آیا دیگر تابی برای ایران باقی ماندن کردها، باقیست؟

0
1206

عمر معروفی (هه لمه ت)

• تا کنون تنها گفتمان رایج حاکم بر حاکمان ایرانی (از ملت و دولت)، اتهام تجزیه طلبی و اتلاق آن بر کردها بوده و می باشد و همین اطلاق خویش را مبنای سیاست گذاری در کردستان و توجیه اعمال ناشایسته و نابایسته و محروم باقی گذاشتن این مرز و بوم و کشتار ابنای آن و غارت منابع طبیعی و انسانی اش، قرار داده اند …

تاکنون هیچ گاه کردهای ایران به طور رسمی و یا دسته جمعی و سیستماتیک، هیچ گونه برنامه و ایده و حتی خواسته ای مبنی بر جدا شدن از ایران چه در زمان شاه و چه در زمان سی و شش ساله جمهوری اسلامی نداشته اند و تمامی برنامه ها و تحرکاتشان در چهارچوب ایران و ایرانی ماندن بوده و می باشد، چه آنزمان که تازه انقلاب شده بود و کردها در اوج اقتدار و آمادگی و هوشیاری بودند و چه در دهه های شصت و هفتاد شمسی که حزبی مانند حزب دمکرات کردستان ایران دارای سیزده هزار نیروی پیشمرگه بود، شعارها و استراتژیشان فراتر از دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان فراتر نرفت و اینک نیز که دوباره نیروی نظامی آن حزب جان تازه ای گرفته و دیگر احزاب کرد نیز کم و بیش در امادگی بوده و طرفداران و اعضای خویش را دارا می باشند و نیز بخشی اعظم از جهان اماده دفاع از آنان و مبارزه با ترورهای عظیم و تداخلات بیشمار ایران در منطقه و جهان می باشد، باز شعار کردها به طور اعم فراتر از قدرالیزم نرفته است، این موارد به طور آشکاری بیانگر عدم تمایل و اعتقاد کردهای ایران به تجزی ه طلبی می باشد اگرچه تمامی آنان نیز به حق طبیعی و انسانی “حق تعیین سرنوشت” که حقی طبیعی و انسانی است، معتقدند.
اما اندک نگاهی به طرف مقابل و به عبارتی دیگر ملت فارس و حاکم ایران، از اپوزیسیون تا پوزیسیون آن، مساله ای دیگر را برای ما آشکار می سازد و آن تبعییض و تنفر و عداوت آشکار بر علیه ملت کرد ایران می باشد. حال چرایی ان مساله ایست بی جواب اما وجود آن اظهر من الشمس است. سکوت مطلق در برابر مسائل بوقوع پیوسته در کردستان ایران دلیلی بر این مدعاست.
کشتار متداوم و روزمره کولبران، انتشار سیستماتیک مواد مخدر، زندانی و حبس و اعدام بی شمار، افزایش خودکشی و خودسوزی و نیز سوزاندن عمدی و سیستماتیک جنگلها و منابع طبیعی کردستان مسائلی است که هر روزه به وقوع می پیوندد اما دریغ از حتی یک صدای انسان دوستی داخل اینهمه ایرانی انساندوست که حتی در برابر یک شلیک تیر در غزه و مرگ یک کودک افریقایی و جنگ در افغانستان و سوریه، عزاداری حسینی راه می اندازند. نویسنده همین نوشتار تابستان گذشته مطلبی در سایت اخبار روز تحت عنوان “جنگلهای کردستان که میسوزد، دل هیچ کس نمی سوزد” منتشر نمود و طی آن سکوت مطلق و طاقت فرسا و تعمدی افکار ایران زمین را به چالش کشید، چالشی که دیگر این روزها همه گیر شده و چه بسا افرادی که نذری می دهند تا جنگلی در کردستان به آتش کشیده شود و زندانی سیاسی ای به اعدام محکوم گردد. راستی چرا هیچ انسان دوست ایرانی غیرکردی، صدای برادران کردپور نمی شود؟ راستی چرا هیچ انسان دوست و مجری حقوق بشری در ایران صدای کبودوند را نمی شنود و یادی از او نمی کند؟ چرا حتی ان هنگام که دانش آموزان شین آباد و نشکان به کام مرگ فرو می روند، وجدان بیداری در ایران یافت نمی شود تا ضجه ای سر بدهد؟
