کوردستان در آستانه‌ی ورود به تاریخی نو

0
1609

به قلم: ناسیونالیسمی ئاویه‌ر

روزگاریست کوردستان ، صحنه‌ی مبارزات ملی کوردها برای استقلال و آزادیست اما سیاستهای دولتهای اشغالگر کوردستان در مقابل جنبش استقلال‌طلبی آن ، همیشه این مساله را با چالش جدی مواجه ساخته است . اشغالگران نه تنها با جنبش کوردستان همواره سر منازعه و ترور و کشتار و درگیری داشته‌اند بلکه همیشه در صدد حذف فیزیکی ملت کورد برآمده‌اند . تتریک سیستماتیک از جانب دولتهای فاشیستی ترکیه در قالب اسلام و کمالیسم ، تعریب و ترحیل و انفال و ذوب فرهنگی و کشتار بی‌رحمانه ملت کورد از جانب دولتهای عرب منطقه در قالب اسلام و بعثیسم ، سرکوب و کشتار ملت کورد و تفریس و تتریک و پی کردن قیامهای سیاسی-نظامی و ترور رهبران قیامهای کوردی در قالب پان‌ایرانیسم دینی و سکولار از جانب دولتهای متعدد پارس ، همه و همه نمونه‌هایی از این سیاستهای دهشتناک دول اشغالگر کوردستان می‌باشد که تقریباً اکثر سیاسیون و مردم عادی این مسائل را بارها شنیده و مورد مطالعه و بررسی قرار داده‌اند . همچنین این دولتها همواره با کمک حامیان استعمارگر فرامنطقه‌ای خود همچون بریتانیا و فرانسه و ایالات متحده اقدام به تغییر در مرزها و جدا کردن کوردها از همدیگر نموده‌اند که تبعات آنرا با استفاده از تحمیل فرهنگ دولتهای اشغالگر بر ملت کورد ، می‌توان مشاهده نمود . متاسفانه امروزه اکثریت جامعه کوردی از خود بیگانه‌اند و با عناوین ملی دولتهای اشغالگر همدیگر را مخاطب خویش قرار می‌دهند و این مساله در نوع خود در میان اقشار ملت کورد جا خوش کرده است . این از خود بیگانگی نیز حتی قشر روشنفکر و روشنگر جامعه را نیز تا حدودی در بر گرفته است و از ادبیات سیاسی آنها می‌توان پی به عمق فاجعه ناشی از تقسیم کوردها در بین دول منطقه نمود . آنچه که حائز اهمیت است کوردستان همواره جولانگاه سیاستهای ضد بشری منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بوده و تا زمانیکه کوردستان سروری سیاسی خود را بدست نگیرد ، خاورمیانه و جهان باید با این تنش منطقه‌ای دست و پنجه نرم کنند .
در آستانه رفراندوم برای استقلال کوردستان از دولت نامشروع عراق ، متاسفانه این بار نه تنها با کارشکنی‌های دول اشغالگر مواجه شده‌ایم بلکه منافع شخصی و حزبی بعضی جناحهای سودجو در جنوب کوردستان ، مانع جدید و بسیار خطرناکی برای ملی گرایی کوردی را به وجود آورده است . البته این مساله را می‌توانست پیش از این نیز با رد کردن مساله استقلال کوردستان در سالهای اخیر از جانب این سودجویان ، پیش‌بینی کرد اما حداقل امید بر آن بود به هنگام به صدا درآمدن ناقوس خوشبختی کوردها ، سودجویان انحصار طلب ، دست از مطامع شخصی و حزبی خویش برداشته و منافع بلند مدت ملی را بر منافع خویش ترجیح دهند و همصدا با خواهران و برادران و فرزندان خویش ، بنیان اولین دولت کوردی را در منطقه و جهان بنا نهند .
