روژی کورد سرنوشت یک نوجوان افغانی که در جنگ سوریه مشاركت کرده است را منتشر می کند

0
978

روژی کورد: این داستان و سرگذشت یک مهاجر افغانی است کە بە کشوری ایران روی آوردە و در شهر ت‌ توسط  لباس شخسیهای سپاه پاسداران دستگیر و بە تهدید و همچنین پشنهاد پول کلان، روانەی کشتارگاههای داعش از یک سو و رژیم اسد و سپاه پاسداران از دیگر سو، میشود.

س. الف، این نوجوان افغانیست کە در سن ١٧ سالگی توسط سپاه پاسداران رژیم ایران جهت حمایت از رژیم اسد بە سوریە اعزام شدە و طبق گفتەهای این نوجوان  سدها نوجوان افغان زیر سن ١٨ سال توسط مافیاهای سپاه پاسداران بە خدمت گماشتە شدەاند.

پشتر دهها گزارش مربوط بە اعزام نوجوانان افغان بە مانطق جنگی سوریە  بە منظور حمایت از رژیم اسد و مقابلە با اپوزیسیون رژیم اسد از رسانەهای جهانی منتشر شد. در همین رابطە ارتش آزاد سوریە تصاویری از افغانیان بازداشت شدە توسط ارتش آزاد منتشر کرد کە بنا بە اعتراف این اسرا، در مقابل فقط ٦٠٠ دلار آمریکایی توسط سپاه پاسداران بە سوریە اعزام شدە بودند.

روزنامەی وال استریت ژورنال طی گزارشی در این رابطە نوشتە است کە سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران افغانها را بە منظور کاهش تلفات نیورهای سپاه و میلیشیاهای حزب‌الله لبنان و حمایت مستقیم از رژیم اسد بە مناطق جنگی سوریە اعزام نمودە است.

روژی کورد که پیشتر در رابطه با سوء استفاده رژیم ایران از افغانیهای مقیم ایران و بکارگیریشان در جنگ سرویه، اخباری منتشر نموده بود، در این مصاحبە بە زوایای مختلف بە خدمت گماشتن نوجوانان و جوانان افغان را با این قربانی سیاستهای سپاه پاسداران در جنگهای داخلی سوریە می‌پردازد.

روژی کورد:  چطوری و از کجا وارد ایران شدی و کجا رفتی؟

  • اواسط تابستان ١٣٩٣ از طریق نقطەی مرزی “مشکل” از توابح استان کرمان وارد ایران شدم و از آنجا نیز بە سمت تهران راهی شدم.

روژی کورد: در تهران مشغول چە کاری بودی؟

  • بعد از مدت یک هفتە در تهران کار پیدا کردم و مشغول کارگری بودم، یەک روزکە برای خرید روزانە بە میدان هفت تیر رفتە بودم دو نفر لباس شخسی من را دستگیر کردنف و بە بازداشتگاه عسکرآباد ورماین منتقل کردند. در این بازداشتگاه مشخصات و البتە مذهب من (شیعە یا سنی) را جویا شدند و بعدا کە فهمیدند شیعە هستم، گفتند کە چون شما غیر قانونی وارد ایران شدەای باید یا ٦ ماه زندان را تحمل کنید و بعدا بە افغانستان دیپۆرت میهکنیم یا اینکە باید اینکە پیشنهاد ما را جهت رفتن بە سوریە و مشارکت در جنگ با داعش را قبول کنید.

روژی کورد:  چرا وقتی فهمیدند شیعە هستی چنین پشنهادی رو مطرح کردند؟

  • بە دلیل اینکە سپاه پاسداران فقط افغانهای شیعە را بە سوریە اعزام میکند کە بیشتر از قوم هزراە کە شیعە هستند، بە سوریە اعزام می‌کند. بعدا هم گفتند اگر پیشنهاد رفتن بە جنگ با داعش را قبول کنید در ازای هر ماه، ٣ ملیون تومان پول و همچنین اقامت دائم در ایران و اگر هم شهید شدی، خانوادەات را میاریم بە ایران.

روز بعد یک آخوند، همراه با چند نفر افغانی کە معلوم شد از همدستهای خودش بودند، بە بازداشتگاه آمد و گفت کە حرم حضرت زینب و رقیە در محاصرەی داعش هستند و اگر بدست داعش بیفتند آنها را ویران میکند.

