بە کجا چنین شتابان؟

0
1470
فرهاد عزتی زاده
فرهاد عزتی زاده

نگارنده: فرهاد عزتی زادە

 شتاب بخشی از زندگی مردم جهان شدە است. اما در برخی از کشورها، شتاب ناهمگون و گاهی ویرانگر است. چون این یک بحران و معضل اجتماعی می باشد و نیازمند تخصص و دانش کافی برای بررسی آن، اینجانب با سخنانی در حد دانش خرد و مایە کم، تنها گوشە چشمی بە کشور ایران دارم.بە عبارتی نگاهی بە سطع جامعە می اندازیم. مردم ایران در هنگامە گفتار بە هم گوش نمی دهند. هرکسی قصد دارد جواب شخص مقابل را زودتر بدهد و بە سخنان آن شخص گوش نمی دهد. بە عبارتی حرف و سخن گویندە ارزشی ندارد.

آنها دوست دارند حرف بزنند وولعی در سخن گفتن دارند. کلمات با عجلە از دهانها خارج می گردد و روی کلمات حسابی و کتابی باز نیست.  بە عبارتی سخنان عام و تعریف نشدە هستند. یعنی مشخصە و ضرباهنگ ندارند. نقل قولها همانند اخبار رادیو و تلویزیون ایران هستند. از مسافرانی نقل می کنند کە از کابل یا بغداد رد می شدەاند. منبع خبر کور و کر است. سخنان با واژەهایی چون روزی و کسی شروع می شوند. نە روز مشخص است و نە کسی کە از وی نقل می گردد. در ولایت آشفتە، زنها و مردها بە سرعت ازدواج می کنند و بە سرعت جدا می گردند. با هم درگیر شدە و می رنجند و با سرعتی حیرت انگیز کار بە دادگاه و پاسگاه و مهریە و اجرای مهریە و زندان و دادگستری میکشد.آنگاه بحران در زندگی زناشویی چهرە خشن خود را نشا ن می دهد. در سرزمین ما جدال بین سنت و مدرنیتە بە کشتار انسانها ختم شدە است.

در آن سامان نە رومی و نە زنگی قابل تشخیص نیستند. تفاهم چشمهای خود را بستە و بە کنجی خزیدە و دهانهای کف آلود نعرە می زنند. در ولایت ما، افراد دوست دارند کە فرزندان آنها زود بە دنیا بیایند و زود بزرگ شوند و هرچی زو دتر مدرسە و دانشگاه بروند و ان دورانها هرچی زودتر سپری شوند. گاهی فرزندان خود را وادار می کنند کە در یکسال دو کلاس مدرسە را تمام کنند و بە سوی دیپلم خیز بردارند.روانشناسی و همسال بودن کودک نادیدە گرفتە می شود.هرچیز باید برق آسا تمام گردد. لذتی در کار و تلاش نیست. لذتی در بە دنیا آمدن کودک برای پدر و مادر وجود ندارد. در ولایتی کە انسانها آرامش ندارند، کودک مزە کودکی را نمی چشد. یا وارد گرداب فقر و بازار بی رحم کار می گردد یا درچمبرە و خم سنت و تابو محو می گردد..

پیران کهنسال نیز دست تنگ و رنجدیدە، طلب مرگ می کنند. چنانکە جوان نیز، بی انگیزە از ارتفاع پل خود را می آویزد. گویی برای مردن نیز می شتابند. لذت زندگی و بلعیدن آن فراموش شدە است. سرعت درمشایعت مردگان حیرت انگیز است. با شتاب و عجلە، مردە را در خاک می کنند. گویی از مردگان وحشت دارند. کسی برای رفتن بە مراسم شادی شتاب ندارد. جامعە غمزدە است. گویی آنکە پای می کوبد، آدمی هرز و ولنگار است. شیوە رانندگی در خیابانها و کوچەها داستانی دیگر دارد.

در ایران، افراد در خیابانها با شتاب گاز می دهند و ماشینهای بی کیفیت ایرانی و کرەیی را بهم می کوبند. سپس از ماشین پایین جستە و بە جان هم می افتند و کلماتی ناخوشایند رد و بدل می گردد. درولایت من، چون روزآغاز می گردد،افراد با شتاب صبحانە می خورند و بە سوی کاری کە آن را دوست ندارند، خیز بر می دارند. چون بیمار می گردند، با فکرو رای خود، دارو مصرف می کنند. خلاف رای پزشکان دوز دارو را می افزایند و برای بهبودی خود شتاب دارند. با کوچکترین علائم بهبودی، خوردن دارورا از یاد می برند. برای یافتن شغلی بە هر دری می زنند و از راههای غیر قانونی و رشوە دادن، پیگیر کار خود می شوند. سیستم قانون مند و درستی برای یافتن شغل وجود ندارد. مردم برای یافتن و خرید چیزهای غیرضرور تلاش می کنند. داشتن چند خانە و ماشین را دوست دارند و وامهای کلان می گیرند و برای پرداخت آن، اضافە کاری و شبکاری می گیرند و کل زندگی فراموش می گردد.

