن و به بردگی جنسی گرفته شدن هم همواره وجود دارد. در حالی که معمولا زنان از زخمی‌شدگان و بیماران مراقبت می‌کنند، همچنان در بسیاری از جنگ‌ها «تجاوز» به زنان و دختران یک تاکتیک جنگی است. زنان هم شاهد از دست رفتن اعضای حانواده خود هستند، هم بی‌خانمان می‌شوند. اما چه زنان بدون مردان در سرزمین‌های فقرزده و جنگ‌زده باقی‌ بمانند و چه راه فرار را انتخاب کنند، خشونت و آزار جنسی، سهم آنها می‌شود.

حدود ۸۰ درصد از جمعیت پناهندگان و پناهجویان سراسر جهان زن و کودک‌اند. بنا بر آخرین آمارها، زنان و کودکان بیش از نیمی (۵۰.۴ درصد) از ۸۰۷۵۴ پناهجویی هستند که از آغاز سال ۲۰۱۶ تاکنون به کشورهای کرانه دریای مدیترانه رسیده‌اند. جداشدن از وطن و از دست دادن حمایت‌های قانونی تنها بخشی از مشکلات آنها در راه پناهندگی است.

کمیساریای پناهندگان سازمان ملل متحد UNHCR اعلام کرده است که زنان پناهنده نسـبت به مردان پناهنده در برابر اشکال مختلف سـوء استفاده آسيب پذيرترند. زنان در صورتی که تحت تعقيب قانونی باشند، به فرار متوصل می‌شوند و در اين مسیر همه چیز را از دست می‌دهند که مهم‌ترین آن فضای حمايت‌کننده و محيط آشـنای اجتماعی آنهاست. تجاوز، خشونت فزيکی، آزار جنسی و اجبار به تن فروشی برای اکثريت زنان پناهنده عامل نگرانی است.

با این حال همان‌طور که پناهندگی به ذات خود امری مردانه تلقی شده، ابزارهای حقوقی و حمایت‌های قانونی هم در وهله اول برای مردان تعریف شده است.

حق پناهندگی زنان آسان به دست نمی‌آید

سازمان پناهندگان ملل متحد همچنین تاکید می‌کند که زنان به سـهولت حق پناهندگی را به دسـت نمی‌آورند. زنانی که به دلیل پيگرد قانونی بر اثر مسایل جنسی مجبور به تقاضای پناهندگی می‌شوند، برای انتقال تجربه خود به ماموران بررسی پرونده مشکل دارند.

 زنان و دخترانی که تقاضای پناهندگی می‌کنند، معمولا از سوی ماموران بررسی پرونده در درک شرايطی که آنان را وادار به ترک سرزمين‌شان کرده دچار مشکل می‌شوند. آنها با ناباوری و مشکلات پیچیده اداری مواجه می‌شوند و بعید است که سرگذشت تکان‌دهنده و اکثراً پيچيده آنها در ۴۸ ساعت مصاحبه، با توجه و دلسوزی شنيده شود و مورد داوری سـالم قرار بگيرد. در روند مصاحبه برای پناهندگی، بسیاری از زنان از امکان مصاحبه با کارمندان زن محرومند و همین امکان بازگویی روایت‌هایی را که بر آنها رفته، دشوارتر می‌کند. آنها که کم سواد یا بی سواد باشند در روند مصاحبه‌ها دچار مشکلات بیشتری می‌شوند و در روند انجام این مراحل، اغلب از حمایت مشاوران و سازمان‌های حامی حقوق زنان بی بهره‌اند. مثلا زنان ربوده شده و قربانیان تجارت سکس اغلب حتی از سوی ماموران رسیدگی به پرونده خود، دو برچسپ می‌خورند: علاوه بر رسـوايی تجاوز جنسـی، متهم می شـوند که با رضايت وارد رابطه جنسی شده‌اند. این در حالی است که بسیاری از این زنان به دنبال جنگ يا بحران‌های اجتماعی دیگر؛ پدر و مادر، شـوهر و اعضای خانواده خويش را ا‌ز دسـت داده‌اند و از سوی سودجویان وادار به فحشا شده‌اند.

پیش از انتقال به کشور مقصد، در برخی ا‌ز کشـورها، پناهجويان زن را در زندان‌های معمولی زندانی می‌کنند و با آنها مانند افرا‌د جنايت‌کار رفتار می‌شود. آن‌ها را از سـاير زندانيان جدا می‌کنند و این تجربه بر روح و روان آنها اثر عمیق و جبران‌ناپذیری می‌گذارد. سازمان عفو بین‌الملل هم مواردی از سـوء اسـتفاده از زنان پناهجو و پناهنده را در دوران زندان بررسی و در گزارش‌های مختلف خود به آنها استناد کرده است.