ماحصل آنچه که در ادبیات سیاسی و نوع نگرش آنها دیده می‌شود از دو حالت بیشتر نیست :
یکی آنکه با نگاهی به پیشینه بعضی از جناحهای جنوب کوردستان ، می‌توان به مزدوری دیرینه آنها برای حکومت اشغالگر کوردستان همچون ایران و مزدوری برای رهبران ایدئولوگ خود در عربستان ، پی برد که این جناحها با مزدوری برای اشغالگران کوردستان ، منافع شخصیشان را تامین می‌کنند . تا همین دیروز بود که در رسانه‌های جنوب کوردستان وقتی در مورد تروریسم داعش از آنها سوال میشد ، این پدیده شوم را نه تایید می‌کردند و نه محکوم . البته مشخص بود با ژست پوپولیستی خود سعی در پنهان سازی چهره‌ی شوم خود از دید ملت مظلوم و بی دفاع کورد میکردند وگرنه قبله آنها تروریسم داعش است نه سیادت و سربلندی ملت کورد . یا می‌توان به دستگیری پیشمرگان حزب دمکرات از جانب این جناحها و تحویل پیشمرگها به جمهوری اسلامی که موجب شهادت اکثریت آنها شد ، اشاره کرد . پیشینه‌ی نحس این بدخواهان گواه بر این ماجراست که اینها مهره‌ها و مجریان سیاسی حکومتهای اشغالگر کوردستان هستند که ظاهری ملی‌گرایانه به خود گرفته‌اند و مدعی ملت دوستی هستند .
دیگر آنکه بعضی جناحها هم هستند که با پیش کشیدن مساله‌ی ضعف اقتصادی حکومت اقلیم ، سعی به بیراهه کشاندن رفراندوم را دارند و می‌خواهند مساله به این مهمی را در آینده با پیش کشیدن آن از جانب جناح خود ، به نام حزب خویش به اتمام برسانند گویی این جناح بویی از سیاست و درک مسائل نبرده و مساله استقلال کوردستان را مانند آلت بازی می‌بینند . البته در جهانی که آکنده از بورژوایی هست ، عامل اقتصاد بسیار مهم بوده و باید مد نظر هم قرار گیرد اما عامل سیاست هم بسیار مهم بوده و در بعضی اوقات نباید آنرا قربانی ضعف اقتصادی کرد . ذیل این مبحث به نمونه‌هایی اشاره می‌شود .
اینکه مزدوران داخلی جنوب کوردستان مخالفت خود را با استقلال کوردستان اعلام می‌نمایند بدیهی است و بیش از این نمی‌توان از این مزدوران انتظاری داشت .

برای اشغال و استعمار هر ملتی از جانب حکومتهای اشغالگر و استعمارگر ، وجود دو فاکتور عمده در طیفهای اجتماعی جامعه مستعمره و مشغول برای حکومتهای مذکور بسیار لازم است ، اکثریت نادان و اکثریت مزدور . این دو فاکتور همیشه در پیشبُرد سیاستهای اشغالگرانه و مستعمرانه امری حیاتی برای حاکمیتهای مستعمل از اینهاست .
اما می‌پردازیم به مساله اقتصاد ضعیف :
سیاست و اقتصاد دو عامل لاینفک از همدیگر و گره خورده به همدیگر هستند که نمی‌توان آنرا منکر شد اما هرزگاهی می‌توان بدون همدیگر آنرا نیز پیش بُرد و با تقویت یکی از این دو عامل ، می‌توان به بسط دیگری نیز پرداخت . گاهی اوقات اقتصاد نیرومند با وابسته کردن حاکمیتی اشغالگر به خود ، سیاستهای ضد ملی از جانب حاکمیت مذکور را می‌توان تحت الشعاع قرار داد و این سیاستهای خصمانه را در جهت نیل به اهداف سیاسی خود ، سوق داد . اما در کنار همین مساله گاهی نیز مشاهده شده با علم و انگیزه و جسارت ، می‌توان با بنیان یک سیاست نیرومند ، اقتصادی را از ورطه‌ی اضمحلال و وابستگی به بیگانه نجات داد و به آن سامان بخشید . نمونه‌ی آن اقتصاد جامعه آلمان پس از جنگ جهانی اول و معاهدات کشورهای متفقین در ۱۹۱۸ علیه دولت وقت آن کشور است . آلمان پس از جنگ جهانی اول با سیاستهای حزب حاکم ( سوسیال – دمکرات ) عملا از صحنه اقتصاد خارج