درددلی با مردم کرمانشاه در حاشیه زلزله اخیر این استان

0
3944

فرزانه اردشیری

این روزها به شدت قلبم درد می کند، مغزم خالی شده وهیچ تمرکزی ندارم، درخلأی بی پایان دست وپا می زنم، نمی دانم چه بگویم واز کدامین درد بنالم؟!  هر چه نگاه می کنم جز رنج وغم واندوه چیزی نمی بینم. انگار سیاه چاله ای عظیم این ملت زجر کشیده را بلعیده وچیزی جز سیاهی هولناکی مشاهده نمی شود،  قصد تحلیل وضعیت ملت را ندارم، فقط به شکل فهرست واری مصیبت این ملت را میشمارم وچون دانه تسبیح به بند می کشم وشیون می کنم.

درد ما از زمان دور دور بعد فروپاشی حکومت ماد شروع شد. ما، شدیم پلی برای زیاده خواهی های دیگران، بر گرده مان سوار شدند و تاختند و ما خوب سواری دادیم . ما ماندیم و کوهستانی سنگی و سنگلاخی بی هیچ زمین ودشتی .

این را بایستی با جِدّ و شجاعت بیان کنم این ملت احتیاج به تعریف وتمجید ندارد و هر زمانی ما ملت قهرمان بودیم و مرزداران شجاع و….. بدان دوباره سواری می خواهند.

ما نه دومین شهر قهرمان، نه مهمان نواز نه شجاع نه مرزدار و نه دلاور نیستیم.  مرزهای ما را شماها دزدیدید وما را به چهار قسمت تقسیم کردید وهر قسمت را به دندان کشیدید .

ما بایستی مغزمان را از رویاها و تخیلات خالی کنیم و پایمان را محکم بر این سرزمین سنگلاخی و سخت بکوبیم،  باید واقعیت را بپذیریم که همیشه همه را برگرده خود سوار نموده و سواری داده ایم و با هزاران ترفند توخالی به اصطلاح هندوانه جهل و نادانی به زیر بغلمان داده اند.

شورای شهر،  نماینده مجلس و رئیس جمهور بیایید ونگاه کنید، ملت کورد چه محشری بر پا می کنند، یک مشت دلال کفتارصفت عرصه را به دست می گیرند،  سفره های رنگین شعارهای زیبا و افسونگر و ما مات و طلسم شده با دهان باز تا بناگوش دررفته و رگ گردن همچون ریشه درخت بلوط کلفت شده دور دهان کف کرده ومشت گره کرده نشخوار می کنیم شعار را و فردایش باز کنج خانه وآه سرد کشیدن .

ترا به هرکه می پرستید مردم سرپل ذهاب، گیلانغرب، کرماشان،  نفت شهر، سومار و قصرشیرین، هشت سال جنگ را فراموش کردید؟ چی به شما دادند؟ نه اینکه آقایان از رئیس بنیاد به اصطلاح جنگزدگان و…همه را غارت کردند؟ حاج آقاها گردن کلفت شدند ومشتی کفتار چاق و داراتر شدند و به کرامت سکوت ما همه آپارتمان ساز وهمه کاره شدند.

 در سوریه سپاه، سیاه پوشان شب پرست  را روانه جنگ با کوردها نمودند و دیدیم که  آنجا مردم  درست  فکر کردند وتحلیل را بر پایه تحلیلی علمی قرار دادند ونتیجه آن شد که در کانتونها شیر زنانمان افسانه ها افریدند و اما اگر دقت نکنند وپایه خودرا محکم نکنند زود از ریشه می کنندشان ودوباره همان داستان سابق و تصرف دست آوردشان .

وضعیت اقلیم  دردناک تر از  تمام فجایعی که بر سر این ملت در طول تاریخ آمده در یک شب شوم سه چهارم خاک اقلیم توسط همان هایی که ما را قهرمان جنگ با داعش می دانستند با هجوم و با تاکتیک کفتاران بر شیر تنهای  اقلیم تاختند وپاره کردند ودریدند ، وهنوز این زخم ساریژ التیام نیافته بود کوهها وزمین هم بر ما خروشیدند  و هزاران نفر از عزیزانمان را در خود بلعید وهزاران سرپناه را بر سر مردم آوار نمود. ملت خیز برداشت وحماسه آفرید کاروان کاروان پشت کاروان مایحتاج سرازیر شد ، ولی از شب پرستان ودلالان خودفروش که قبلا برگرده ما سوار بودند وشعار برادری و…می دادند خبری نبود چه کمکی از این دیوان سیه پوش شب پرست، چه اظهار همدردی چه برادری ، والان بعضی آقایان بالا نشین عکس ها وتصاویری از ما پخش می کنند به عنوان مردم وحشی غارت گر واعلام داشته اند منطقه نا امن است سر میبرند چاقو می کشند ، نه عزیزان شیر خشک اهدایی تورا زنان ما می فروشند چون گرسنه اند هنوز بیشتر روستاهای ما بی چادرند مردم چاقو نمیکشند غارت هم نمی کنند ولی می دانند اگر محکم نه ایستند هیچی به انها نمی دهند باید به زور ازشان گرفت هرچند در بعضی جا با کتک خوردن با باطوم . نمایندگان مجلس که هرکس سرش در آخوری است ومشغول نشخوارش. شورای شهرها وبزرگان و معتمدین انتخابات ها که سوار بر گرده ما شعار عدل وعدالت خواهیشان گوش عالم را کر می کرد هریک درسوراخی خزیده اند  .

وما هم فردا که یک مقدار خون در رگهایمان جریان پیدا کرد همه چی را فراموش می کنیم ، دوباره ما از یاد می بریم اقلیم را، داعش را و غارت هزارساله وزنانمان در کوبانی را و دلاورانمان در قندیل و زلزله وجنگ را ، دوباره شب نشینی ها را با چای وگپ وسیاست از سر می گیریم و روشنفکر هم دوباره دغدغه اش زلف هیول وچشم کژال یار می شود وشاهکار ادبی ما شاهنامه کوردی وجروبحث شبانه که فردوسی فرهنگ ما را دزدیده وهوره چر ما دوباره با تیر بژانگ تیرانداز می کند . دوستان لطفا عصبی نشید دقت کنید کل اشعار نوشته ها،اشعار فلکلور را بررسی کنید چی پیدا می کنین ؟ جای تاسف دارد کل اشعار فلکلور اگر کاملا فشرده اش کنید از چند واژه تجاوز نمی کند زلف هیول وچه وکژال وخال ناو مه مگگه واشعار روشنفکرانمان به استثنائ تنی چند همه هسارو جیکه ملویچگ و…

و بقیه ادبیات ما چیزی ندارد .این ملت احتیاج به یک زلزله نه ریشتری فکری دارد  شاید خمودگی فکریمان بشکند واین در حالت خوش باوری است. همین الان در هر کدام از شهرهای زلزله زده اعلام کنند فردا انتخابات نماینده مجلس است، ببین چه محشری بر پامی شود ،ملت کرد احتیاج دارد که ادیبان وروشنفکرانمان به ماها شوک وارد کنند شاید از اسب چوبی خیالیمان پیاده شویم . ما هیچگاه ترم شرم گذشته را بر دوش نکشیده ایم چون حافظه تاریخی نداریم. به قول شاعر کورد سعید عبادتیان:

 هووز خه فتوو تا وه که ی هه ر هاینه خه و

وا نیه ، خه و ده س خوه ی وه شان و چه و

 

نظرات