غیبت تقاضای پناهندگی به دلایل زنانه در اسناد بین‌المللی

درست است که اسناد مربوط به حمایت از پناهجویان، پناهجوی زن و مرد را متفاوت نمی‌داند اما این اسناد گویی برای مردان نوشته شده‌اند. مثلا کنوانسیون رسیدگی به وضعیت پناهندگان مصوب ۱۹۵۱ در بند ۱ ماده ۱ می‌گوید: «… پناهجو شخصی است که به علت ترس از آزار و اذیت به دلایلی چون نژاد، دین، ملیت، عضویت در گروه‌های اجتماعی خاص یا عقاید سیاسی از کشورش خارج شود و به همین دلیل خواهان استفاده از حمایت‌های کشور محل تولد یا شهروندی‌اش نباشد. هم‌چنین پناهجو کسی است که ملیت ندارد یا خارج از کشوری است که قبلا به صورت دایمی در آن اقامت داشته است و به دلیل ترس‌های اشاره شده، نخواهد به آن کشور بازگردد».

هم‌چنین در بخش دیگری از این کنوانسیون آمده که «هیچ دولت عضو کنوانسیون نباید پناهجویی را که زندگی یا آزادی‌اش برمبنای نژاد، دین، ملیت، عضویت در یک گروه اجتماعی خاص یا عقیده سیاسی در خطر است از سرزمین‌اش اخراج کند یا به کشور ملیتش برگرداند».

در بندهای مورد اشاره همواره از ضمیر مذکر استفاده شده است و علاوه بر آن این کنوانسیون به آزارهای مرتبط با جنست به عنوان دلایلی برای پناهندگی اشاره نمی‌کند. این نوع آزارها به عنوان «عضویت در گروه‌های اجتماعی خاص» طبقه‌بندی شده‌اند.

بر اساس چنین روندی است که کميته اجرايی سازمان ملل متحد در مورد زنان نتیجه گرفته که: «زنان پناهجو را که با بی رحمی و رفتار غير انسـانی به جرم ناديده انگاشـتن برخی نرم‌های اجتماعی به‌ سـختی با آنان رفتار شده را می‌توان به مثابه گروه معين اجتماعی شـناخت که مورد تعقيب قرار دارند».

با اين ترتيب زنان تحت حمايت مواد کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد پناهندگی قرار می‌گيرند و برخی از سـازمان‌های حامی حقوق زنان هم سعی می‌کنند با استناد به همین موضوع از زنان حمایت کنند بدون اینکه در تعریف اعطای پناهندگی در متن کنوانسیون، ستم بر زنان با صراحت به عنوان دلیل مطرح شده باشد.

به دنبال همین روند، بسیاری از کشورها اساسا مساله جنسیت را به عنوان دلیلی برای پناهندگی قبول ندارند. تا سال ۱۹۹۳ کانادا از آن جمله بود و پس از آن به دنبال فشار فعالان مدنی، تغییراتی در قانون مدنی این کشور ایجاد شد و مسأله پيگرد درارتباط به جنس يا Gender، را برای پناهندگی پذیرفت.

هلند نیز نمونه دیگری است که مثلا خشونت خانگی را خشونت خصوصی دانسته و آن را دلیل اعطای پناهندگی نمی‌داند و چنین زنانی ممکن است تنها بر اساس انسان‌دوستی پناهندگی دریافت کنند. هم‌چنین زنانی که قربانی تجارت سکس‌اند، نه حق پناهندگی که اقامت معمولی بر ا‌سـاس اصول انسان دوستانه دریافت می‌کنند.

علاوه بر این، در بسیاری از کشورها به اعضای خانواده پناهنده، تنها اقامت داده می‌شود. این مساله به معنی بالا رفتن امکان اخراج از کشور است که زنان را با تبعیض بیشتری روبه‌رو می‌کند. از آنجا که پناهندگی امکان طلاق و بر هم خوردن روابط خانوادگی را تشدید می‌کند، در چنین شرایطی زنان در صورت اخراج به کشور خودشان با مشکلات بیشتری روبه رو خواهند شد.

