یارسان به عنوان بخشی از فرهنگ جامعه ما

0
1672
دکتر گلمراد مرادی
سخنی با جوانان (دختر و پسر) خارج و داخل نشین کشور درباره رفتار در محیط زیست خود. اولا؛ احساساتی برخورد نکنیم و انتقامجو نباشیم. انتقام جوئی در آئین یهودیت و اسلام است. ما در فرهنگ یارسانی انتقامجوئی نداریم و کینه هارا در خارج از جم یاری می گذاریم ودست یک دیگر را می بوسیم. دوما؛ اختلاف عقیده ها مساوی با دشمنی پدرکشته نیستند. پنج انسان برادر و خواهر درشکم یک مادر رشد کرده وشیر آن مادر ازجان عزیزتر را می نوشند و نان یک پدر را می خورند وتربیت یک والدین را می گیرند اما، احتمالا به علت تأثیر تربیتی خارج از خانه دارای عقاید متفاوت می شوند. یعنی تأثیرجامعه بیشتر ازتربیت خانواده بوده. اگراحتمالا استثنائی می بینیم در خانواده ای، فرزندان همه دارای عقاید یک سان اند، از دوحالت خارج نیستند، یا این که تربیت خانواده قوی است و تربیت خارج ازخانه را خنثی کرده است یا که دیکتاتوری مطلق درخانه حاکم است و باید همه، راه پدر را، غلط یا درست، بدون استثناء بروند که این خود بمرور زمان به عادت تبدیل می شود. ترک این عادت بسیار سخت است، اگر در ملاء عام روی آن تأکید شده و موضعغلط از آن گرفته باشند. فقط انسانهای باشهامت به راه اشتباه خود اعتراف می کنند و این لایقستایش است و به حل معضل اجتماعی کمک بس شایانی می کند. سوما؛ در باره همه چیز تا حد امکان مطالعه و کنجکاوی ضروریست. اگر ادعائی می شود، از روی مطالعه باشد، نه از روی احساسات وتعصب ویژه.
درواقع یارسانیان دارای فرهنگ ویژه خود هستند و هیچ ربطی به فرهنگ اسلامی ندارند. یکی از انسان های فرهیخته کتاب مراخوانده واین گونه برای خود تفسیر کرده اند، “من بامنعکس کردن آنچه که درباره تناسخ روح دردفاتر یاری آمده، برمسلمان بودن یارسانیان ناخواسته صحه گذاشته ام”! همین اشتباه را محققین خارجی آئین شناس کرده اند وکوشیده اند، آنچه که دیده وشنیده و نه ازروی مطالعه کتب یاری، این آئین را به اسلام بچسبانند. من در بحثها و مقاله ای خواهش کرده ام که همه انتقادات که برمن وارد است، نوشتاری بنویسند که من بادقت روی آنها مطالعه کنم که اگر اشتباهی رخ داده خود را تصحیح کنم. درحالی که من فقط تناسخ روح را که در کتب مقدس یاری آمده منعکس کرده ام و درجائی گفته ام، اگردین یاری و یارسانیان مسلمان باشند، باید همزمان مسیحی، یهودی و زرتشتی نیز باشند! زیرا زرتشت (بنیامین)، موسی (داود که و سوار) وعیسی (بنیامین)را دردون مقدسات یاری می دانند، مانند علی بن ابیطالب (دردون خدا)، حسن (شاه ابراهیم) وحسین (بابایادگار) بن علی، موسی رضا (داود که و سوار) و غیره. بعلاوه مسلمانان تناسخ روح را قبول ندارند و آن را شریک برای خدا قایل شدن می دانند.
ضمنا چند سال پیش دریک مصاحبه با ژیارگل در بی بی سی درلندن کاملا توضیح داده ام که چرا در یارسان، برخی از امامان شیعه و مقدسات سنی در اسلام را ذات دار گفته اند؟ دراینجا تکرار آنهارا لازم نمی بینم. بهرحال من اکیدا نمی خواهم برای به کرسی نشاندن حرف خویش، مبارزه قلمی باشد. اما در این جا باصراحت می گویم، بنا به کتب مقدس، آئین یاری هیچگونه ربطی به اسلام ندارد و این ادیان اولا؛ بخشی از فرهنگ انسان ها و خلاقیت دست بشر هستند و دوما؛ دارای دو فلسفه وجهانبینی متفاوت اند. برای مثال دراسلام زنان نیمی ازدیگر انسانها و برده مرد هستند، بنا به آیات قرآن و احادیث پیامبر. بعلاوه دراسلام بنا برهمین کتب نام برده، مردحق دارد چهار زن اختیار و هرچندی صیغه کند. سوما؛ درآئین وفرهنگ یاری زن مقام والائی دارد و مرد این