و با بحران شدید اقتصادی و سیاسی مواجه شد . رشد روزافزون نرخ بیکاری و تاراج و به یغما بردن داراییهای آلمان از جانب روسیه و بریتانیا و … ، از آلمان ، چیزی بیشتر از یک کیان با مرزهایی نمایشی باقی نگذاشته بود . در پی تحقیر و فلج کردن اقتصاد آلمان بود که با طلوع ملی‌گرایی در این کشور و ایجاد یک نظام سیاسی پرتوان و ملی بود که آلمان را از آن وضعیت فلاکتبار نجات داد و حتی بعد از جنگ جهانی دوم نیز ، پیامدهای ناشی از سیاستی درست بود که با وجود تخریبها و ویرانیهای به مراتب بدتر بعد از جنگ جهانی اول ، همچنان در جایگاه اقتصادی خویش باقی ماند و امروزه آلمان شاهراه و حتی می‌توان گفت قلب تپنده اقتصاد اروپا نیز می‌باشد . نمونه‌های دیگر کشورهایی که از اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی جدا شدند و امروزه بعد از فراز و نشیبهای بسیاری ، توانستند توسعه‌ای نسبی در زمینه اقتصادی حاصل نمایند و با رشد روزافزون گام به سوی توسعه‌ی پایدار می‌گذارند .
به این مهم نیز توجه شود که قبل از زایش سیاست ضد کوردی موسوم به داعش ، هنگامی که مساله رفراندوم برای نخستین بار مطرح شد ، اولین لابی کوردها در حکومتی با اقتصاد توسعه یافته ، یهودیهای کوردتبار بودند که حمایت خود را اعلام کردند و همچنین حکومت متبوع آنها نیز واکنش مثبتی را به این مساله نشان داد . جمهوری کوردستان بعد از استقلال می‌تواند با قلب تپنده‌ی اقتصاد دنیا یعنی کشور اسرائیل ، مراودات اقتصادی داشته باشد و به همین طریق ، اقتصاد خود را نیز بسط دهد .
چند امر مهم که می‌تواند ضعف اقتصادی ما را جبران نماید :
اول : ریشه‌کن کردن فساد اقتصادی و اداری سیستماک در کابینه دولت جمهوری کوردستان است . این عامل از شناخته شده‌ترین عوامل ضعف اقتصادی در هر دولتی در هر گوشه از جهان است . یکی از کارهای اصلی که می‌توان برای ریشه‌کن کردن این معضل انجام داد ، تغییر نظام سیاسی موجود در جنوب کوردستان به سیستم اداره کردن فدراتیو و شورایی است که هرم قدرت آن از پایین یعنی از میان توده‌های مردم به بالا شکل بگیرد ، به طوری که تمامی اقشار ملت کورد در جنوب کوردستان در قدرت سیاسی و اقتصادی به سهم خود سهیم باشند .
دوم : استفاده بهینه از داراییها و شالوده اقتصادی ما که وجود دو محصول استراتژیک منابع فسیلی و گندم است . دشتهای حاصلخیز منطقه گرمیان گواه بر این مساله هستند که می‌توان با کشت محصول استراتژیک گندم و انبار آن ، جامعه را از گرسنگی ناشی از سیاست حصر اقتصادی دولتهای اشغالگر و بستن مرزها به روی آن کشور تازه تاسیس ، نجات داد ، البته مضحک به نظر می‌رسد که جمهوری تازه تاسیس کوردستان به گرسنگی بر بخورد اما این مساله گرسنگی استدلال منفعت‌طلبان داخلیست که باید به آن جواب داده شود . منهای محصول گندم ، دشتهای حاصلخیز ما در جنوب کوردستان با استفاده درست از آن نیز می‌تواند جوابگوی نیازهای محصولات کشاورزی دیگری نیز به مردم باشد .
سوم : سرمایه‌گذاری کشورهای خارجی در جنوب کوردستان نیز می‌تواند سهم بسزایی در امر تامین اقتصادی جمهوری کوردستان باشد .
چهارم : از آنجا که حکومت اقلیم در سالهای اخیر روابط خوبی با جهان فرامنطقه‌ای و حتی منطقه‌ای برقرار نموده ، می‌تواند با بستن روابط تجاری و بازرگانی با کشورهای مذکور ، از طریق هوایی کاستی ناشی از مسائل اقتصادی را جبران نماید .
