معماری برای جاودانگی

0
1281

 

نگارندە: سنگر شرفی کارشناسی ارشد معماری و مدرس دانشگاه

یادداشتی در باب روند عملیات بازسازی و نوسازی مجموعه مقبره الشعرای مهاباد

«زندگی پاره ای کوچکی است که از مرگ به جای مانده » این بخشی از سروده والت ویتمن ، شاعر معاصر آمریکایی است که جایگاه مرگ را در زندگی تعریف می کند ، مرگی که بدون آن زندگی هرگز چنان نمی بود که تا امروز بوده است . از همین روست که شکل پرداختن به مرگ ، نحوه زندگی را آشکار می سازد . شناخت بیشتر فرهنگ ها و تمدن ها و حتی اشخاص به یُمن کند و کاو در گورها ، مقابر و سنگ قبرها میسر شده است و حتی امروز هم در تمامی کتاب های راهنمای گردشگری در شهرهای دیدنی جهان ، مقابر خصوصا مقابر مشاهیر ، از مقاصد پر جاذبه گردشگری است .

در طی روزهای گذشته باروند رو به اتمام عملیات بازسازی و نوسازی مجموعه مقبره الشعرای مهاباد که ازطرفی در بردارنده تغییرات کلی در بافت زمینه و کالبد معماری واز طرفی دیگر تغییرمحتوا و جزئیات معماری بوده است ،موجبات سوالات ، بحث ها و نقدهای متفاوتی در جامعه، خصوصا محافل فرهنگی ، ادبی و هنری بوده که هر کس از زاویه و دیدگاه خود موضوع را نقد ، پالایش و یا به چالش کشانده است . ولی آنچه که در اکثریت قریب به اتفاق این نقدها کمرنگ بوده است یک نگاه کارشناسی از دید و زاویه معماری بوده است؛ لذا این نوشتار به آن دلیل ارائه می شود تا کمکی کرده باشد به نقد درست و عادلانه و خارج از هر گونه مسایل حاشیه که بتوانیم با درک صحیح از موضوع به بحث در رابطه با آن بپردازیم . در این نوشتار بصورت اجمالی روند طراحی معماری یک پروسه فرهنگی بررسی شده است .

طراحی و اجرای معماری بناهای آرامگاهی در ایران در عصر پهلوی دوم شکل گرفته که نگاه به گذشته و تلفیق آن با شرایط روز از مهمترین مشخه های آن بوده است . در واقع در این دوره نوگرایی معماری به گونه ای است که سنت و مدرنیته همتراز یکدیگر در طرح کالبدی بنا لحاظ شده و در چهارچوب یک سبک معماری به شکلی کاملا ماهرانه قرار می گیرد .

هوشنگ سیحون در ایران از بانیان، طراحان و نظریه پردازان این بناهای آرامگاهی بوده که به عنوان مثال، آرامگاه بوعلی سینا ، نادر شاه افشار ، حکیم عمر خیام و کمال الملک از بارزترین کارهای ایشان بوده است که مشخصه بارز تمامی این آثار الهام از معماری تاریخی ایران و توجه به مسائل و ریشه های فرهنگی و تاریخی بوده است ، که در واقع همان معماری پست مدرن ایرانی است .

پیشینه مقبره الشعراها در ایران

در مردادماه 1346 هجری شمسی ، مسئولیت اداره کل فرهنگ و هنر تبریز ، با ارسال نامه ای به انجمن آثار ملی ، برا ی ایجاد پارک و بنای یادبود در محل گورستان متروک سرخاب تبریز که محل دفن شاعران بزرگی چون خاقانی ، ظهیر و …. بوده درخواست مساعدت نمودند .لذا انجمن آثار ملی پیشنهاد تشکیل هیات امنای مقبره الشعراء را با عضویت عده ای از شخصیت های موجه آذربایجان می دهد لذا در فروردین 1350در محل کاخ استانداری تبریز پیشنهاد برگزاری مسابقه معماری برای انتخاب طرح بنای یادبود مطرح شده و با حضور آقای مصطفوی نماینده انجمن آثار ملی و هیات امنای مقبره الشعرا ء این پیشنهاد مورد قبول واقع می شود. لذا آگهی مسابقه طرح بنای یاد بود در روزنامه های اطلاعات و کیهان و یغما در شهریور ماه سال 1350چاپ شده و الهام گرفتن از اصول و شیوهای معماری اصیل ایرانی از مهمترین موارد خواسته شده است که باید درطرح گنجانده شود.در این مسابقه 11 طرح با شرکت معماران تراز اول ایران شرکت کردند که در نهایت در چهارم اردیبهشت 1351هجری شمسی طرح غلامرضا فرزانمهر رتبه اول را کسب و طرح ایشان به اجرا در آمد. طرح برنده مسابقه یادآور دفتر شعر شاعران آرامیده در آنجاست و وجود قوس های با چفد تیزه دار در میان آنها ، تداخل ستاره های چهار پر و استفاده از هندسه چند ضلعی از ویژگی های این طرح است. آنچه در این بنا دارای اهمیت است ، تداوم فضایی و استفاده از هندسه در طراحی آن می باشد . یادواره بر روی یک سکو که زیر آن به فضای موزه اختصاص یافته ساخته شده که باعث شده است که بنای یاد بود بلندتر از آن چیزی که هست بنظر آید . پلان موزه دارای نهاز و نخیز و هندسه خاصی است که برگرفته از معماری دوره آذری است .