حق راندارد بیشتر ازیک همسر داشته باشد وزنان هرگز برده مردان نبوده اند. یعنی درهیچ جای کتب یادفاتر مقدس یاری نیامده که زن فرمانبردار مرد باید باشد آنطوری که دراحادیث آمده است و نیز درهیچ جای دفاتر مقدس یاری ازچند زن اختیارکردن، مانند اسلام، نامی برده نشده است. اگر مرد یارسانی بیش از یک زن دارد، مطمئنا فرهنگ اسلامی و در سایه قوانین اسلامی بودن، اثر بس مهمی دارد وآن فرد، مانند دیگر ادیان، افرادی داریم که نظم آئین را رعایت نمی کنند، لذا دیگر یارسانی نیست. این مسئله برای همه مخالفین جمهوری اسلامی ایران، مانند روز روشن است که در طول تاریخ دیکتاتوری و بویژه دیکتاتوری مذهبی بر جامعه چند ملیتی ما حاکم بوده و هست، لذا هرانسان دمکراتی بایدبداند که اکثرمردم تربیت دیکتاتوری گرفته اند وخودسانسوری مطلق در جامعه وجود دارد. بطور کلی، خود سانسوری در همه جوامع دیکتاتور زده و بویژه ایران بخشی ازتعلیم وتربیت شده است وما بدون آنکه خودمتوجه شویم اتوماتیک درگفتار و نوشتارمان همه چیز را رعایت می کنیم که به مذاق دیکتاتوری خوش آید. این دیکتاتوری طوری مارا بارآورده که از بکارگیری واژه سیاست وحشت داریم. اگرکسی را به خاطر مسایل سیاسی- اجتماعی و اعتراض به نا حقی دستگیر کردند، ما بخود می گوئیم: “ای بابا بما مربوط نیست”، می خواست اعتراض نکند، در صورتیکه ازحق من و تو وخود دفاع کرده است و نباید این جمله ارتجاعی را بکار گیریم. لذا همه چیز بما مربوط می شود و باید بر علیه نا عدالتی و حق کشی اعتراض کرد. بهر حال آنهائیکه “به مامربوط نیست” دراین زمینه رابکار می گیرند، بدلیل نداشتن مطالعه ونا آگاهی سیاسی-اجتماعی است. انسان ها باید ازخود بپرسند که آیا حاکمین کنونی الفبای دمکراسی و آزادی را برای کل جامعه رعایت می کنند؟ بدون شک در ایران اسلامی و همه سیستم های مطلق گرا، نه! بنا بر این، اگر افراطی گرائی بر مطبوعات، حداقل درخارج از کشور، حاکم نباشد واین مطالب را منتشر کنند، بدون شک نمونه هائی ازانعطاف پذیری ودلسوزی برای جامعه وبویژه آئین یارسان که به عنوان بخشی از فرهنگ روبنائی و دست آوردی بس مهم و نیکو دریک مقطع زمانی معین است، دیده می شود. بهرحال روی سخنم در اینجا بیشتر با آن جوانان عزیز (دختر و پسر) خارج نشین است که سر نوشت خود وجامعه برایشان مهم است وبه ندرت زبان مادری یا کشوری را یادگرفته اند و یافقط چندسالی درکشور مادری به مدرسه رفته اند، لذا احتمالا تسلط برخواندن زبان فارسی، مانند زبان مدرسه ای که درحال حاضرمی گذرانند، نداشته باشند. بنا بر این ازآن جوانان دوست داشتنی که بر زبانهای فارسی و انگلیسی یا آلمانی تسلط دارند، تقاضا دارم، اگر علاقه به مطالب باشد، برایم بنویسند که حتما و در صورت امکان ترجمه به یکی از این زبان ها را برایشان خواهم فرستاد که خود با نبوغ خارق العاده ای، می توانند بدیگر زبانهای اروپائی، بوسیله دستگاه اتوماتیک کامپیوتری که من ازآن کم اطلاعم، ترجمه کنند. درحقیقت به دلیل سن زیاد، من ازیاد گیری و دانستن این نوع تکنولوژی محرومم، اما برای اکثر جوان ترها مانند آب آشامیدن، آسانست. من می دانم واین مطلب را با آگاهی کامل می نویسم و هیچ گونه توقعی ازهیچ هم ملیتی وهم فرهنگی ندارم. این رافقط برای خدمت به جوانان وپیشرفت جامعه ومردم محروم، نه برای هیچگونه پاداشی(مادی ومقام) انجام می گیرد. من باور داشته وخواهم داشت که همه آئینها بخشهائی ازفرهنگ جامعه ایکه درآن بدنیا آمده و رشد کرده ایم، هستند و آنگونه که اشاره شد، همه آئینها توسط انسانها بوجود آمده وبخش هائی ازفرهنگ روبنائی جامعه اند. اکنون دیده می شودکه جوانان پاکدل، باتمام قوا دربرابر ناعدالتی که درمملکت توسط آئین حاکم ایجاد شده، قد علم کرده اند درمقابل

