من یک جوان یارسانیم، جوانی که از همان کودکی ام به خاطر قوانین کشورم همیشه در سایه زندگی کردم

0
1654
مریوان ڕاخ
مریوان ڕاخ

من یک جوان یارسانیم، جوانی که از همان کودکی ام به خاطر قوانین کشورم همیشه در سایه زندگی کردم .

بگذارید از بچگی شروع کنم ، وقتی بچه بودم نمیدانستم یک اقلیت منزوی در کشورم هستم یک اقلیت که از نظر علمای دینی اسلامی که ادعای داشتن یک دین کامل را یدک میکشند من یک کافر و نجس ضالە بودم. اما بازهم چون هنوز به بلوغ فکری نرسیده بودم نمیفهمیدم که کی هستم .

مشکل از زمانی شروع شد که والدینم امثال من یارسانی در گوشمان گفتند که اگر از شما پرسیدن دینتان چیست ما باید بگوییم شیعه آن زمان باز هم درک نمیکردیم چرا و با گفت یک بلی موضوع خاتمه پیدا میکرد.وقتی بزرگتر شدم تازه فهمیدم برای اینکه از حق تحصیل محروم نشوم مجبور بودم ادای مسلمان را در بیاورم و اینجا اولین سرخوردگی من بخاطر دینم بود و بارها از خودم پرسیدم چرا واقعا چرا؟چرا مجبورم کتاب دینی یک دین دیگر را که با قوانین و قواعد دینم هیچ سنخیتی ندارد را بخوانم و از همه بدتر که نمیتوانستم این موضوع را باکسی در میان بگذارم .

حالا که جوانم و میخواهم در اجتماع باشم تازه میفهم که من محکوم هستم به نقش بازی کردن و با خود و با خود ، تا آخر عمرم ولی چرا و بە چە گناهی؟ وقتی ماه رمضان است من مجبورم نقش یک روزه دار و آدم مسلامان را بازی کنم اما ته دلم چیزی دیگر است و احساس عذاب وجدان میکنم که چرا سردرگمم و نمیتوانم آزادانه فریاد بزنم رمضان نمیگیرم چون به من واجب نیست .

چرا بایدادای نماز خواندن را در بیاورم درحالی که حتی نمیدانم معنی آن چیه و موقع ادای نماز ذهنم جای دیگری درگیره واقعا چرا؟چرا باید دوماه را که برمن حرام نیست راحرام کنم کجای این برای من جوان قابل هضم است چرا باید عذاداری کنم وقتی اعتقاد قلبی ندارم این خود ظلم و گناه است اما باز هم مجبورم وگرنه باید جوابگوی همه باشم.

من یک جوان یارسانی هستم و دوست دارم روزه خاونگار را آزادنه روزه بگیرم و روز عیدم همانند بقیه تعطیل باشم و لذت ببرم از شادی ام اما نیستم.چرا باید عید قربان که در آیین من نیست را اجرا کنم چرا و چرا وچراهای فراوان….؟

من در اوج جوانی دلمرده ام چون بارها از خودم پرسیدم فرق من باا بقیه ادیان چیست نه مگر اینکه آنها انسانند ومن انسان کجاخداوند گفته که من نجسم و به چه حقی مرا نجس و کافر میخوانند درحالی که دین من دین عدالت و دوستیه، دین محبت و و شادی و آشتیە؟من جوان یارسانی میپرسم چرا نباید یک هویت قانونی و شناخته شده نداشته باشم؟یکی جواب این همه سوال من جوان را بدهد پس چرا میگویند اسلام دین کاملی است ولی من باور ندارم.

اگر کامل است چرا به پیروانش توهین و تحقیر نسبت به سایر ادیان را میاموزد؟من جوان تازه فهمیدم بخاطر دینم نمیتوانم در دادگاه به عنوان یک شاهد شهادت بدهم اگر این ظلم نیست پس چیست؟چرا واقعا چرا؟من جوان یارسانی نمیتوانم عضو یک تشکل یا مجمع دینی مربوط به خودم باشم که اگر باشم به جرم توهین و تجمع و تبلیغ علیه نظام بهترین سالهای عمرم را باید پشت میله های زندان بگذرانم؟من یک جوان یارسانی ، یک جوان دلمرده و افسرده باظاهری بسیار متفاوت از درون افسرده ام من به خودم حق عاشقی را روا نمیدانم اگر خارج از اجتماع هم کیشان خود باشم و از ترس اینکه زمان خواستگاری هویتم فاش شود مجبورم خواسته ها و امیالم را سرکوب کنم و محکوم به یک زندگی هستم کە کە دلخواه من نیست؟چرا باید بیشترین جوانان که مجبور به مهاجرت به ناکجا آباد شوند از مردم رنجدیدە یارسان باشد به امید یک زندگی آزاد ولی کجا ؟اگر این ظلم نیست پس چیه؟ یک جوان یارسانی دلمرده است چون نمیتواند برای خود رویای رسیدن به نمایندگی مجلس باشد چرا واقعا چرا؟اگر یک جوان یارسانی به بالاترین مرتبه علمی برسد نمیتواند در مراتب بالای حکومتی باشد چون یک کافر است و دینش اسلام اثناالعشری نیست؟پس من جوان یارسان دیگر هیچ انگیزه ای برای درس خواندن ندارم چون در نهایت نمیتوانم بە ارزوهای خود برسم و باز هم بە دلیل مسائل دینی باید دنبال کارهای دیگر بگردم.

چرا باید جوانان یارسانی با عقد و نکاح عربی اسلامی رسما زن و شوهر باشند آیا این ناحقی و ظلم بە این مردم ستمدیدە نیست ؟ ارکان دین یاری بر چهار پایه است(راستی،پاکی،نیستی ،ردا)و من جوان یارسانی تازه میفهمم که دینم دین راستی و پاکی است.

من یک یارسانی هستم که خوب میدانم هیچ سندی با نام یارسانی در هیچ جا نیست چون من بظاهر شیعه هستم اما اکنون با افتخار میگویم که نیستم من مسلمان نیستم ،نبوده ام و نخواهم بود.

من جوان یارسانی هستم یک جوان از درون افسرده و دلمرده و محکوم به زندگی دراجتماعی نادان و مزدور اما با تمام مشکلاتم چشم به آینده ای روشن دارم و به امید روزی که تمام جوانان همنوعم طعم آزادی را بچشند و به داشتن دینی صبور و پاک افتخار کنند.به امید آن روز.

از طرف یک جوان یارسانی افسرده با مشکلات بی پایان و امیدوار به آینده

 

نظرات