حق تعیین سرنوشت در سرزمین اشغالی

0
1020

حق تعیین سرنوشت در سرزمین اشغالی

 

در روز های اخیر شاهد بحث های زیادی پیرامون چگونگی حق تعیین سرنوشت ملل غیر فارس در جغرافیای سیاسی موسوم بە ایران بودەایم، اکثر بە قریب فعالان سیاسی کورد و همچنین برخی از احزاب سیاسی کوردستان در اساسنامە های خویش از حق تعیین سرنوشت بە عنوان یک حق بدون چون چرای ملت کورد از ان سخن گفتەاند و هرکدام بە شیوەهای مختلفی این حق را باز تعریف کردەاند، مرکز همکاری احزاب سیاسی کوردستان این حق را در قالب فدرالیسم جغرافی ملی و احزاب کمونیست این حق را در یک رفراندوم حق تعیین سرنوشت باز تعریف کردەاند.فارغ از اینکە تمام احزاب و جریانات ایرانی از چپ تا راست و اسلامی و سکولار حاضر بە قبول هیچ نوع سیستم سیاسی میلی/اتنیکی در جغرافیای ایران برای ملل غیر فارس نیستند ، تنها حکمتیست ها هستند کە ادعای رفراندوم تعیین حق سرنوشت برای ملت کورد را دارند ، اما برای دیگر ملت ها چرا این حق را مقدم نمی پنداردند؟ خود یک سئوال اساسی است اما فراموش نکردەایم کە فریبز دانا از سران این حزب چطور در برابر رفراندوم حق تعیین سرنوشت ملت کورد در جغرافیای سیاسی عراق موضع گرفت کە دستە کمی از مواضع جمهوری اسلامی نسبت بە رفراندوم جنوب کوردستان نبود، همچنین سازمان مجاهدین خلق ایران بر سر مسئلە کورد در ایران از حق خود موختاری برای کوردها سخن گفتە است کە هیچ تضمین و گرنتی برای شوعار این حزب موجود نیست و بە احتمال بسیار بالا بە مانند خومینی کە از ازادی ها قبل از ورود بە ایران سخن میگفت دور از انظار نیست ایشان هم جهادی دیگر برای کوردستان بعد از رسیدن بە قدرت صادر نکنند.

بحث اینجا دفاع از حق تعیین سرنوشت برای ملت کورد در ایران یا دیگر ملل ساکن در این جغرافیای سیاسی نیست بلکە بحث بر سر این است کە سرزمین اشغالی ایا نیاز بە برگزاری رفراندوم برای حق تعیین سرنوشت دارد یا خیر؟ در سال ١٩٣٩ دولت ملت ایرانی با پشتیبانی دولت وقت بریتانیا توسط رضای پهلوی تشکیل شد، بریتانیا چند سال بعد پولیس ایران را در جهت سرکوب اتنیکهای جنوب ایران کنونی تشکیل داد و بعد از بنیاد نهادن دولت پهلوی در ایران کە محوریت این دولت بر پایەی اتنیک فارس/تاجیک بود و برای گسترش نفوذ و تسلط کلی بر پیکرەی دولت ممالک محروسەی قاجار و از میان برداشتن تمام امارت های مستقل کوردی،عربی، بلوچی و … کە در راستای حفظ منافع خویش و رقابت جهانی با روس ها بود شروع بە از بین بردن تمام این امارات ها تحت عنوان ملت سازی و یکسان سازی ملیتی توسط رضای پهلوی کرد و شاهد انواع جنایات جنگی در سرتاسر این جغرافیای سیاسی بودیم کە توسط رضای پهلوی با پشتیبانی بریتانیا انجام گرت، هرچند رضای پهلوی قبلتر با پشتیبانی روس ها از پشت بە میرزا کوچک خان جنگلی و تمام مبارزین اتنیک گیلک کە در جنگ با روس ها بودند حملە کرد و بعدها با همکاری روس ها در شکست ستار خان و باقر خان درتبریز لقب رضا ماکسیم گرفت، بریتانیا بە اهداف سیاسی خویش رسید و دولت ملت ایرانی را در این جغرافیایی سیاسی تشکیل داد.

