رسول بداقی از زندان اوین ، بند هفت در شعری اینچنین میگوید

0
800

زندانی سیاسی رسول بداقی از زندان اوین ، بند در ویدیویی كه‌ برای روژی كورد ارسال كرده‌ است چنین میگوید :
نمیدانم كدام شاگرد زرنگ كلاس سیاست در تاریكی تاریخ مشق شبش را بر پیشانی من نوشت
بامدادی دیه‌ هنگام بجای دفتر چركنویس هستی مرا در كیفش مچاله‌ كرد
و مرا بجای كاردستی به‌ استاد سیاستش ارزانی داشت
استاد سیاست همچون همیشه‌ بیدرنگ بر كارنامه‌ زندگی این شاگردش نیز مهر قبولی زد
شاگرد زرنگ مرا همراه پیشانی نوشتم زیر پای رهگذران دور انداخت
تا خویشتن سبكبال در اسمان قدرت سیاسی خوشبختیش را پاس بدارم
وای دیشب چه‌ خواب سنگینی اندیشه‌ و احساس مرا در بر كشید
این رنگ سرنوشت است بر هستی من نقش زده‌ یا سنگینی خواب دیشبم بود
چه‌ كسی سرنوشت مرا اینگونه‌ خواست سیاست ، خواب یا ان شاگرد زرنگ
براستی اگر بخواب نمیرفتم كسی مشق شبش را بر پیشانی من مینوشت ؟

نظرات

پاسخی بگذارید