هم‌چنین در صورتی که زنان پناهجو به مردان خانواده خود وابسته باشند، دوران پناهندگی برای آنها دشوارتر هم می‌شود چون نداشتن مدارک، نداشتن مهارت زبان و تجربه شغلی آنها را در تمام مراحل پناهندگی دچار مشکل می‌کند.

کمپ‌هایی ناامن‌تر از خانه

اما در مسیر پناهندگی تنها کسب پناهندگی نیست که دشوار است. زنانی که از اوضاع خطرات کشور خود گریخته‌اند، تازه به دامن خطرات تازه‌ای می‌افتند. گزارش‌هایی که از کمپ‌های پناهندگی منتشر می‌شود، نشان می‌دهد که زنان در این فضاها در ناامن‌ترین شرایط قرار دارند. کمپ‌هایی در فضای باز و ماموران و پناهجویان مردی که انواع آزار جنسی را به آنها تحمیل می‌کنند.

هم‌چنین امکانات کمپ‌های پناهندگی برای زنان محدود است. نبود وسایل بهداشتی، از نوار بهداشتی گرفته تا امکانات پیشگیری از بارداری تنها بخشی از مشکلات درون کمپ‌هاست. گاهی توزیع غذا و مایحتاج اولیه با تبعیض جنسیتی صورت می‌گیرد. تامین نیازهای اولیه خوراکی و پوشاکی، گاه زنان را در معرض سوء استفاده بیشتر قرار می‌دهد و آنها برای به دست آوردن حداقل‌ها مجبور به تن‌فروشی می‌شوند.

علاوه بر این، امکان جذب زنان و دختران به باندهای فحشا و قاچاق انسان بیشتر است. قاچاقچیان انسان با وعده اقامت در کشوری بهتر، یا سرعت بیشتر برای دریافت اقامت یا با وعده اشتغال، زنان را برای بردگی جنسی به کار می‌گیرند و آنها تا سال‌ها مجبورند برای بازپرداخت وامی که قاچاقچیان ادعا می‌کنند به آنها داده‌اند، برای آنها کار کنند.

ازدواج‌های اجباری و ازدواج در کودکی، مشکل دیگر بر سر راه پناهجویان زن است. آنها که گاه تمام حامیان خود را در خانواده از دست داده‌اند، به دلیل فقر یا به اجبار اعضای مذکر خانواده وادار به ازدواج‌های زودرس می‌شوند.

سلامت زنان پناهجو، اغلب آخرین چیزی است که مورد توجه قرار می‌گیرد. امکانات پزشکی و بهداشتی کمپ‌ها کفاف نیازهای زنانی را که ماه‌ها در مسیرهای دشوار با سوءتغذیه و بیماری‌های مختلف روبه‌رو بوده‌اند نمی‌دهد. اگر در چنین شرایطی زنی باردار باشد، وضعیت حادتر می‌شود، زنان باردار در مسیر پناهندگی اغلب نه تنها حمایت‌های پزشکی دریافت نمی‌کنند؛ بلکه باید دوران دشوار بارداری و مراحل زایمان را در مسیرهای خطرناک یا در کمپ‌های بدون امکانات بگذرانند. امکان استراحت پس از زایمان ندارند و مجبورند برای همراهی با سایر اعضای گروه که اغلب اعضای خانواده هستند، در هر شرایطی به حرکت ادامه دهند.

اما آیا مشکلات زنان پناهجو با کسب پناهندگی تمام می‌شود؟ پاسخ به این سوال منفی است. حتی در صورت کسب پناهندگی، شرایط برای یک زن پناهنده به مراتب دشوارتر از یک مرد پناهنده است. زنانی که به دلیل محرومیت‌ها و تبعیض‌های سرزمین خود اغلب دسترسی کمی به آموزش داشته‌اند، برای کسب شغل، یادگیری زبان و تطابق با محیط دشواری‌های بیشتری بر سر راه دارند. در مقایسه با یک پناهنده مرد، راه درازی پیش روی زنانی است که باید زندگی را در ساختار جامعه تازه‌ای که هنوز از تبعیض و خشونت خالی نیست، آغاز کنند. رها شدن از ساختار سنتی گروه‌های پناهندگان و عبور از روند بروکراتیک کشورهای میزبان، برای زنان بسیار دشوارتر است: آن هم در شرایطی که این زنان با پشت سر گذاشتن تجربیاتی تلخ و تروماتیک، اغلب کم‌ترین امکان را برای استفاده از خدمات مشاوره‌ای و درمانی دارند.

پناهندگی زنان، سفری است که با رسیدن به مقصد به پایان نمی‌رسد.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here