روژی کورد: شما در مقابل چی گفتید؟

  • واقعیت این بود کە من از زندان میترسیدم کە ترسم از این بود در زندان بهم تجاوز کنند و از افغانستان هم هیچ دل خوشی نداشتم و امیدی بە بازگشت نداشتم، درست بە همین دلیل بود کە پیشنهاد رفتن بە سوریە را قبول کردم.

روژی کورد: وقتی پیشنهاد را قبول کردی، واکنش آنها چطوری بود؟

  • از همانجا برخورد آنها بە شیوەای کاملا محسوس تغیر کرد و خیلی استقبال کردند، بعد از مدت کوتاهی همراه با چند فغانی دیگر بازداست شدە کە آنها هم پیشنهاد رفتن ب ەسوریە را قبول کردە بودند، بە پادگان “شهید پازوکی” سپاه پاسداران واقع  در افسریەی تهران منتقل کردند. در آنجا از ما عکس گرفتند و مشخصات کامل ما را ثبت کردند. همانجا همەی ما را برادران مجاهد و رزمندگان اسلام لقب گرفتیم و همە مارا با این القاب خطاب قرار می‌دادند.

در این پادگان هم یک شب ماندیم و بعدا از صد نفر افغانی کە آنجا بودند، من و ٣٤ نفر افغانی دیگر را جدا کردند و با یک اتوبوس همراه با یک ماشین پر از لباس ششخصی مسلح ما را بە شهر آمول در شمال ایران منتقل کردند، نرسیدە بە آمول و در یکصد متری یک رستوران، ما را تحویل یک اتوبوس دیگر دادند و بە طرف شهر آول بەراه افتاد و بە پادگان مالک اشتر رسیدم.

روژی کورد: برخوقرد آنها در این پادگان بە چە شکلی بود؟

  • ما را بە سمت آسایشگاه پادگان هدایت کردند و بعداز صرف نهار یک شخص نظامی آمد و خود را بە عنوان مسئول این پادگان معرفی کرد، برخورد بسیار خوبی داشتند. فردای آن روز یک آخوندی صبع زود آمد و ما را از خواب بیدار کرد و بە اجبار نماز صبح را جماعت خواندیم.

نماز خواندن اجباری بود یا اختیاری؟

اجباری بود، می‌بایست همە نماز بخوانند و اتفاقا ٥ وعدە نمازها رو جماعت می‌خواندیم .

روژی کورد: می دونستی نماز بخونی؟

  • نە زیاد، الان هم نماز خواندن یادم رفتە.

روژی کورد: قانون و مقررات پادگان چطوری بود؟

  • دومین شب بعد از صرف شام، حاج حبیب مسئول نظامی یک سری قوانین پادگانرا تشریح کرد و گفت کە هیچکسی حق بیرون رفتن از پادگان رو ندارە و بە هنگام شب نیز کسی نباید از آسایشگاه خارج شود.

روژی کورد: آموزش نظامی را چە جوری شروع کردید؟

  • روز سوم بعد از صبحانە یک تویوتای هایلوکس پر از اسلحە و مهمات و لباس نظامی وارد پادگان شد و هرکدام یک قبضە کلاشنیکف و یک خشاب خالی بە ما دادند.

روژی کورد: چە چیزهایی را بە شما آموزش دادند؟

  • تاکتیک جنگهای انفرادی، نقشەخوانی و قطب‌ نما و بە تور کل هر روز در میدان تیر هم تیراندازی داشتیم کە هر نفر ١٠ الی ١٥ فشنگ شلیک می‌کردیم.

روژی کورد: از اینکە بە چنین مکانی رفتە بودی پشیمان نبودی؟

  • چرا، خیلی پشیمان بودم و اتفاقا یک روز هم پیش حاج حبیب رفتم و گفتم کە دیگە من خستە شدم و نمی‌توانم اینجا بمانم و ادماە بدهم.  در جواب گفتند نباید از اول می‌امدی و اکنون نیز کسی حق خروج از اینجا را ندارد و ما هم فقط مسئول آموزشی شـا هستیم و اگر هم با خروج شما موافقت شود باید پول کل خوراک و کفش و حتی کرایە ماشین را هم بدهید. من واقعا ناگزیر بودم کە بمانم و دیگە چیزی نگفتم.

روژی کورد: چند روز در این پادگان آموزش دیدید؟

  • کلا در این پادگان ٢٥ روز ماندیم، همە روزه بعد از نماز صبح و صرف صبحانە آموزش شروع میشد و تا موقع صرف شام ادامە داشت و برای آموزش “تیربار بی‌ کی سی” و “آر پی جی” و خمپارە ٦٠، ما را بە بیرون پادگان بردند.