نقد و تحلیل معماری مقبره الشعرای مهاباد

مجموعه مقبره الشعرای مهاباد که برنامه ریزی جهت احداث و انجام کارهای اولیه آن به سال های قبل باز می گردد، در دل خود میزبان نویسندگان ، مترجمان و شاعران و خوانندگان موسیقی فولکلور ملی و کردی بوده که در آنجا آرامیده اند و این مجموعه در ذات خود بصورت بالفعل فراتر از یک مقبره الشعراء بوده و خواهد بود .

در سال های اخیروتا چند ماه گذشته این مجموعه به صورت  کاملا بومی و ارگانیک بصورتیکه بافت زمینه متشکل از سنگ های دانه و لاشه بوده که دیوارهای دور آن نیز با همان سنگ اجرا شده و کف سازی این مجموعه از این نوع سنگ بوده است ، که کاملا با طبیعت کوهستانی و بافت معماری زمینه همگن و همخوان بوده و فرم معماری و جزئیات هریک از سنگ های مزار با توجه به شخصیت متوفی در بردارنده هویت معنوی، ظاهری و فرهنگی و در برخی موارد در بطن اشعار و مضامین ادبی و هنری که نوشته شده در واقع عصاره شخصیت متوفی بیان شده است،  بنحوی که بازدید کننده با قرار گرفتن در محیط به صورتی کاملا غیر ارادی تحت تاثیر قرار گرفته و ارتباط معنوی و عاطفی با هر یک از این شخصیت ها برقرار می کرده است .

تغییرات کنونی هر چند از لحاظ مصالح بکار رفته بصورت پیشرفته و مدرن می باشد و طراح تلاش فراوانی در جهت خلق فضایی بدیع ومدرن نموده است ، اما به گواهی تجارب معماری مدرن در قرن معاصر جز در موارد استثنایی ، این نوع برخورد و طراحی با عدم استقبال عامه مردم روبرو شده است، لذا ظاهرا هنوز مردم مقابر و آرامگاه هایی را که رنگ و بو و بافت معماری منطقه ای و تاریخی را دارند بر نمونه های مدرن ترجیح داده و انواع جدید را فاقد حس تعلق مکان و روح تاثیرگذار می دانند. بنابراین توجه به موارد زیر از باب طراحی و اجرای این مجموعه حائز اهمیت است که به شرح زیر بیان می شود :

١_نحوه برخورد با بافت زمینه و بستر طرح یعنی مجموعه فضایی که مقابر در آن جای دارد کاملا در جهت خلاف متن معماری غالب زمینه بوده و بصورت کاملا مدرن عمل شده که آن حالت بومی گرایی و ارگانیک بودن را با توجه به بافت کوهستانی و فرهنگی پروژه زیر سوال برده است به عنوان مثال در چنین بافت کوهستانی و سردسیر مهاباد در فصل زمستان و یخبندان حرکت برروی سنگ های ساب خورده کف قطعا برای هر بازدید کننده ای مشکل ساز بوده ودر یخبندان های احتمالی امکان مصدومیت را به وجود آورده که اگر کفسازی بصورت برجسته کار می شد بسیار بهتر بود، و یا نسبت ارتفاع 3 حجم ورودی شمالی به عرض ورودی آنقدر است که در فصل زمستان کلا سطوح پله های ورودی شمالی در سایه بوده و یخ کاملا رویه ی کف را می پوشاند و عملا عبور را با مشکل مواجه می کند.