کسانی کە نمی توانند چنین کنند نیز بیمار و افسردە می گردند. یکی از کارهای عجیب مردم ایران محاسبە دارایی و توان مالی دیگران است. سپس آن توان و دارایی را مشکوک و غیر نرمال بە حساب می آورند. باید بگویم کە آداب خوردن خوراک نیز بهم خوردە است. مردم پرخور و زودخور و چاق و نازیبا شدەاند. قوانین رانندگی را رعایت نمی کنند و چون با پلیس و جریمە مواجە می شوند با داد و بی داد، جوسازی می کنند. پلیس خشمگین و جماعت بی تحمل بە جان هم می افتند. وجود پلیس آرامش بخش نیست، بلکە خوفناک و هراس افکن است. پلیسهای راهنمایی برای بە دام انداختن رانندگان متخلف در جادەها کمین می کنند. چون رانندەیی تخلف کند، از کرانە می جهند و رخ می نمایانند. وجود پلیس، عامل نوعی استرس شدە است. بیشتر مردم در دادگستریها دنبال کارچاق کن هستند، تا پروندە تخلف و حتی  پروندە درست آنان در آن سیکل معیوب مفقود نگردد. چیزی کە گم  شدە است، خود زندگی است. مدام از داشتن امنیت حرف می زنند و از اینکە در کوچە و خیابان بمب منفجر نمی گردد و کسی با چاقو بە انها حملە نمی کند، خوشحال هستند. اما آنچە فراموش شدە است، امنیت روانی می باشد. در ولایت ما، همە کسان، در حال دویدن هستند و برای آیندە نامعلوم تلاش می کنند.آنکە زیاد می دود و استراحت ندارد، استرس بیشری دارد و روان وی ناآرام است. سکتە و سرطان بیداد می کند.یکی ازاسترس و دیگری از پارازیت…جراحی زیبایی وعمل بینی بە یک همەگیری و اپیدمی تبدیل شدە است.

تلاش برای تناسب اندام بە خوردن داروهای غیرمجاز ختم شدە است و قاچاق دارو هنوز رواج دارد. در ایران ، پزشکان، گاهی برای نام بردن از بیماران خود، از واژە مشتری استفادە می کنند و این سخن خاص بازار است. سیستم کنترل و نظارت بر تولید کالای خوراکی معیوب است و بر کشاورز و دامدار نظارت علمی و دقیق صورت نمی گیرد. در دنیای امواج، هزاران میلیارد صرف تولید پارازت می گردد و اما هر روز شیطان از در جدیدی وارد می گردد. سیاست مداران ایرانی دوست دارند کە خود را پرکار نشان دهند و اسراحت را خلاف رویە کاری می دانند. غافل از انکە عقل سالم در بدن سالم است. یعنی استراحت و تمرکز و تمدید قوا، بە باور آنان، کاری مستکبرانە است. صدها طرح و برنامە، بدون کار کارشناسی و یا با حداقل کارشناسی ارائە می گردد و کلنگ سد و جادە و راه زدە می شود و در عمل آسیب زا و غیرعلمی از آب در می آید. پول و زمان و سرمایە و اکوسیستم آسیب جبران ناپذیر می بینند. هر روز آمار تخلف و اختلاس در روزنامەها نوشتە می شود. باند و فراکسیون و مجلس نیز کاری نمی کنند. آنچە رنگ باختە است، آرامش و سکوت و کاردوستی و لذت زندگی است. همە چیز ضربتی و جنگی و بسیجی و صلواتی انجام می شود.گویی کماکان کشور در حال جنگ است.طرحهای زودبازدە بە یک جوک بی مزە تبدیل شدە است.

هر نمایندە و هر رییس جمهوری سخن از سرعت در کار می گویندو کلنگ بە دوش دنبال فتح کاری نو و طرحی نو هستند. چرا کە دوست دارند ان طرح بە نام انان تمام شود. چنانکە در زمان حکمرانی یکی از رییس جمهوران، برای رونمایی از طرح تولید بنزین داخلی چند کس را بە کشتن دادند. طبیعت نیز در نواختن این آهنگ ناخوش با مردم و سران هم داستان است. فصلها با سرعت عوض می شوند و سیلهای مهیب و نا وقت، آسیب رسان می شوند. بیشترسالیان، خشک سالی است و در آیندە بحران بی آبی بە یک مشکل جدی تبدیل خواهد شد. جنگلها مدام آتش می گیرند و ساماندهی و نظمی برای مهار آتش دیدە نمی شود. ایران بە سرزمین آمدن بلایای غیرقابل پیشبینی بدل شدە است. پیشنگری و کار کارشناسی کم رنگ است. چون اهداف کوتاه هستند و پروژەها زودگذر می باشند. تنها چیز قابل پیشبینی تغییر شب و روز است. در روابط دیپلوماتیک هم و عجول و شتاب زدە عمل می کنند. بیشتر متمایل بە کشورهای کم مایە و فقیر هستند. من نام بورکینافاسو را از اینها شنیدم. دراین کشورها نیز کار تبلیغی می کنند. کاردر کشورهای آمریکای لاتین وآسیای میانە این امر را بە خوبی نشان داد. پروسە احزاب و کار آنان نیزچنین است. یعنی احزاب شناسنامە دار و شفاف نیستند. پروسە تشکیل آنان و کار و فعالیت با استانداردهای جهانی مطابقت ندارد.

