فروپاشی زیست محیطی و فروپاشی ایران

0
1166

نگارنده: مسعود پژوهی

ایران به عنوان نظمی سیاسی و نه تاریخی و طبیعی بلکه بجامانده از دوران استعمارگرانی مانند بریتانیا و فرانسه و آمریکا و شوروی و…امروز دچار انچنان ورشکستگی شده است که کمتر کسی است که از وضعیت ناگوار مردم در بند ان مطلع نباشد. ایران با ورشکستگی و فروپاشی بزرگ روبەرو است و فرار از ان امکان پذیر نیست و وظیفه امروز سیاسیون و کسانی که در امر پژوهش حضور دارند و همچنین روشنفکران این نیست که از ان جلوگیری کنند زیرا این امر کاملا روشن و غیر قابل جلوگیری است و همچنین با زیرپا گذاشتن حق ملتهای در بند همراه است و این غیراخلاقی است، پس باید راه حلی ارائه بدهند که با کمترین هزینه این فروپاشی رخ بدهد و مردم با کمترین هزینه با ان روبەرو شوند. متاسفانه روشنفکران و سیاسیون در این سرزمین همیشه با دیدی یوتوپیایی و یا چهارچوبهای ایدئولوژیک با واقعیتها روبەرو میشوند و هیچ وقت ندیدیم که انها در رفتارشون مردم را مد نظر بگیرند و این امر باعث شده است که مردم همیشه بیشترین هزینه ها را بدوش بکشند .
فروپاشی در ایران
ما در ایران از چند جبهه متفاوت با فروپاشی روبەرو هستیم فروپاشی و نابودی زیست محیطی، فروپاشی اقتصادی، فروپاشی نظامی، فروپاشی سیاسی، فروپاشی اجتماعی، فروپاشی خانواده، فروپاشی اخلاقی و … . هر کدام از این فروپاشی ها میتواند به خودی خود باعث سرنگونی یک حکومت نرمال باشد اما چرا در ایران این اتفاق رخ نمیدهد؟ این سوالی است که هر کدام از ما باید با ان روبەرو شویم و بدون غرض بدان جواب بدهیم.
در ایران سرنگونی حکومت رخ نمیدهد زیرا که مردم با همدیگر هیچ باور ملی مشترک و رویای مشترک و ایدە مشترک و خاطره مشترکی از خود ندارند. مردم از لحاظ ملی باهم متفاوت هستند و حاضر نیستند برای دیگران بپاخیزند. برای نمونه رویا و خاطرە باستانگرایی برای فارس یک امر مهم است اما برای کورد و عرب و بلوچ و ترکمن و کاسپی و اذری نیست. نمونە دیگر اینکە قاضی محمد برای مردم کورد و کوردستانیان یک خاطر مشترک است و برای انها احترام دارد اما برای دیگر ملل ندارد. به زبان بسیار سادەتر ایران یک کشور جعلی است که بر روی خاک دیگر ملل بنیانش را گذاشتەاند و دیگر ملل هیچ احساس تعلق خاطری بدان ندارند و این ملل از هم جدا هستند و لذا برای امر سرنگونی نمیتوانند با هم همکار و همبستگی داشتە باشند و سرنگونی هیچ وقت رخ نمیدهد و فقط فروپاشی است که رخ میدهد.
ما ملتهای در بند
مشکلات ما ملتهای در بند از انجا اغاز شد که رضا خان (رضا میرپنج) در ناسیونالیزم فارس به قدرت رسید و تمام ملتهای این جغرافیا را سرکوب کرد و این سرکوب تا بدانجا پیش رفت که بسیاری از ملتها با نسلکشی روبەرو شدند و رضا خان در تلاش بود تا انها را نابود کند و در ناسیونالیزم فارس ادغام کند.
ناسیونالیزم فارس در اولین اقدام خود تمام اقتصاد این ملتها که به صورت کاملا طبیعی و درست بنیان نهاده شده بود نابود کرد و راههای بازرگانی سنتی که از کرماشان و ارومیه و سنندج و زابل و مشهد و کاسپین به دیگر ملتهای جهان راه داشت از بین برد و تمام راههای بازرگانی را به مرکز و تبریز و اصفهان و اراک و قم و یزد متصل کرد و از ان به بعد تمام ثروت این مردم باید از طریق فارسستان به جاهای دیگر دنیا انتقال داده میشد. این کار باعث انباشت ثروت در این شهرها میشد که اکثرا شهرهای کویری هستند . وقتی در جایی ثروت انباشت میشود و برنامەای کە اجرا میشود بر پایه نابودی حاشیه است لذا صنعت هم از حاشیه گرفته میشود و در مرکز انباشت میشود و کشاورزی و تکنولوژی فقط در مرکز وجود دارد. این کار باعث میشد که جمعیت زیادی از کوردها و اذریها و کاسپیها و بلوچها و عربها به مرکز کوچ کنند تا بتوانند از شرایط اقتصادی انجا بهرمند شوند و این نیاز به ساخت زیربناهای عظیم اقتصادی داشت و این با جابجایی اب از دیگر مناطق امکان پذیر می شد . این وضعیت را در نظر بگیرید با پروژەهای بزرگ سد سازی و تغییر غیرطبیعی مسیر اب رودخانەها و نابودی زیست بوم مناطقی که قبلا دارای اب کافی بودند.
در واقع اگر مشکلات زیست محیطی ایران را با مشکلات دنیا مقایسه کنیم و یک مقایسه عادلانە داشتە باشیم کاملا این مهم برای ما اشکار میشود که مشکلات زیست محیطی ایران نه یک مسئله طبیعی بلکه یک مسئله با دخالت مستقیم انسان و سیستم است.
این ابها جابجا شدند تا بتوانند چرخ صنعت و شهرسازی و تکنولوژی و کشاورزی در مرکز بچرخد و این باعث تغییرات ابوهوایی و ریزگردها و کویری کردن مناطقی مانند ایلام و کرمانشاه و سنندج و همچنین اتشسوزیهای پی در پی و فرونشست زمین و خشکسالی و … شد.
بر مبنای برنامەای که BBCفارسی در مورد شراب سازی در ایران ارائه می دهد در شهرهایی مانند شیراز و اصفهان قبلاها حتی انگور و کاشت انگور وجود نداشته است اما حالا ما میبینیم که این شهرها دارای برنج هستند و میبالند بە این قضیه در حالی که ایجاد همچین تغییر عمیقی در زیست بوم را میشود فاجعه و یا هراسناک متصور شد.

