تبلیغ و مبالغه برای مشارکت در انتخابات آتی با چه هدفی؟

0
1533
هلمت معروفی
هلمت معروفی

نگارنده: هلمت معروفی

سی و هفت سال حاکمیت جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه فقیه بر ایران و ملیتهای تحت ستمش، ما را به این نتیجه رسانیده است که هر کس و گروه و جناحی که در چهارچوب این دایره فعالیت نماید، هرچند در ظاهر لون و رنگهای دمکراسی خواهانه ای بر خود بگیرند اما همگی بر یک مدار می چرخند و صورت زیبای ظاهریشان دلیل بر سیرت پاک باطنیشان نیست.

از دیگر سو، در این نظام هر کسی بسته به نیاز نظام می تواند نقشهای مختلف و چهره های متفاوتی بر خود بگیرد، اینجاست که رفسنجانی، این مرد صد چهره از اوج فرماندهی ترورها از طرح نقشه گرفته تا اجرای آن، گاهی سردار سازندگی می شود و گاه اصلاح طلب و گاه مخالف سیستم. گاه برای کشته شدگان حلب می گرید و گاه بر حزب الله می تازد و گاه فقر اجتماع بیادش می افتد و آنگاه است که وصیت نامه و خاطرت خمینی در ذهنش طنین می اندازد و شاعرانه آنرا زمزمه می کند و همین رفسنجانی از اکنون مدافع و مبلغ دور جدید حسن روحانی می شود.

در این نظام، حسن روحانی پس از بیش از 22 سال تصدی پستهای مختلف و در حالیکه بر اوضاع و احوال تمامی ملتهای جهان آگاه است و همچون مجری ای شایسته، طرحهای خامنه ای را در هر زمینه ای به پیش می برد، در شگفتی و تعجب فرو خواهد رفت از اینکه “در کشورش گورخواب وجود دارد”.

در این نظام طبرزدی های بازیگر هنوز پیروخط امامی، هنگام انتخابات، انتخابات برون انتخاباتی راه می اندازند و سپس جهت تازه کردن نیرو برای دور جدید انتخابات، مدتی نیز به زندان می روند و دگربار در حین انتخابات همچون شعبده بازی ماهر، به گرم کردن این تنور کم سوی نظام می پردازند.

در این نظام که سی و هفت سال آن، تمامی ظلمهایش را لمس نموده ایم، گنجی های سردمدار سپاه، یک شبه مبلغ، منجی و پیشوای آزادیخواهی می شوند و سالها با طرح ایده هایی منقرض شده، نسل جوان را به دنبال خود یدک می کشانند تا بلکه چند صباحی بر عمر نظام بیفزایند، اینجاست که حتی پناهنده نیز می شوند و موسسات اینچنینی راه میندازند و در تلویزیونهای اپوزیسیون با سرمایه کشورهای به قول اینان اجانب، شروع به پس انداز عمر نظام می نمایند.

در این نظام علی فلاحیان با پرونده کشتار و غارت و قتل و عام مشخصش، سفیر و دستیار حقوق اقلیتهای ملی و مذهبی در ایران می شود و جلال جلالزاده دست راستی خلخالی و حسنی، سردمدار اصلاح طلبی و دفاع از حقوق اقلیتهای مذهبی می شود و تلویزیونهای  کوردی را نیز به تصرف خود در می آورد و هم او هنگام اعدام 25 جوان کورد سنی مذهب، از کاف تا لام، دهان برنمی گشاید.

اکنون نیز دور جدیدی از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در راه است، دوره ای که با انتخابات شورا نیز همگام شده است که خود ترفندی جا افتاده است. آنچه محل بحث است اینست که از هم اکنون تمامی نیروهای فوق الذکر همگی بکار افتاده اند، اصلاح طلبها، رفسنجانیها، نیروهای رژیم بظاهر اپوزیسیون خارج نشین، اصلاح طلبان کورد و ….غیره، همگی از هم اکنون آستینهایشان را بالا زده اند تا بلکه دوره ای دیگر نیز مشروعیت را برای نظام حاصل و از ابطال عمرش جلوگیری نمایند.

طی دوره حسن روحانی نه تنها شاهد تغیرات مثبت نبودیم بلکه آمارها، گویای این واقعیت تلخ است که تعداد آمارها، کشتارهای عادی و کشتار کولبران، فقر، بیکاری، اعدام و بطور کلی نقض حقوق بشر، بیش از پیش گسترش و رشد بخود دیده است. حسن روحانی با کلید طلائیش بیش از گذشته راه را بری تروریسم این رژیم و دخالت در کشورهای دیگر و برپایی جنگ در منطقه و گسترش تولید سلاحهای کشتار جمعی، باز نمود، طی این دوره حتی دگر بار شاهد ترور مخالفین کورد رژیم در اقلیم کوردستان بودیم. طی دوره حسن روحانی واقعیتها نه تنها دیده نشد بلکه واقعیت و حقیقت تلخی همچون کشتار کولبران و سوزانیدن عمدی محیط زیست کوردستان، کتمان شد. اعدامهای دسته جمعی ترویج یافت، بیش از 8 دختر کورد اینک در بدترین شرایط ممکن در زندانها هستند و …غیره

اینک فحوای کلام اینست:

اصلاح طلبان کورد با کدام امید، آرزو و نگرش، دگر بار دست به راه اندازی هیاهو و گرم نمودن تنور انتخابات رژیم در کوردستان می زنند؟ کدام امید و وعده که به آنها داده شده بود، تحقق یافت؟ کدام محرک اکنون سبب تحریک دوباره هیاهوهای انتخاباتی آنهاست؟

اینجاست که می بایست، اصلاح طلبان کورد را به سه دسته تقسیم نمود:

1- یا به طور عام بلندگو، سرسپرده و عمال رژیم اند.

2- یا نادان اند

3- یا بازرگان سیاسی اند.

حساب هر سه دسته نیز مشخص است، اینان به وضوح در صف بندی هایشان، صف مخالفت با ملت کورد و آمال وی را برگزیده اند و به نحوی از انحاء مسئول و همدست تمای کشتارهاف قتل و عام و اعدامها و فقر و فساد در کودستان می باشند و مسئول منحرف ساختن افکار ملیت و حقوق خواهانه جوانان کورد و تاخیر در دستیابی به اهداف.

هیچ امری مشارکت اینان در طرحهای رژیم در کوردستان و ممانعت از دستیابی ملت کورد در تحقق و دستیابی به حق تعیین سرنوشت را توجیه نمی نماید. اینان عاملی از عوامل متعدد برپایی جنگ در کوردستان و تقویت رژیم در این منطقه می باشند و به گونه ای مشخص دستشان به خون جوانان این ملت آغشته است و می بایست در فرداروز تاریخ و به دلایل اخلاقی، در داگاهی عادل، محاکمه شوند، هرچند برخی از آنها در شهرهای دو یا چند ملیتی همچون ارومیه، کورد بودن و حقوق ملت کورد را بهانه حضورشان قرار می دهند اما مسئله آنقدر روشن است که نیازی به توضیح در این زمینه نیست.

اینجاست که ما نیز باید بی پروا و تعارف، صف بندیهایمان را مشخص تر کنیم.

نظرات