احزاب شباهت فراوانی با بارانهای فصلی و یا سیلهای اتفاقی دارند. انان کار پایەیی و درازمدت ندارند. بیشتر آنان تریبونی عمل می کنند و دارای توان مالی نیستند و زود از هم می پاشند. گاهی حزبی با تعداد انگشت شمار دچآر توهم قدرت می گردد و شعارو می دهد و بە سوی قدرت خیز بر می دارد. تقسیم کار و کار جمعی شکست می خورد. شتاب بی قائدە و کوچوار مختص جوامع کوچرو است. در آن جوامع برای رسیدن بە آب و علفچر، شتاب دارند و می جنگند. کوچروان باید در وقتی مشخص بە مراتع و کوهستان برسند و یا شیرو لبنیات خود را بە بازار عرضە کنند . در این هزارە و قرن، گویی تنها گامی لنگان بە پیش آمدەایم و حقوق شهروندی بسان جوامع کوچرو رعایت نمی گردد. گویی ماشینهای اسب نما ، شیهە می کشند و خیلی افراد کاربدست، خود را رییس ایل می دانند. تمامیت خواهی ، مختص جوامع قبیلەیی می باشد و جامعە ایران، یک جامعە با ساختار قبیلە و تابوهای  ان می باشد. رنگها و شکلها تغییر یافتەاند و ساختار فکری همان جامعە قبیلە می باشد. چنانکە نمونەهای آن بە کرار دیدە شدە است. دگرگونی با کشتار و حدف فیزکی همراه است و ساختارهای نیمبند نیز تخریب می گردند. تمامیت خواهی از مشخصەهای یک جامعە قبیلە می باشد و در کشور ایران این امر بدیهی شدە است.

چنانکە روزنامەها را فلەیی می بندند و روزنامەنگاران را فلەیی بە بازداشت می فرستند و حبس و زندانی می نمایند. این شتاب و عجلە و تمامیت خواهی در روزنامەنگاران هم دیدە می شود. روشنفکری بە یک باور تبدیل نشدە است . چنانکە بە آن خوی تمامیت خواهی، استبداد شرقی گفتە می شود.اما در غڕب و اروپا این امر مهار شدە است و بر هیجان و انارشی پیروز شدە اند .این عجلە و شتاب در همە احزاب دیدە می شود. در تصمیمات دولت و حتی ملت خود را بە خوبی می نمایاند. این شتاب و عجلە بە مسائل ریز زندگی مردم هم پای گذاشتە است . چنانکە مردم با شتاب خوراک می خورند وبا همان  شتاب رانندگی می نمایند و با همان شتاب فاجعە درست می کنند. یا بر انند کە هرچی زودتر بە پول و تمکن مالی دست یابند.

بە این دلیل است کە در خرابەهای تاریخی با بیل و کلنگ قبر پدران خود را می کاوند تا بە گنج برسند .در شرایط بحران و هیجان، احترام بە همە چیز، از خانوادە تا طبیعت و زندگی دستخوش چالش می گردد. شعار دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند، دیگر در چشم خلق بی معنی شدە است .اکنون همە چیز زودبازدە است. اکنون درختان کم جان، چون درختان گردوی اسراییلی کاشتە می شود. همە چیززودبازدە است. در جامعە ما، افراد چند شخصیتی شدەاند و در خانوادە و محیط کار، چهرەهای گوناگون نشان می دهند. بە اسانی دروغ می گویند و فحش می دهند  .ودعوا می کنند و کینە می ورزند. این خاص جوامع ایدئولوژیک است.چنانکە در اتحادشوروی سابق، مردم در مقابل دوربینها و رسانەهای جمعی، چون طوطیانی آموزش دیدە، چیزهای تکراری را نشخوار می کردند و چون بە خلوت می رفتند، سخنانی دیگرگونە می گفتند. پرسشی کە پیش می آید و رنج آور است این می باشد کە آیا این مردم با کم شدن فشار و عدم ترس از حکومت،تحمل و پذیرش را از دست دادە و بە جان هم خواهند افتاد یالشکری از پابرهنەگان بە تخریب خواهند پرداخت. بە عبارتی میل بە تخریب و خراب کاری وآتش زدن،چون میلی مفرط و پتانسیلی درجامعە وجود دارد. این پتانسیل مناسب نیست و نفعی دران نیست. چنانکە در چهارشنبەسوری کە یک مراسم آیینی و کهن است، جوانان با ترقە و انفجار، شهر را بە یک پادگان و میدان جنگ تبدیل می کنند. درجوامعی با حکومتهای ایدئولوژیک، نمی توان سخن از دموکراسی و حقوق شهروندی راند، زیراگراهی خود را حق و دیگران را ناحق میدانندوچنین است کە نظمی نامنظم بوجود می آید.

 

نظرات