روژی کورد: بعد از اتمام آموزشی شما را بە کجا منتقل کردند؟

  • روز آخر بود کە یک آخوند وارد پادگان شد و گفت کە بیایید سوغات “آقا امام خامنەای” را برای شما آوردەام کە عبارت بود از دو تا دستمال بسیجی، یک پلاک و همچنین یک کارت عابر بانک مخصوص بانک قرض الحسنە را بە ما داد و گفت بە ازای هر ماه کە در جبهەی سوریە ماندید، پول بە حساب شم اریختە خواهد شد.

روز بعد ما را از خواب بیدار کردند و با یک اتوبوس بە ست تهران ما را سکورت کردند و طرفهای ظهر رسیدیم تهران و بە آسایشگاهی در حوالی فرودگاه  انتقال دادند، انجا هم کە رسیدیم بیش از دویست نفر افغانی آنجا بودنند. یک شب آنجا ماندیم و فردای آن روز بە فرودگاه رفتیم و سوار هواپەیما کردند و بعد از ٢ ساعت بە دمشق رسیدیم.

در دمشق وقتی از هواپیما پیادە شدیم، سوار اتوبوس شدیم و نزدیک بە دو ساعت تو راه بودیم و بە یەک پادگان پر از افغانی و ایرانی وارد  شدیم، احساس نمی‌کردیم این یک پادگان سوری باشد. فقط روی دیوارها تصاویری از بشار اسد و پرچم سوریە بود و بس.

روژی کورد: وقتی بە پادگان رسیدید، با شما چگونە رفتاری داشتند و چکار کردند؟

  • مدت سە روز در این پادگان ماندیم، قوانین این پادگان هم همان قوانین پادگان ایران بود، این چند روز ما را بە زیارت حرم حضرت زینب و رقیە می‌بردند. بعد ازین سە روز ما را تحت عنوان لشکر فاطمین بە حلب انتقال دادند، کە بعدها اسم این لشکر بو فاتحین تغییر کرد.

روژی کورد: مگر  بە شما نگفتە بودند کە شما را جهت حفاظت از حرمین مطهر بە سوریە اعزام می‌کنیم؟

گفتند اکنون اینجا پاکسازی شدە و احتیاجی بە نیرو نداریم و بلکە در جبهەهای حلب کمبود نیرو داریم و شما را بە حلب اعزام می‌کنیم. نزدیک ١٠٠ نفر کلا افغانی بە حلب و بە پادگان “البوئس” اعزام شدیم و در آنجا هر کدام اسلحە و مهمات کافی گرفتیم. فردای آن روز بعد از نوشیدن شربت شهادت کە یک لیوان شیر بود بە طرف خط مقدم جنگ با داعش رفتیم. بە خط مقدم ک ەرسیدیم روی یک تپە نیروهای حزب الله لبنان مستقر بودند کە با توپ و خمپارە ما را پشتیبانی می‌کردند.

روژی کورد: کوردها در جبهەهای حلب حضور داشتند؟

  • خیر، ولی دو تا از سنگرها دست عربها بود و ٨ سنگر هم دست ما افغانیها بود، البتە شیعەهای عراق هم پایین‌تر از ما بودند.

روژی کورد: با داعش درگیر می‌شدید؟

  • هر شب داعش بە سنگرهای ما هجوم می‌آورد، ولی ما تنها از سنگرها دفاع می‌کردم و هیچگونە پیشروی بە طرف داعش نداشتیم.

روژی کورد: چند روز آنجا ماندید؟

  • من مدت دو ماه آنجا بودم و تقریبا نزدیکهای نوروز بود، از طریق فرودگاه دمشق بە ایران بازگشتیم.

روژی کورد: وقتی بە ایرا رسیدید، کجا رفتید و بە شما چی گفتند؟

  • ما را بە یک سالون ورزشی بردند و بە هرکدام از ما یک پاکت کە حاوی ١٥ هزار تومان و یک برگەی مرخصی یک ماهە بود، دادند کە طبق برگەی مرخصی تنها در تهران و مشهد حق تردد داشتیم.

روژی کورد: آیا بە کارت عابر بانک پول واریز شدە بود؟

  • بلە، ٧ ملیون و نیم پول واریز شدە بود، بعد از اتمام مرخصی ما را با همان شیوەی قبلی بە سوریە اعزام کردند و بعد ا زرسیدن بە دمشق بە پادگان قدیمی بشار اسد انقال دادند و بعد از یک هفتە اقامت بە حلب برگرداندند.

