پیشنهاد تبدیل «ابو دیس» به پاتخت فلسطین از سوی امریکا به سعودی

0
1436

تحلیل روژی کورد:

در حالیکه داماد ترامپ می گوید، در حال تهیه و اجرای طرحی بی نظیر برای حل بحران فلسطین و اسرائیل و نیز خاتمه دادن به دخالتهای ایران در خاورمیانه می باشند، اخبار منتشره حاکی از آنست که، طرح مشترک آمریکایی-سعودی  به عباس پیشنهاد شده است که «ابو دیس» پایتخت فلسطین شود.

بنا بر گزارش رسانه های ایران و نیز اسپوتنیک روسی، روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز به نقل از منابع مطلع فاش کرد که به محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، دو ماه فرصت داده شده است تا با طرح پیشنهادی آمریکایی-سعودی برای صلح با اسرائیل موافقت کند، در غیر این صورت مجبور به استعفا خواهد شد.

این روزنامه افزود: محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی به محمود عباس پیشنهاد کرده است ابو دیس پایتخت فلسطین باشد.

بر اساس این گزارش، ریاض پس از فراخواندن ناگهانی عباس، به رئیس تشکیلات خودگردان دستور داده بود از ایران دوری کند و روابطش را با حزب‌الله لبنان قطع کند.

جمهوری اسلامی، در رسانه های رسمی خود به مخالفت با این طرح برخاسته و آنرا “طرح خطرناک بن سلمان درباره سازش فلسطین-اسرائیل” لقب داده است.

کارشناس مسائل سیاسی خاورمیانه مرکز روژی کورد بر این اعتقاد است که امریکا و هم پیمانان عربی اش در منطقه، در حال تغییر سریع و صریح معادلات هستند، تهدیدهای ترامپ نیز مبتنی بر این طرحها می باشند که اینک جرد کوشنر، داماد ترامپ و مشاور عالی وی، مسئولیت اجرای این طرحها را از یک سوی و بن سلمان، ولیعهد سعودی و وزیر خارجه اش، الجبیر، طراحی و اجرای موفقیت آمیزش را برعهده دارند.

وی همچنین می گوید: “ایران پس از امضای برجام، برای اولیین بار به شریک سیاسی و دیپلماتیک در منطقه و بویژه با ترکیه و روسیه تبدیل شد و اینک در عراق حکمفرمایی می کند، در سوریه نیز با دو طرح و هدف کوتاه و طویل المدت در حال تثبیت استراتژی خود می باشد، در یمن نیز معادلات را تا حدودی در اختیار دارد و در لبنان نیز از طریق حزب الله به قسمت عمده این معادله تبدیل شده است، اما بنظر می رسد در آینده ای نزدیک و با اجرای طرح مورد اشاره، که بنظر می رسد موفقیت آمیز خواهد بود، نفوذ ایران به میزان چشمگیری کاسته خواهد شد و این سرآغاز معدلات بعدی و تغییر رژیم در ایران خواهد بود”.

انتشار خبر احتمال سازش بین اسرائیل و فلسطینان در حالی صورت می گیرد که علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری پیشین یمن که امروز دوشنبه 4 دسامبر 2017 از سوی حوثی ها کشته شد نیز از هم پیمانی ایران و حوثی ها دور شده و آماده گفتگو با سعودیه بود.

از سوی دیگر، طی مدت اخیر، سعد حریری، نخست وزیر لبنان نیز در اعتراض به دخالتهای ایران در کشورش، از مقام خود استعفا داده و تاکنون نیز آنرا به حالت تعلیق درآورده است.

حریری ادعا کرده است که سوریه طرح ترور وی را داشته است اما ناکام مانده است.

خبرگزاری فارس در رابطه با احتمال سازش بین فلسطین و اسرائیل چنین نوشته است: “«محمود عباس» رئیس‌ تشکیلات خودگردان فلسطین ماه گذشته در یک سفر مرموز برای رایزنی با «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان در خصوص طرح‌های «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا برای سازش خاورمیانه به «ریاض» پایتخت عربستان سفر کرد. هر آنچه که پشت درهای بسته رد و بدل شد، از آنموقع تاکنون منطقه را آشفته کرده است.”