٢_ایجاد دو ورودی در اضلاع شمالی و غربی حس وحدت مجموعه را دچار گسست می کند و تعریف و اجرای دو ورودی آن هم با فاصله ی نه چندان از یکدیگر موجبات ایجاد سردرگمی در بازدید کننده در یافتن راه ورود را به وجود می آورد. که در هر طرح معماری ورودی واحد و یکی است و خود ورودی از مشخصه های بارز یک طرح قابل قبول است .

٣_معماری تاریخی و بومی منطقه ریشه در معماری اورارتویی و مادی دارد. که از مشخصه های بارز آن استفاده از تیر و ستون با آستانه تخت ، طرح فضاهای راست گوشه ،تالارهای ستوندار و استودان ها بوده که طراح می توانست با اجرای یک تالار سرپوشیده ستون دار در بخشی از آن مجموعه در زمستان هم به آن کاربری می داد . وجود فضاهای نیم دایره ای بزرگ در سطحی مسطح بصورت پلکانی یادآور معماری آمفی تئاترهای یونانی است که با معماری بومی منطقه سنخیتی ندارد .

٤_با توجه به مطالب عنوان شده از طرف طراح پروژه ، معماری این مجموعه در بردارنده نشانه های معماری دخمه فقره گاه ( دوره مادی )، مسجد جامع مهاباد ( دوره صفوی ) مقبره ملاجامی (دوره معاصر ) و مسجد حاج احمد ( دوره معاصر ) و سنگ کتیبه می باشد که در اینجا طراح ترکیبی از سبک های التقاطی را در کنار هم قرار داده و حتی نشانه های طراحی های قبلی خود در پروژ های دیگرسطح شهررا در این مجموعه تکرار کرده است که با توجه به تجارب معماری دوره معاصر سبک های التقاطی هیچگاه نتوانسته اند حس وحدت را در مجموعه به حد کمال برسانند .

٥_هیچگونه عملیات زهکشی و لوله گذاری جهت دفع آب های سطحی و جاری و بارش ها و سیلاب های احتمالی در محل پروژه تعبیه نشده است .

بررسی معماری و جزئیات سنگ قبرها

معماری و ساختار سنگ قبر :

جدا از اعتقادات مذهبی در مورد نحوه قرارگیری سنگ قبر و نشانه های مذهبی برروی آن می توان سنگ قبر را به سه بخش اصلی تقسیم نمود :

الف-سرلوحه آغازین یا کتیبه که برفراز متن افقی نوشته شده و قرارمی گیرد و معمولا پر محتوا ترین و اصلی ترین نوشته روی سنگ است که می تواند شامل عکس ، بیوگرافی و مفهومی از زندگانی متوفی باشد.

ب-متن که قسمت اعظم سنگ نوشته را تشکیل می دهد .

ج-حاشیه که بیشتر به تزئینات اختصاص داده شده است .

لذا معماری سنگ قبر در طول تاریخ دستخوش تغییرات بسیار شده لذا نحوه سنگ گورها نیز در 5 نوع زیر دیده شده است :

١_سنگ گورهای افقی که همسطح زمین گاهی بلندتر از سطح زمینند.

٢_سنگ گورهای عمودی یا محرابی شکل .

٣_ سنگ گورهای عمودی ساده و بدون نقش .

٤_سنگ گورهای صندوقی .

٥_سنگ گورهای تندیس وار .

موارد قابل توجه در سنگ قبرهای این پروژه بشرح زیر است :