در پادگان حلب مدت ٢٤ روز آموزش رانندگی و کار با تانک t_72 دیدم و در این مدت چند بار قاسم سلیمانی را در حلب دیدم و برای ما افغانیها سخنرا ی می‌کرد. بە خدا قسم فقط این رسانەها قاسم سلیمانی را بزرگ کردند، وگرنە هیچ نقشی در جنگها و رویارووی با داعش نداشت.

روژی کورد: از کجا مطمئن هستید کە قاسم سلیمانی نقشی در جنگها نداشت؟

  • در بیشتر مناطق حلب افغانیها درگیر جنگ با داعش بودند، هیچوقت قاسم سلیمانی یا فرماندەهان ایرانی در سرپرستی این جنگها و درگیری‌ها نقشی نداشتند بلکە این خود افغانها بودند کە نقش اصلی را در درگیری‌ها ایفا می‌کردند و خود بچەهای افغان عملیات‌ها رو طرح ریزی می‌کردند.

روژی کورد:  از دوستانتو  کسی در این مدت کشتە شدند؟

  • بلە، افرادی را کە من با آنها آشنایی پیدا کردە بودم، بیش از ١٠ نفر کشتە و یا مفقود الاثر شدند و اکنون نیز خبری از آنها نشدە و احتمالا اسیر شدە باشند.

روژی کورد: خودت در درگیریها شرکت می‌کردید؟

  • بعد از اینکە رانندگی تانک t_72 را یاد گرفتم  بە طرف جبهەهای جنگ اعزام شدم، هر روز داعش بە طرف ما هجوم می‌کرد و با هم درگیر می‌شدیم و دقیقا افرادی را کە می‌شناختم در همین درگیریها کشتە شدند، بە خدا قسم باور کنید قاسم سلیمانی هیچ نقشی در این درگیری‌ا نداشت و همەی چیزهایی کە دربارەی او گفتە میشە صحت ندارند.

روژی کورد:  در درگیریها اسیر می‌گرفتید؟

  • نە هیچوقت ما نتوانستیم کسی را اسیر کنتیم، اما افرادی کە با ما بودند گاهی اوقات از ترس کشتە شدن تسلیم می‌شدند و یا عقب نشینی می‌کردند.

روژی کورد: خودت هیچوقت از این درگیریها می‌ترسیدی؟

  • بلە، حتی یک بار من و خدمەهای تانک از ترس اینکە تانک مورد شلیک آرپی جی  قرار نگیرد، تانک را همانجا رها و فرار کردیم، دیگە از اون موقع ن از نظر روحی وضع خوبی نداششتمم و بە همین دلیل بود نتوانستم آنجا بمانم و درخواستی بازگشت بە پادگان را کردم و بعدا از اینکە بە پادگان حلب بازگشتم بعد از چند روزی بە ایران بازگشتم.

روژی کورد: چطوری بە ایران بازگشتید؟

  • بعد از چند روز اقامت در پادگان حلب، بە پادگان دمشق رفتیم و از همانجا بە تهران بازگشتم. در فرودگاه تهران بە ما ابلاغ کردند کسیکە خواهان بازگشت دوبارە بە سوریە است، همین‌جا اسم نویسی کند، کە البتە تعدادی اسم نویسی کردند. بعدا برای ما روشن شد افرادی کە اعلام آمادگی جهت بازگشت بە سوریە را رد کردە بودند، نصفی از پولها را بە حساب ما واریز نکردە بودند. من سخصا بە پادگان شهید پازوکی مراجعە کردم ولی در جواب گفتند کە باید صبر کنید کە بعد از مدتی پول بە حساب واریز خواهد شد. ولی بعد از مدت کوتاهی حتی کارتهای عابر بانک از کار افتاد.

روژی کورد: نظرت در مورد جمهوری اسلامی چیە؟

  • شاید باور نکنید، ولی اگە ایران و پاکستان نبودند، اکنون افغانستان اینچنین ویران نمی‌شد، مهوری اسامی ایران همەی کشورها را بە آشوب و جنگ کشیدە، اگە چنین رفتاری نداشتند چرا من آوارە می‌شدم. حتی اکنون کە در اروپا هستم از سپاه پاسداران می‌ترسم چون این هیچ رحمی در دل ندارند.

 

نظرات

پاسخی بگذارید