و پنجم اینکه : ایجاد وحدت و آشتی ملی و بدور ماندن از مسائل جناحی و قومی و قبیله‌ای و سعی بر ناسیونالیزه کردن جمهوری کوردستان و بها دادن به ارزشهای ملی ، که

برای اشغال و استعمار هر ملتی از جانب حکومتهای اشغالگر و استعمارگر ، وجود دو فاکتور عمده در طیفهای اجتماعی جامعه مستعمره و مشغول برای حکومتهای مذکور بسیار لازم است ، اکثریت نادان و اکثریت مزدور . این دو فاکتور همیشه در پیشبُرد سیاستهای اشغالگرانه و مستعمرانه امری حیاتی برای حاکمیتهای مستعمل از اینهاست .
اما می‌پردازیم به مساله اقتصاد ضعیف :
سیاست و اقتصاد دو عامل لاینفک از همدیگر و گره خورده به همدیگر هستند که نمی‌توان آنرا منکر شد اما هرزگاهی می‌توان بدون همدیگر آنرا نیز پیش بُرد و با تقویت یکی از این دو عامل ، می‌توان به بسط دیگری نیز پرداخت . گاهی اوقات اقتصاد نیرومند با وابسته کردن حاکمیتی اشغالگر به خود ، سیاستهای ضد ملی از جانب حاکمیت مذکور را می‌توان تحت الشعاع قرار داد و این سیاستهای خصمانه را در جهت نیل به اهداف سیاسی خود ، سوق داد . اما در کنار همین مساله گاهی نیز مشاهده شده با علم و انگیزه و جسارت ، می‌توان با بنیان یک سیاست نیرومند ، اقتصادی را از ورطه‌ی اضمحلال و وابستگی به بیگانه نجات داد و به آن سامان بخشید . نمونه‌ی آن اقتصاد جامعه آلمان پس از جنگ جهانی اول و معاهدات کشورهای متفقین در ۱۹۱۸ علیه دولت وقت آن کشور است . آلمان پس از جنگ جهانی اول با سیاستهای حزب حاکم ( سوسیال – دمکرات ) عملا از صحنه اقتصاد خارج و با بحران شدید اقتصادی و سیاسی مواجه شد . رشد روزافزون نرخ بیکاری و تاراج و به یغما بردن داراییهای آلمان از جانب روسیه و بریتانیا و … ، از آلمان ، چیزی بیشتر از یک کیان با مرزهایی نمایشی باقی نگذاشته بود . در پی تحقیر و فلج کردن اقتصاد آلمان بود که با طلوع ملی‌گرایی در این کشور و ایجاد یک نظام سیاسی پرتوان و ملی بود که آلمان را از آن وضعیت فلاکتبار نجات داد و حتی بعد از جنگ جهانی دوم نیز ، پیامدهای ناشی از سیاستی درست بود که با وجود تخریبها و ویرانیهای به مراتب بدتر بعد از جنگ جهانی اول ، همچنان در جایگاه اقتصادی خویش باقی ماند و امروزه آلمان شاهراه و حتی می‌توان گفت قلب تپنده اقتصاد اروپا نیز می‌باشد . نمونه‌های دیگر کشورهایی که از اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی جدا شدند و امروزه بعد از فراز و نشیبهای بسیاری ، توانستند توسعه‌ای نسبی در زمینه اقتصادی حاصل نمایند و با رشد روزافزون گام به سوی توسعه‌ی پایدار می‌گذارند .
به این مهم نیز توجه شود که قبل از زایش سیاست ضد کوردی موسوم به داعش ، هنگامی که مساله رفراندوم برای نخستین بار مطرح شد ، اولین لابی کوردها در حکومتی با اقتصاد توسعه یافته ، یهودیهای کوردتبار بودند که حمایت خود را اعلام کردند و همچنین حکومت متبوع آنها نیز واکنش مثبتی را به این مساله نشان داد . جمهوری کوردستان بعد از استقلال می‌تواند با قلب تپنده‌ی اقتصاد دنیا یعنی کشور اسرائیل ، مراودات اقتصادی داشته باشد و به همین طریق ، اقتصاد خود را نیز بسط دهد .