افرطی گرائی، متأسفانه، به افراط وتعصب روی می آورند. روزی نیست که من از جوانان تحصیل کرده و بیکار و در واقع سربار والدین از مملکت پیام نگرانی آوری دریافت نکنم. همه می خواهند فرارکنند، زیرا از ظاهرسازی ودروغ گفتن بیزار اند. هرکسی واقعیت را بگوید، جائی در مملکت ندارد. من از همین جا به همه عزیزان توصیه دوستانه و بدون توقع می کنم، جان خودرا بخطر انداختن وافراطی گرائی راه حل مشکل نیست، بلکه زنده ماندن و مطالعه کردن وریشه یابی همه مشکلات تنهاراه حل معضل اجتماعی است. ما بوجود فرد فرد شما علاقمندان به مسایل اجتماعی نیاز داریم. ممکن است این شیوه مبارزه طول بکشد و در عمر ما عملی نباشد، اماعاقبت فرزندان، فرزندان ما باشادی وآگاهی کامل آزادی بدست خواهندآورد و راه خودرا انتخاب می کنند و این جای مباهات و افتخاری خواهد بود برای ما در تاریخ. ما

نمی مانیم واحتمالا نخواهیم دید، اما نام آنهائی که در راه آگاهی مردم کوشا بوده اند درصفحات تاریخ خواهد درخشید. قابل ذکر است، مانباید بهیچ وجه مقایسه کنیم بدرا بابدتر. مثلارژیم شاه بدبود و رژیم اسلامی بدتر پس بهتر بودهمان بد! این یک مقایسه عامیانه است. ما می کوشیم برای آزادی و دمکراسی بمعنای واقعی. همینجاست که مطالعه در حد توان و آگاهی یافتن ما را از گفتن “بما مربوط نیست” رها می کند. من از پشتیبانی مادی ومعنوی محروم بوده وهستم وگرنه دفاتر مقدس یاری آماده چاپ دارم که با چاپ آن انحصار ازدست گروه خاصی که خود را دفتر خوان وکلام دان می نامند خارج می شود. من یک بار درایام جوانتر بودنم اقدام به این کار کرده که فقط حدود 20 نفر پشتیبانی کردند. از این شخصیت های دلسوز، برخی هنوز پابرجا مانده اند و اصرار دارند که باید این انحصاررا حداقل درخارج از کشور شکست. قشر جوان ما، لایق ستایش است که فعالیت سیاسی-آئینی خودرا آغاز کرده است. دراینجا یاد آوری باید کرد، خود نمائی و مقام و منزلت مسئله اصلی آنها نباید باشد، بلکه خدمت به جامعه ونام نیک بر جای گذاشتن درتاریخ دررأس برنامه باید قرارگیرد. من در این ویدئو می بینم که قشر جوان می کوشد آواز عرفانی و تنبور زنی را بشکل مدرن ارائه کند.