این انباشت ثروت و صنعت و تکنولوژی و… در مرکز باعث شد که اقتصاد نە بر مبنای درست بلکه بر مبنای استعمار و دزدی و فساد و دروغ بنیان نهاده شود و به همراه خود فساد سیستماتیک سیاسی و اقتصادی و اقتصاد رانتی بە ارمغان بیاورد که در طی دهه ها به فروپاشی انجامیده است.
اخلاق و سیاست و امنیت و اقتصاد و محیط زیست اگرچە میتوانند از هم جدا باشند اما این جدایی بدان معنا نیست که بدور از هم و یا بدون تاثیر بر هم باشند بلکه تغییر در هر کدام از انها باعث تغییر دیگری میشود و فروپاشی در یکی باعث فروپاشی دیگری نیز میشود لذا اگر به سالهای اخیر نگاە بکنیم خواهیم دید هر کدام از این نوع فروپاشیها پشت سر دیگری قرار دارد و به مانند زنجیری به هم وصل هستند. برای نمونە فروپاشی نظامی از فروپاشی اخلاقی و خانواده و فروپاشی سیاسی و فروپاشی زیست محیطی جدا نیست و به صورت پشت سر هم رخ میدهند.
در واقع فروپاشی زیست محیطی اخرین حلقه از فروپاشیست که رخ داده است و تنها چیزی که ماندە است فروپاشی ایران و شروع جنگهای داخلی است و این یک امر قطع به یقین است هیچ کسی توان جلوگیری از ان را ندارد و مسبب تمام این بدبختیها و هزینەهایی که مردم باید بدهند ناسیونالیزم فارس و ایران است.
به صراحت بگویم در ایران همین حال حاضر فروپاشی در حکومت رخ دادە است و ما میتوانیم مسئولین نظام را ببینیم که یکی پس از دیگری از ایران خارج میشوند و یا جنگهایی که در قدرت رخ میدهد را میتوانیم ببینیم که کسی توان خوانش صحیح انها را ندارد و این تنها هسته سخت قدرت است که ماندە است ولی چرا هنوز به هدف خود که سرنگونی است نمیرسیم؟ چون هنوز الترناتیوی وجود ندارد که بتواند تمام خواستەهای مردم را در بر بگیرد و این فروپاشی را برای مردم اسان و با هزینە کمتر بە انجام برساند.
وقتی به اپوزسیون ایران نگاە میکنیم همچنان که پیشتر اشارە شدە یا بە شکل ایدئولوژیک به قضیه نگاه میکنند و چهارچوب اجازە دیدن واقعیات را بدانها نمیدهد و یا اینکە با دیدی یوتوپیایی از توهمات ایران باستانی به قضیە نگاە میکنند و یا دستەای کە صرفا به دنبال قدرت هستند.
در هیچ کدام از این سە حالت مردم وجود ندارند و همین موضوع باعث ترس مردم میشود و مردم نمیتوانند به میدان بیایند و جدایی ملی و تعلقات ملی و ایدەها و رویاها و خاطرات تاریخی اجازە شکل گرفتن الترناتیو در داخل را نیز نمیدهد.
بە نظر من تنها الترناتیو موجود که میتواند فروپاشی و بە طبع سرنگونی را اسان کند و هزینە کمتری به مردم تحمیل کند این است که حکومتهای ملی در خارج از ایران شکل بگیرند و با همدیگر پیمان دوستی و همسایگی ببندند و مرزها را مشخص کنند و به مردم اجازە دادە شود که به صورت کاملا دموکراتیک از این وضعیت اسفناکی که ایران بوجود اورده خارج شوند و حکومتهای ملی در تبعید بازگردند و ادارە امور را بدست بگیرند و شرایط برای روی کار امدن حکومتهای ملی خود را مهیا سازند. و این حکومتها باید یک ساله باشند و پس از یک سال که تمام مناقشات بە پایان رسید مردم به پای صندوقهای رای بروند و هر ملتی حکومت خود را بر پایە خواست خود انتخاب کند.
در واقع ما چە بخواهیم چە نخواهیم با فروپاشی ایران مواجە خواهیم شد و دو انتخاب بیشتر نداریم:
یکی اینکە کاری بکنیم که مردم با متحمل شدن کمترین هزینە بە ثبات و ارامش برسند و انتخاب دوم دست روی دست بگذاریم و منتظر فروپاشی و در نتیجە جنگ و خونریزی و نابودی مردم و کوچ مردم باشیم.

نظرات