آشفته نمودن عنوان کردن این اقدامات از سوی جمهوری اسلامی که حتی روزنامه کیهان آن، دو هفته قبل از حمله به امارات از سوی حوثی ها، هدف بعدی آنها را عنوان کرده بود و نیز در عراق و سوریه و اردن و یمن و افغانستان و لیبی و لبنان، بیشترین آشفتگی و کشتارها را دامن زده است و اینک تنها در یمن، یک ملییون نیم تن، به وبا مبتلا شده اند، جای سوال است. باید پرسید که بر اساس فرهنگ لغات جمهوری اسلامی، “آشفتگی” چه معنا و مفهومی دارد؟

دونالد ترامپ، «جَرِد کوشنر» داماد خود را به همراه «جیسون گرینبلات» مذاکره کننده ارشد و دیگر مشاوران برای پیشبرد تلاش‌ها برای رسیدن به یک توافق نهایی صلح خاورمیانه منصوب کرده است. جرد کوشنر بعد از تقریباً یکسال سفر به منطقه، یک طرح جامعی را به وجود آورده‌اند که جزئیات آن همچنان به صورت محرمانه باقی مانده است.

کوشنر روز یکشنبه در نشست سابان گفت: «ما می‌دانیم که چه چیزهایی در طرح وجود دارد. فلسطینیان بحث‌هایی که با آنها داشتیم را می‌دانند و اسرائیلی‌ها نیز واقف به بحث‌هایی هستند که با آنها داشتیم»

کوشنر طی سخنانی کوتاه که تاکنون با چنین صراحتی بیان نشده است، ضمن اشاره به مداخلات ایران در امور منطقه و لزوم خاتمه بخشییدن به آن گفت: “مشغول اجرای طرحی جدی در رابطه با مشکل فلسطین و اسرائیل می باشیم که با حذف دخالتهای ایران، مشکل امنیت منطقه و امریکا را نیز حل خواهیم نمود و آشتی وسیعی را در خاورمیانه مستقر خواهیم نمود”.

آنچه در انتهای این نبرد که پیش بینی می شود، طی سه سال آینده به طور کامل به ثمر خواهد نشست، رخ خواهد داد، سقوط رژیم ایران است، اما پیش بینی سیستم بعدی در ایران، تاحدودی مشکل می نماید که علت اصلی آن به انحراف فکری جریانات و احزاب ملیتهای غیرفارس در ایران است که بارزترین نمونه این انحراف را در شورای دمکراسی خواهان ایران می تواند یافت و دیگر اینکه برخی از ملیتهای غیرفارس در ایران از قبیل آذری ها یا آسمیله شده اند یا در غیاب احزاب راه را به بیراهه رفته اند و یا همچون ترکمنها در ورطه سکوت فرو رفته اند و یا همچون بلوچها؛ به دلیل تبعیض دینی، به سوی جنبشهای دینی مسلحانه رفته اند و یا اینکه همچون کوردها و عربها، در فدرالیزمی که نتائج سوء ان از هم اکنون هویداست، دست و پا می زنند و تاکنون شهامت بیان خواسته های حقیقی خود و ملتشان را که همانا “حق تعیین سرنوشت” است را به دلیل پرهیز از دوری اپوزیسیون مرده فارس، ندارند و خواسته های مبرهن خود و ملت خود را به بیراهه می کشانند.

از دیدگاه ما، هنگامه تغییر سیستم در ایران که نزدیک است و شاید برهه ای سه ساله را در پیش روی خود داشته باشد، تنها فرصت برای احقاق حقوق راستین ملیتهای غیرفارس و پایان بخشیدن به تفکر فاشیستی ایرانی-پارسی که هیچگاه و در هیچ شرایطی، حقوق غیرخودیها را به رسمیت نخواهد شناخت، می باشد. با تغییر سیستم در ایران و از دست دادن این فرصت تاریخی، هم خون بیشتری باید ریخته شود و هم زمان بیشتری برای انقلابات ملی خواهانه باید صرف شود که این مسئله به دلیل همراهی جامعه جهانی با حکومت آتیه که مطمئنا غیردینی و غیرحکومتی خواهد بود و ظاهری مدرن به خود خواهد گرفت اما بر اساس  اندیشه پان ایرانیسم بنا خواهد شد، بیش از پیش هزینه بردار خواهد شد.

 

نظرات