طرز افکار جوانان و ایدئولوژی یارسان بعنوان بخشهائی از فرهنگ جامعه

سید خلیل عالی نژاد آغاز گر آن بود. او اولین کسی بود که به سبک مدرن نوت برای تنبور نوشت و کتابی بنام تنبور منتشرکرد. متأسفانه دشمن روشنفکران یارسانی راتحمل نمی کند و او را به نوعی کشتند. زنده یادسیدخلیل بعد ازخواندن کتاب من، نامه انتقادی 37 صفحه ای برایم نوشته است که درنظردارم باکمک برخی ازعلاقمندان بصورت گاهنامه یارسان شماره 2 منتشرکنم. آرزو می کنم در راه گسترش فرهنگ یارسانی و بویژه مطالعات، موفق و مؤید باشیم. آن کسانی که برای مردم محروم یارسان دل می سوزانند و برای فرهنگ یاری در مقابل فرهنگ حاکم که دیگر فرهنگهارا تحمل نمی کند و قصد دارد، مردمان ملیتهای ایران رابا هرفرهنگ و آئینی با زور وکشت وکشتار به فرهنگ حاکم برگرداند، فدا کاری و روشنگری می کنند، بدون شک نامی به نیکی در تاریخ برجای می گذارند. پیشنهادی به سه سازمان یاری(جنبش دمکراتیک یارسان، سخنگویان؛ آقایان علی عسکرخسروی وامیر سلیمی، یاری کرد، سخنگو خانم گلزارالماسی وسازمان عملی یارسان، سخنگویان؛ آقایان فرامرز و کیومرث سلیمی وهمه انجمنهای یارسانی ازجمله فدراسیون یارسان سخنگو آقای علی مهرابی وانجمن پردیور آقای مراد فتاحی و عیره) بیشتر نیرو و فعالیت خودرا روی آگاهی دادن به مردم یارسان متمرکز کنند تا به چیز دیگر در باره آئین یاری. این سارمان ها هرکدام به نوبه خود م

ی کوشنددر تظاهرات دمکراتیک و در اکثر سیمینار ها شرکت کنند و درجمع آوری امضاء ازمردم یارسان وکمک گرفتن ازدولت برای ساختن جمخانه و بجای آوردن بخشی از سنت وفرهنگ آباء و اجدادی همت گمارند. اینها کارهائی هستند، لایق ستایش، اما چیزی که یافت نمی شود یک ارگان ماهانه یا گاهنامه برای اعلامیه ها و آموزش و اطلاع رسانی است. باید عادت با تلفن همه را از شادی و مرگ و میر و غیره خبردار کردن، ترک کنیم و خود را عادت دهیم که هر چیزی از طریق نوشتاری انجام گیرد. این پیشنهاد بسیارسخت است و نیرو می خواهد و خرج بیشتر ازتلفن دارد. اما می توان بااطمینان محسنات آن را برشمرد: یکم آگاهی ازفرهنگ و آئینی که ازآن دفاع می کنیم و بیشتر می توانیم برای فرزندان خود و خارجی ها با سند، توضیح دهیم، اگرکسی این فرهنگ کهن را پذیرفت یا رد کرد آن دیگر به نسل ما ربطی ندارد. دوم من در اینجا برای فرا گیری آئینی آسید فریدون حسینی و حسین خلیفه و آن عزیزان شاه ابراهیمی، از جمله امیر سلیمی، را پیشنهاد می کنم وبرای توضیحات دیگر برزو احمدی و پاسخ به پرسشهارا خود من بعهده می گیرم. برای مثال، آن عزیزانیکه نوشته های سید فریدون حسینی وبرزو احمدی رامقایسه می کنند، اختلاف زیادی دراین دو می بینند. من برای این دوشخصیت باشهامت احترام و ارزش شایسته ای قایلم، زیرا هرکدام با استدلال خاصی از یک منبع، نظرات خود را بیان می دارند. سوم حسن دیگری که این عادت به مطالعه دارد، آن است که انسان بعد از مطالعه هر دو نظر خود تصمیم می گیرد که کدام راه درست و نزدیک به حقیقت است. دیگر نیازی به تقلید شیعه وار نیست. چهارم؛ حسن دیگری که می توان دردراز مدت دید، پشتیبانی ازشکستن این انحصارطلبی است. متمنی است اگرپیشنهاد دیگری وجود دارد، حتما برایم بنویسید، تا با کمک هم بتوانیم این انحصار را بشکنیم. بنا بر این من اطمینان دارم کسی با حقیقت هیچگونه مخالفتی ندارد. یاری چووار چیون باوری و جا+راستی و پاکی نیکی و ردا. در دفاتر یاری بجای نیکی نیستی بکار رفته است. این هم از نظر سبک شناسی، واژه شناسی وشعر شناسی، درست نیست. من حدس میزنم چون یارسانیان از نظر آئینی به نیروانا یا نیستی و ناکجا آباد باور دارند بهمین دلیل دفتر نویسان واژه نیستی را، بجای نیکی بکار گرفته اند. بدون شک این دراویش محترم دفتر نویس، هیچ قصد خاصی نداشته و بانیت پاک این کار کرده اند وهیچ ایرادی برآنها وارد نیست. من بشخص مخالف صددرصد توهین به شخصیتهای ذات دار و بی ذات و رهبران سنتی یارسان هستم و از همینجا تقاضا دارم عفت قلم را رعایت کنید و زحمات فرهنگسازان را بیجهت ویران نفرمائید.

نظرات