ایرانی نامیدن کورد، عرب الاحوازی، تورک آذربایجانی ، تورکمن، بلوچ ، کاسپین و بختیاری سلب هویت است از ملتهای غیر فارس

0
1051

جمال پوركریم :

آنچه اینک ایران نامیده می شود و نقشه آن به شکل گربه ای نشسته خودنمایی می کند، قبلا بر حسب نام امپراطوریهای حاکم بر آن نامگذاری شده است، امپراطوری ساسانیان تا امپراطوری صفوی که آخرین امپراطوری حاکم بر آن بوده است که به طور قرینه و موازی، در ترکیه نیز همین سیستم و سبک نامگذاری از جمله امپراطوری عثمانی حاکم بوده است.

نام کنونی ایران، سال ۱۳۱۳ شمسی، بر ایران اتلاق شد. افرادی همچون سعید نفیسی،محمد علی فروغی و سید حسن تقی زاده که از انها به عنوان روشنفکران زمان خودشان یاد می شود و در اوج پان ایرانیسم و فاشیسم فارس بودند، در حکومت پهلوی اول با حمایت مستقیم رضاشاه گردهم آمده بودند که به این منظور اقداماتی را انجام می دادند،”سعید نفیسی” از مشاوران نزدیک رضاخان به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسما به “ایران” تغییر یابد، این پیشنهاد در آذر ماه ۱۳۱۳ شمسی پس از انتشا از مقاله ای از سعید نفیسی در روزنامه اطلاعات رنگ واقعیت به خود گرفت، لذا این نام و این جغرافیای قراردادی، کاملا جعلی می باشد. قراردادی بودن آن بدین معنا نیست که نظیر کشوری همانند سوئیس، بر اساس خواست همگانی انجام شده باشد بلکه قدرت مرکزنشین این قرارداد را بر دیگر ملل داخل ایران تحمیل کرده است.

درنتیجه این تحمیل، قیامهای گسترده ای از گذشته تاکنون صورت گرفته است، البته عدم وجود قیامها در زمانی که ایران به صورت امپراطوری بوده است به عدم تمرکز قدرت و قدرت تقریبا کامل میرنشینها برمیگردد. این قیامهای گسترده و متمادی در کوردستان، بلوچستان، الاحواز و آذربایجان از گذشته تاکنون ادامه داشته است. در کوردستان قیام سمکو، جمهوری کوردستان و قیام معاصر کوردها که از سوی احزاب کورد همانند حزب دمکرات ، جنبش استقلال طلبان کوردستان، سازمان خبات، کومله ، پارت آزادی کوردستان ،حزب سربستی و  دیگران رهبری می شود، جلوه بارز و گویای نارضایتی به این قرارداد تحمیلی و این جغرافیای مصنوعی است که البته در طول زمان هر از چند گاهی از دامنه آن کاسته شده است و اکنون نیز در معرض کاسته شدن قرار دارد و این کم شدن تا روزی که جغرافیای ایران به معیار و اندازه واقعی خود که مناطق فارس نشین  ایران می باشد، برگردد.

بنام ایرانی از همەی ملتهای دیگر اعم از کورد، بلوچ، عرب الاحوازی، تورک اذربایجانی و غیرە سلب هویت شدە است و همەی ما را ایرانی مینامند، در حالی کە یک کورد کوردستانیست و یک بلوچ بلوچستانی و یک عرب الاحوزیست و یک تورک اذری اذربایجانی و نام ایران و ایرانی تنها و تنها تمثیل کنندە فارس و فارسستان است.

مبارزات ملی خواهانه که گاها در قالب استقلال خواهی و گاها در قالب فدرالیسم و گاه در قالب اتونومی خواهی انجام شده است، همواره از سوی مرکز و مرکزنشینان مورد حمله، فتوا، کشتار و قلع و قمع قرار گرفته است. علت اصلی عدم تن دادن فارسستان کە نمایندگی ایران را عهدەدار است به حقوق طبیعی و ملی و اساسی ملتهای غیرفارس را شاید بتوان در مسئله ژئوپلتیک ایران پیدا نمود. منطقه ای عاری از آب، منابع طبیعی و زیرزمینی کافی، فارغ از بایستگی های لازم برای زندگی آنها که این موارد را در کوردستان و الاحواز و آذربایجان و بلوچستان جسته و غصب نموده اند. کوه طلای بلوچستان، منابع آبی و بندرگاهها و نفت الاحوز، منابع زیرزمینی سرشار از آلومینیوم و طلا و نقره و نفت و گاز در کوردستان، از ملزومات پایداری و بقای فارسستان یا همان ایران است. از اینرو هر نوع حق خواهی ای را با شدیدترین، متوحشترین و نامتمدنترین شیوه سرکوب کرده اند که در این میان می توان به فتوای جهاد خمینی در سال 1979 علیه کوردستان و حمله مغول آسای چمرانها با حمایت بنی صدرها و ژنوسید کوردها در مهاباد، نغدە، سسندج، پاوە ، قارنا، قلاتان، ایندرقاش و سرچنار و … که طی آنها حداقل 20 هزار شهروند کورد قتل و عام شده است اشاره نمود. مسلما از این موارد در مناطق زیست دیگر ملل غیرفارس نیز به وفور دیده و یافت می شود.

