انتخابات …

0
1363

فتحى ميرزائيان

انتخاب كن ايرانى!
انتخاب كن!
سبد الوان اميدت را
در مجلس رنگ رزى بردار!
به صف بايست!
تاب بيار!
در ميان همه مهرهاى سياه
يك مهره سفيد!
در بن بست كوى رهبرى
منتقدى از رهبر!
درميان سفيران لب دوخته
در خياطى چهار راه انقلاب
زبان سرخى از حقيت!
در ميان كلاخها
كبوترى!
و در ميدان سكوت خلق
فريادى از جنس مردم انتخاب كن!
حال سبدت را بنگر!
خواهيد ديد
مهره سفيدت را
مجلس رنگ رزان سياه كرده است،
منتقدت بر داراست،
زبان سرخت برباد است،
فريادت يك نقاشى انتزاعى
از حبابى بر ديوار اوين است،
كبوترت طوطى سخنگو شده است و
مجلس رنگ رزان مرغ عشقش ميخوانند،
اما درميان كلمات؛
فقر، فحشا، تهديد، تعقيب، ظلم، شكنجه زندان
رشوه، اعدام، تحقير، توهين، تقلب ……….
عدالت، حقوق، عقيده ، اقتصاد، آزادى، كرامت………..
فقط ميگويد: رهبرى ………
رنگ رزان ميخندند،
سفيران مجلس در ميان اين آلام
فرزندان ايران را قلقلك ميدهند
بسيجيان ميديا هم تصوير خنده ايرانى را
به جهان سياست ميفروشند
امروز هر ايرانى داغديده و آواره ميگويد:
ايرانى!
ايستادنت در صفِ
صندوق مجلس رنگرزان بيهوده است
ما نوشتيم؛
منطق، اقتصاد، عدالت، آزادى
خودكفايى ………..
اما دارالترجمه اى در نزديكى جمكران
ديكته كرد؛
منطق خرافات ميشود، اقتصاد به “خر” تعلق پيدا ميكند، عدالت به كهريزك ميرود،
آزادى در سبد سركوب باقى ميماند و
ماشين خودكفايى از قم بيرون نمى رود
ايرانى!
درآن صف ايستادنت بيهوده است
راى تو گر باطل نباشد
بدان كه واو معدوله است

نظرات

پاسخی بگذارید