میهن خویش را کنیم آباد/طنز سیاسی

0
1870
هلمت معروفی
هلمت معروفی

نویسنده: به تو چه آخه مرد/زن حسابی فکر کن کاره هلمت ـە

تاریخ نگارش: هر وقت بخونیش تازه س کهنگی نداره

ما فارسی را تو مدرسه و زورکی حفظش کردیم، هنوزم خیلی چیزا رو نفهمیدم مثلن “قی” که وضو را باطل می کنه یا مستذعان، خداییش الانم نفهمیدیم ولی دستش درد نکنه آغا معلم نمره را داد و قبولم شدیم، تو همون حفظ کردنا  یاد گرفتیم که خویش سه تا معنی داره، یکیش که همون قوم و خویش و فامیله، یکیشم خیش همون همدم گاوآهن و ایناس، یکیشم که می شه خود.

یه درسی داشتیم به اسمه (میهن خویش را کنیم آباد)، اون معلم بیچاره ما که آذری زبان بود و اونم مثه خود ما فارسی را حفظ کرده بود ولی خداییش دمش (دَم نه دُم، چقد منحرفین شما) گرم که لهجه ش بسیار گشنگ بود و گاها یه کلمات ترکی هم میونش میومد (بچه ها ایران کشوره چوغ گشنگیه) یا خیلی وقتا می گفت (اینجا ایران دی)، حالا بگذریم که ترکی را هم تو همون کلاس کمی یاد گرفتیم ولی آغا معلمه می گفت “کشور خویش را کنیم آباد” یعنی ایران کشور ما دی (است) و باید آنرا آباد بکنیم (معنی منفیشو نگیر عزیزم بکنیم به معنی انجام دادن کاره).

بعد ما یه کمی بزرگ که شدیم و یه کمی فارسی را هم یاد گرفتیم فهمیدیم نه بابا آغا معلمه هم نفهمیده معنی درس چیه، خودمون شروع کردیم به کنکاش و جستجو و معنی اصلی را انیشتین وار یافتیم. آری معنیش آن بود که ما (کوردها، بلوچها، عربها، لرها، ترکمنها، آذریها و ها و ها) باید میهین قوم و خویشمان (فارسها) را آباد بکنیم (دیگه تکرار نشه ها منحرف صد بار گفتم کردن به معنی انجام کاره).

بعد پی بردیم که درسته که ما که بچه بودیم و فارسی را حفظ می کردیم و نمی فهمیدیم ولی خداییش کل این درس را پیاده کردیم و داریم با انواع روشها به این خویش دهن لق، صد چهره، زبان چرب و دل چرکینمون خدمت می کنیم (انواع خدمت اختیاری جدا از خدمت مقدس سرباز وظیفه اجباری) و سرزمینش را آباد می کنیم. نفتمونو میدیم ببرن، زبانمون را محکوم به حبس ابد کردن صدامون درنمیاد گاها بسیار هم شاکریم رهبر عزوجل و نظام مستدام را که یه دو سه تا مجله به زبان محلیمون (یه چیزی شبیه دوغ و کره و پنیر و ماست محلی) بهش اجازه دادن. از اونطرف هرچی آثار باستانی داریم دادیم دستشون، کارخونه هم گفتیم دود داره نخواستیم و شدیم مدافع محیط زیست.