اما برگردیم بە سئوال اصلی ایا سرزمین اشغالی احتیاج بە برگزاری رفراندوم حق تعیین سرنوشت دارد؟

حق تعیین سرنوشت در راستای تعیین حق سیاسی سرنوشت یک اتنیک در یک کشور سیاسی قابل اجرا است کە این حق بیشتر از طرف چپ ها برای پاسخ دادن بە مشکل اتنیکهای موجود در یک جغرافیای سیاسی مشخصی عنوان میگردد و سازمان ملل ان را بە عنوان یک حق اولیە برای تمام اتنیکهای جهان بە رسمیت میشناسد. اما ایا این حق توسط چپ ها و کمونیست ها قبلا بە اجرا گذاشتە شدەاست؟ در زمان لنین اتحاد جماهیر شوروی برای نشان دادن بە اینکە بە حق تعیین سرنوشت تمام اتنیک و ملت های درون اتحاد جماهیر شوروی اعتقاد راسخ دارد در یک قطع نامە از دادن حق تعیین سرنوشت بە تمام ملل ساکن در این اتحادیە سخن گفت، بعد از این رخ داد اکراین،فنلاند، لهستان و چند کشور دیگر استقلال خود را از اتحاد جماهیر شوروی اعلام داشتند و احزاب کمونیست حاکم بر این کشور ها هرگز فکر نمیکردند کە لنین و اتحاد جماهیر شوروی برای اعلام استقلال بە انان حملە کنند، انان استقلال کشورهای خود را اعلام داشتند اما بە علت ذخایر نفتی و ملی این کشورها بە دستور مستقیم لنین این کشورها ضمیمە دوبارە اتحادیەی جماهیر شوروی گشتند و لنین بە وضوح نشان داد کە از این حق تنها در روزنامەها و مجلە ها سخن میگوید و در عمل هیچ اعتقاد راسخی بە ان ندارد، حتی بعضا برخی از چپ ها دفاع مارکس از ایرلند و تشکیل دولت ایرلند سخن بە میان میاورند کە این هم باز از پروپاگندەهای تاریخی است چراکە کارل مارکس از تمام انقلاب های ملی ، اتنیکی کە در ان جوامع امکان تشکیل حکومت پرولتاریا وجود داشتە باشد حمایت میکرد نە اینکە برای پاسخ بە مشکل ملی یا اتنیکی انان این حق را بە رسمیت شناختەباشد.وی بە صراحت از هندوستان ، لهستان و ایرلند از این جهت دفاع کردەاست چراکە از نظر او امکان انقلاب های کارگری در این کشور ها وجود داشت.

سرزمین کوردستان اینجا منظور شرق کوردستان است در زمان بە قدرت رسیدن رضای پهلوی اشغال گریدد و این اشغالگری همچنان پا برجاست و دولت ایران تا بە امروز حاضر نشدەاست هیچ نوع حق و حقوق اولیەی ملت کورد یا دیگر ملل این جغرافیای سیاسی را بطور رسمی در قانون اساسی کشور بپذیرد و شکاف های ملی هر روز در ایران از سایەی دولت های صد سالە گذشتەی ایرانی روبە افزایش است.

و با تغییر بافت جمعیتی، انتقال و کوچ دادن و سیاست های یک دست سازی زبانی ، نسل کشی های فرهنگی و … بدنبال سرکوب و سرپوش این حق و حقوق اولیەی این ملت ها است.

حق تعیین سرنوشت در یک کشور سیاسی میتوان از ان بە عنوان یک راە حل سیاسی یاد کرد کە ان کشور سرزمین ملت یا اتنیک دیگری را اشغال نکردە باشد و بطور کلی در یک جبر تاریخی سیاسی یک واحد کامل باشد نە بە مانند دولت ملت ایران کە از چندین ملل و اتنیک کامڵا جدا گونە با تاریخ و زبان کاملا متفاوت تشکیل شدە باشد، دولت ملت ایرانی با اشغال سرزمینی ملل دیگر تشکیل شدە است و این سرزمین ها تحت لشکرکشی های سیاسی تصرف شدەاند و در سرزمین اشغالی تحت هیچ شرایطی برای استقلال رفراندوم برگزار نمیکنند.

از این جهت چپ نماهای مرکزگرا برای حفظ این جغرافیای سیاسی گاەگداری از حق تعیین سرنوشت حرف میزنند کە تنها در مجلات و روزنامەها بە ان اعتقاد دارند و از طرفی دیگر سیاست سرکوب و یک دست سازی و اسمیلاسیون حاکم بر سرزمین کوردستان و دیگر ملل بەقدری بر بخشهای از جوامع این ملل تاثیر گذاشتەاست کە در راستای جلوگیری از تشکیل کشور مستقل خویش از اسمیلەهای این ملل در جهت مخالفت و ضدیت بر علیە هم وطنان خویش استفادە میکنند و انان را بە صفوف اولیە مبارزە بر علیە سرزمین خویش میفرستند.

بطور کلی میتوان گفت; سرزمین اشغالی باید ازاد گردد چونکە این سرزمین اشغال شدە است و با میل و ارزوی خویش بە جغرافیای سیاسی دیگر متصل نشدەاست.

 فرید لطیفی

نظرات