چند امر مهم که می‌تواند ضعف اقتصادی ما را جبران نماید :
اول : ریشه‌کن کردن فساد اقتصادی و اداری سیستماک در کابینه دولت جمهوری کوردستان است . این عامل از شناخته شده‌ترین عوامل ضعف اقتصادی در هر دولتی در هر گوشه از جهان است . یکی از کارهای اصلی که می‌توان برای ریشه‌کن کردن این معضل انجام داد ، تغییر نظام سیاسی موجود در جنوب کوردستان به سیستم اداره کردن فدراتیو و شورایی است که هرم قدرت آن از پایین یعنی از میان توده‌های مردم به بالا شکل بگیرد ، به طوری که تمامی اقشار ملت کورد در جنوب کوردستان در قدرت سیاسی و اقتصادی به سهم خود سهیم باشند .
دوم : استفاده بهینه از داراییها و شالوده اقتصادی ما که وجود دو محصول استراتژیک منابع فسیلی و گندم است . دشتهای حاصلخیز منطقه گرمیان گواه بر این مساله هستند که می‌توان با کشت محصول استراتژیک گندم و انبار آن ، جامعه را از گرسنگی ناشی از سیاست حصر اقتصادی دولتهای اشغالگر و بستن مرزها به روی آن کشور تازه تاسیس ، نجات داد ، البته مضحک به نظر می‌رسد که جمهوری تازه تاسیس کوردستان به گرسنگی بر بخورد اما این مساله گرسنگی استدلال منفعت‌طلبان داخلیست که باید به آن جواب داده شود . منهای محصول گندم ، دشتهای حاصلخیز ما در جنوب کوردستان با استفاده درست از آن نیز می‌تواند جوابگوی نیازهای محصولات کشاورزی دیگری نیز به مردم باشد .
سوم : سرمایه‌گذاری کشورهای خارجی در جنوب کوردستان نیز می‌تواند سهم بسزایی در امر تامین اقتصادی جمهوری کوردستان باشد .
چهارم : از آنجا که حکومت اقلیم در سالهای اخیر روابط خوبی با جهان فرامنطقه‌ای و حتی منطقه‌ای برقرار نموده ، می‌تواند با بستن روابط تجاری و بازرگانی با کشورهای مذکور ، از طریق هوایی کاستی ناشی از مسائل اقتصادی را جبران نماید .
و پنجم اینکه : ایجاد وحدت و آشتی ملی و بدور ماندن از مسائل جناحی و قومی و قبیله‌ای و سعی بر ناسیونالیزه کردن جمهوری کوردستان و بها دادن به ارزشهای ملی ، که می‌تواند در ایجاد آینده‌ای بدون دغدغه اقتصادی ، پیش رود .

چناچه حکومت اقلیم کوردستان از این مساله تاریخی و بسیار مهم چشم پوشی نماید ، چیزی جز بردگی و سرسپردگی دوباره ملت کورد و ضعف همه جانبه در بر نخواهد داشت . این را باید دقت نمود که هر امری مستلزم استارت آن از نقطه و جایی می‌باشد ، ملت کورد تاریخی پر از فراز و نشیبهای زیادی را به خود دیده و فرزندان زیادی را برای حفظ خود و رسیدن به استقلال و سروری در این راه نثار نموده است ، به حاشیه راندن استقلال و سروری کوردستان ، خیانت به خون عزیزانیست که تاکنون و من بعد هم ریخته شده و می‌شود . شهید دکتر عبدالرحمن قاسملو بارها می‌فرمودند : شعار خودمختاری را برای وضعیت کنونی مناسب دیده‌ایم اما ما نمی‌توانیم تضمینی بابت درخواستهای فرزندانمان بدهیم که چه می‌خواهند . ایشان سیاستمداری کارا و رهبری توانمند در زمینه سیاست بودند . امید است با درک سخنان گهربار شهید دکتر قاسملو و رهبران خردمند ملت کورد ، آینده را از فرزندانمان دریغ نکنیم .

 

نظرات