دیگر ملل در ایران، همواره قربانی بوده اند، جنگ عراق و ایران، نمونه ای از این مسئله است، جنگ، کوردستان، الاحواز و چند منطقه دیگر را کاملا نابود نمود، از محیط زیست آن گرفته تا مردمانش. اما خمینی همواره فریاد زد که “جنگ نعمتی الهی است” اما آنگاه که تهران مورد هجوم قرار گرفت، بە قول خودشان جام زهر را سرکشید و به قطعنامه سازمان ملل تن درداد، صد البته که فردای آن روز، دیگر ملل را تحت اتهام خیانت و وطن فروشی، قتل و عام نمودند، وطنی که تاکنون برای ملل غیرفارس، نتیجه ای جز کشتار، ژنوسید و قتل و عام و غارت درپی نداشته است.

مسئله ای دیگر که فارسها از آن در هراسند، ابطال تاریخ جعلی آنها در صورت به استقلال رسیدن ملل غیرفارس می باشندو تاریخ جعلی کشور جعلی ایران، بر اساس تحریف، سرقت و غارت تاریخ، ادیان و رسوم دیگر ملل در داخل ایران و به ویژه ملت کورد بنا نهاده شده است، کشف برخی از آثار باستانی از سوی باستان شناسان  در کوردستان تحت اشغال ایران، نمونه های فراوانی از این دست را نمایان ساخته است. فارسها که خود تاریخی در چنته نداشتند، برای  نمونه، آئین کوردی یارسان را غارت و نمادهایش را با اندکی تغییر برای خود لوکالیزه کردند، یکی از علل سرکوب فراوان کوردهای یارسان همین مسئله است.

به اکنون بازمیگردیم، فقط طی چند سال گذشته بیش از 3 هزار تن از شهروندان کورد حبس و بازداشت شده اند. و چندین جوان کورد نیز در زندانهای ایران  زیر شکنجەهای قرون وسطایی جان سپردەاند و یا اعدام شدەاند . آری اینست قانون عدل الهی فارس که حتی مذهب تشیع را نیز جهت برآورده نمودن خواسته های خود و دست یابی به امپراطوریتی به سیاق عثمانی، مورد سوءاستفاده قرار داده است.

اگر نگاهی کوتاه بە جنیاتهای رژیم از لحاظ مذهبی و عقیدتی بپردازیم  ،برای رژیم ایران فرق ندارد کە یک کورد شیعە است یا سنی یا یارسانی و زردشتی ، او همە را بە دلیل  کورد بودن سرکوب میکند .و نیک میداند مبارزە ما در کوردستان تحت اشغال ایران ، مبارزە مذهبی نیست بلکە مبارزەای است برای رسیدن بە یک حق ملی ، کە همانا استقلال خواهی است و این همانی است کە انان ، تجزیە ایران مینامندش.

برای من کورد تجزیە ایرانی جعلی کە در چهارچوب ان از هیچ گونە حق و حقوقی بهرەمند نیستم ، افتخار بسی بزرگ و گرانبهاست، اری من کورد استقلال طلبم و انانی کە خاک و زبان و موجودیتم را استعمار کردەاند با مبارزەمان ناگزیر بە عقب نشینیشان خوهیم کرد .

سخن در این رابطه آنقدر فراوان است که شاید هفته ها نیز به درازا کشیده شود اما وقت اینجا ذیق است، در نتیجه در انتهاء عرایضم به این نکته اشاره می کنم که ما کوردها و شما دیگر ملل غیرفارس حاضر در این نشست، تمامی روشهای مدرن و موجود را هم با این رژیم و هم با رژیم شاهنشاهی و هم قبل از آن با قاجارها و غیره، آزموده ایم، نتیجه این است که راهی برای مدارا با این  تفکر فاشیستی در دست نیست، هر راهی را که بخواهیم بیازمائیم، به ناکجاآباد ختم خواهد شد و آزموده را آزمودن خطاست و تنها عائدی ما اتلاف زمان و خون مان است که به نابودی بیشتر محیط زیست، فرهنگ و تاریخ و تمدن ما و در نتیجه آسمیلاسیون کامل ما منجر خواهد شد که کلید آنرا رضاخان در انقلاب سفید خود زده و جمهوری اسلامی نیز عینا همان سیاسیت را البته با سیاق دیگری دنبال می کند. در نتیجه تنها راه ما، تاکید می کنم، تنها راه ما ملل غیرفارس، اندیشیدن به استقلال و فعالیت کامل و جدی در راه آن است، مهم نیست که شرایط تا چه حد مهیاست یا جهان خارج چه می خواهد یا فارسها چه قولهای آبکی ای به ما می دهند، مهم اینست کە ما عزممان را جزم کردەایم کە خودمان با دستان خود سرنوشت خود را تعین بکنیم و تا رهایی از استبداد و اشغالگری بە مبارزە بر حقمان پایبند خواهیم بود و تا رسیدن بە استقلال و آزادی از هیچ روش و شیوە دفاع از خود، چە مسلحانە ، چە مدنی و چە سیاسی دست بر نخواهیم داشت.

نظرات