در پروژه مقبره الشعرای مهاباد با سنگ قبرها برخوردی کاملا مدرن شده است ، بنحوی که همانند پروژه های اجرا شده در غرب از قبیل بنای یادمان سربازان شهید و گمنام در جنگ ها و یا قربانیان یک فاجعه تاریخی که وجه مشترک همگی افراد مرگ طی یک حادثه مشترک و تاریخی بوده است . در این نوع پروژه ها پیشینه و شهرت متوفی مطرح نیست بلکه ارائه یک فرمول کلی برای سنگ قبرها جهت یادآوری یک حادثه تاریخی بیشتر مد نظر است که در این باره می توان به پارک کونگن شوس در گاتلند دانمارک و یا بنای یادبود سربازان گمنام در آمریکا اشاره کرد . ولی در این پروژه فرهنگی همانطور که در مطالب بالا عنوان شد اصلی ترین و پر محتوا ترین بخش سنگ قبر یعنی سرلوحه ، کتیبه و متن بوده که در بردارنده ارزش های معنوی متوفی بوده ، حذف و یک طرح کلی ارائه شده که از لحاظ روانشناسی معماری این سنگ قبرهای جدید نمی تواند با بازدید کننده ارتباط محتوایی و معنایی برقرار کرده و با توجه به روح معماری مدرن حاکم بر مجموعه و یکسان سازی آن، حالتی خسته کننده و تکراری به وجود آورده که حتی بازدید کننده از زاویه روانشناسی محیطی حوصله خواندن متن را بر روی سنگ به خود نمی دهد و این سادگی و یکسان سازی جاذبه گذشته را حذف و در حقیقت رویکرد از کل به جزء و از جزء به کل در مجموعه را زیر سوال می برد .لازم به ذکر است که در نگاه به حرکت ریتمی و یکسان این سنگ قبرها به یک اختلاف ارتفاع و کوچکتر شدن در یکی از سنگ قبرها می رسیم، که این خود بازتاب منفی برای بازدید کننده و آن شخص متوفی بصورت غیر مستقیم القاء می کند . از طرفی کلیات سایت که همان بستر و کالبد معماری با دیوارهای بلند و حجیم است با جزئیات مجموعه که همان سنگ قبرها بوده و تناسبی ندارد  و مقیاس ریز و خرد سنگ قبرها به شدت توسط نیروی جاذبه احجام حجیم متن زمینه دفع شده و  آن حس وحدت و حس تعلق مکان را به کلی از بین می برد .

ایجاد کتیبه ای بزرگ بر روی کالبد معماری مجموعه اولویت های ارزشی مجموعه را برای بازدید کننده دچار تناقض کرده و بازدید کننده نمی داند اول به سراغ سنگ قبرها و متوفی برود و یا متن کتیبه ها را بخواند . و این مساله خصوصا برای یک بازدید کننده غیر بومی و نا آشنا بصورت یک پارادوکس معنایی ایجاد شده و این گسست معنایی درمعماری ،آن حس جذابیت و محتوایی را کمرنگ می کند. شاید اگر سنگ قبرهای کنونی که از همان سنگ بافت زمینه بکار رفته کمی با ابعاد و تناسبات بزرگتر و پر محتواتر اجرا می شد آن رویکرد از جزء به کل و از کل به جزء وحدتی یگانه تر و ساختاری منسجم و متجانس تر را القاء می کرد .

البته با بررسی اجمالی به سنگ قبور شخصیت های معروف به عنوان مثال طاق فیروزه ای رنگ مزار رهی معیری ، ویلون برجسته طراحی شده بر مزار سیاوش زندگانی ، مجسمه نفیس و مرمرین رضا قلی خان مافی و از طرف دیگر امضاء ساده جلال آل احمد بر سنگ مزارش به همراه عکسی از او، هر کدام جلوه ای زیبا را از معماری آرامگاهی جدید ایران در قطعه هنرمندان بهشت زهرا و گورستان تاریخی ظهیرالدوله به نمایش می گذارند که هر سنگ قبر خود حاوی بار معنوی عمیق و اثر گذار می باشد .

در خاتمه کمی جای تعجب است که پروژه ای فرهنگی با این اهمیت  توسط هیات امنا و مسئولین امر تحت عنوان یک مسابقه معماری فراخوان نشده است واگر این کار انجام می شد قطعا با وجود کارشناسان برجسته و اهل فن و دلسوزان عرصه فرهنگی طرح های متنوعی ارائه می شد وطرحی که رتبه اول را کسب می کرد هم از دیدگاه زیبایی شناسی و درک معمارانه و هم رضایتمندی افکار عمومی قابل قبولتر و عقلانی تر می بود .

والسلام

سی اُم شهریور ماه 1395 خورشیدی

 

دارنده گواهینامه طراحی و باز زنده سازی فضاهای تاریخی از دانشگاه پلی تکنیک میلان ایتالیا

منابع و ماخذ :

کاوه منصوری ، آیسان چاوش نژاد ( معماری مرگ )

زهره بزرگ نیا  ( سنگ مزاردر گورستان های کهن )

مرجان محمدیان ( سنگ مزارهای دوران متاخر )

سید هادی قدوسی فر ( معماری تبریز دوره پهلوی دوم )

وحید قبادیان ( سبک شناسی و مبانی نظری در معماری معاصر ایران )

عبدالکریم پیرنیا ( سبک شناسی معماری ایرانی )

نظرات