یه چند نفری هم که بیچاره ها یا درس نخونده بودن یا تو ایران درس نخونده بودن یا دزدکی کتاب کافرای بی دین را خونده بودن میگفتن ما میهن خویش (فامیل دزد و چپاولگر) را نمی کنیم آباد و چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است و اینا شده بودن ضد انقلاب و اینا چندتا انقلابی را که دستگیر می کردن می دیدن که ای بابا یه کلید بهشت هم دستشونه بعد می گفتن آغا خداییش ما نمی خایم بکشیمتون چون اصلا کشتن آدم نفهم گناهه و حیف گلوله، پس برگردین خونه هاتون که الان که شما کلید الکی بهش دستتونه، یه یاروی دیگه حالا آغا سید باشه یا ملای محله، کلید خونه تون را داره و داره به عیالتون سلام که چه عرض کنم، چیزهای دیگه از اون جوریهاش را داره تقدیم می کنه و امکان داره صداشون بچه ها و ایناتون را اذیت کنه بعد فردا دیر از خواب پا شن و دیر برسن مدرسه و ناظمه اونا را کتکشون بزنه پس برگردین خونه هاتون ولی خوب دیگه حالا بمونه که از پیش این ضد انقلابا به انقلابیا می رسیدن چی می شد و چی نمی شد ما از خدا هم بهتر می دونیم.

از هر چه بگذریم الان از این نمی تونیم بگذریم که هنوزم که هنوزه داریم میهن خویش فارس را آبادش می کنیم و خودمون عاقلتر از اونی هستیم که بخایم مثلن تجزیه طلب بشیم، خدایشم زشته آخه همه در فکر وصلند ما در پی فصل. اصلن مگه میشه از این همه کویرهای ایران دل بکنیم؟ نه بابا گور بابای تجزیه طلب، ایرانیا گناه دارن، همین الانشم دارن از بی آبی می میرن، مگه میشه برادر مسلمون کارون نشین شب خابش ببره و برادر خویش و قوم، تو کرمون و تهرون (آخ برم راننده را اون کلاج و دنده را) از بی آبی بتلفه؟ نه خداییش درسته اصن؟ یا اصن یه چیز دیگه، خدایی گناه نداره ما تو خونه بشینیم و تجزیه کنیم و اونوقت خویش فارسمون بدون آثار باستانی بمونه؟ بیچاره یه مقبره الکی کوروش بیشتر نداره که، اونم میگن یونانیه و خود کورش اصن به دسته یه زنتیکه اونورای آب کشته شده. اصن خداییش گناه نداره ما تو خونه بشینیم و اینهمه جلاد و نگهبون و زندانبان و قاضیای نازنین مثه صلواتی از بیکاری برن صلوات بفرستن؟ خوب عزیز من اینا بیکار که بشن  همشون مثه حاج آغا طوسی میشن و اونقت قهر خدا میباره با اینهمه لواط و چکار کنیم اونوقت اینهمه امید دانا را؟؟؟؟؟؟؟

خلاصه سرتون را درد نیارم، بهتره بشینیم و از این فدرالی و خودمختاری و این جور چیزا هم دست برداریم بشینیم و به پای کوروش جون دعا کنیم و سرزمین خویش را کنیم آباد نه اینکه بکنیم، خداییش شما بگین مگه ایثار بده؟ مگه از خودگذشتگی بده؟ خوب چه اشکال داره ما ایثار بکنیم و به همین کولبری راضی بشیم؟ مگه قناعت نصف ایمان نیست؟ (قناعت بود یا نمایز؟ مهم نیست خوب)، خوب چه اشکالی داره از خودمون بگذریم و بی کشور و زبان و پرچم باشیم و پارسا (منظورم صدای سگ نیست ها یعنی فارسها) بی آب از تشنگی تو کرمون و اصفهون و تهرون و اینا تلف بشن؟ نه خداییش گناه نداره باز داستون کربلا تکرار بشه؟ نه خداییش مگه کولبری چشه؟ فوق فوق فوقش کشته می شی، حالا میگن این خویش و قومای پارسمون بعضا  گلوله را هم حیف نمی کنن و کولبرا را از کوه می پرتونن پایین، در ضمن مرگ، کولبر عزیز یه بار هم که شده پرواز می کنه، تقصیر خودشه چتر نجات نداره، بلیط هواپیما هم نمیخاد.

از من گفتن بهتره خویش را بکنیم اونم آباد آباد حالا میهن باشه یا فرانک یا فرحناز فرقی نداره مهم اینه که بکنیم آباد.

 

نظرات