این روزها سوزانیدن تعمدی جنگلهای کردستان به یکی از سرگرمی های رژیم آخوندی مبدل گشته است، همچنانکه راه اندازی جنگ در تمامی نقاط دنیا و صدور انقلاب و نهضت خمینیستی نیز هماره بخشی از وجود آنان بوده است، همچنانکه ترورهای زنجیره ای و ترور فیزیکی و معنوی رهبران و افراد متشخص کرد، تمامی وجود انباشته از نیزنگ و شوینیستی آنان را فرا گرفته است، اما دریغ از حتی یک صدای فعالان حقوق بشر ایرانی. مگر نه آنست که خود کردستان را بخشی از ایرانتان نمی دانید و بر آنید تا دو سه روزی دیگر که این خاک به دست شماست تمامی شیره ان را بمکید؟ مگر نه ان است که روشنفکرانتان هر گاه که بحث به حق تعیین سرنوشت و فدرالیزم جغرافیایی می سرد، به کمال افتخار دست خامنه ایها را می بوسید و برای سلامتیشان دعا می کنید؟
اگر تنها به طور خلاصه نگاهی به سوزاندن منابع طبیعی و جنگلهای کردستان بیندازیم، آنگاه سکوت فعالان منابع زیست و حقوق بشری ایران برایمان بیشتر از این معنادار می شود و پی خواهیم برد که آنان نیز در نوع خود، جمهوری اسلامی و خمینیستی دیگر بیش نیستند.
– آتش سوزی وسعی ئاویه ر (آبیدر سنندج) که طی دو روز متوالی جمعه و شنبه 12 و 13هم تیرماه جاری به وقوع پیوست. نماینده سنندج در مجلس ایران سید احسن علوی در گفتگو با خبرنگار مهر ضمن اظهار تاسف از آتش سوزی وسیع کوه آبیدر سنندج اظهار داشت: در حالی که طی چند سال اخیر شاهد آتش سوزی در کوه آبیدر سنندج بوده ایم ولی متاسفانه مدیران و مسئولان استان هیچ برنامه ای برای مهار آتش سوزی های احتمالی انجام ندادند و به همین دلیل خسارت های آتش سوزی خیلی وسیع و گسترده بود” (1).
– آتش سوزی در روستای اندیزه پیرانشهر واقع در پانزده کیلومتری شهرستان پیرانهشر، روز پنج شنبه مورخه 4 تیرماه جاری که با وجود تلاش وسیع مردم جهت خاموش نمودن اتش در غیاب نیروهای دولتی جهت خاموش نمودن آن (چرا که آنان تنهای توان سوزاندین دارند نه خاموش کردن)، حدود چهار هکتار به آتش کشیده شد (2).
– آتش سوزی در جنگلهای سردشت در مورخه 11 تیرماه جاری: “جنگل‌های منطقه “شیخ برایم بادام”، جنگل‎های پشت “پمپ بنزین” و جنگل‌های اطراف روستای “کچل‌آباد” نقاطی هستند که آتش‌سوزی در آنها روی داده است. تمامی این آتش‌سوزی‌ها با تلاش ساکنین بومی، فعالان مدنی و دوستداران محیط زیست کنترل گردیده است. ساکنین بومی این منطقه بر “تعمدی” بودن این آتش‌سوزی‌ها تاکید کرده و از مسئولان نهادهای مرتبط حکومتی خواسته‌اند که اقدامات لازم را جهت برخورد با عاملان این آتش‌سوزی‌ها انجام دهند” (3).
– آتش سوزی در جنگلها و مراتع بانه: “به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، روز سه‌شنبه نهم تیرماه، بیش از ٨ هکتار از مراتع جنگلی “مجسه و بلوه” بانه دچار آتش‌سوزی شد. گفته می‌شود، این آتش‌سوزی به مراتع جنگلی این منطقه خساراتی را وارد کرده است. این آتش‌سوزی با تلاش اعضای انجمن پاژین بانه مهار گردیده است” (4). از دیگرسو، براساس گزارشات رسیده به آژانس کُردپا، مراتع جنگلی کوه “دوزین” بانه توسط نیروهای سپاه پاسداران مستقر در این منطقه به آتش کشیده شده است.
– نقده: “به گزارش انجمن سبز چیا روز سه شنبه مورخه 2 تیرماه مناطق مرتفع کوه سلطان یعقوب نقده برای بار دوم به اتش کشیده شد و اینبار نیز هیچ گونه نیروای برای خاموش نمودن آن ارسال گردیده نشد و صدایی و فغانی از احدی در این ایران فراخ شنیده نشد.
– آتش سوزی در مریوان: ه گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، روز یکشنبه بیست و چهارم خردادماه، جنگل‌های پشت روستای “برقلا” در کنار کوه امام در چند کیلومتری جنوب مریوان و جنگل‌های اطراف روستای “سلسی قدیم” در چند کیلومتری شرق مریوان در آتش سوختند. همچنین روز دوشنبه بیست و پنجم خردادماه، جنگل‌های اطراف روستای “چالی سور” از توابع بخش سرشیو مریوان، جنگل‌های اطراف محله “کونه دیو” در شمال شرقی مریوان، جنگل‌های اطراف محله “کوره‌ی موسوی” در شرق مریوان، جنگل‌های اطراف محله “دارسیران” در شمال مریوان و جنگل‌های اطراف دره “یگنکه” در غرب مریوان طعمه حریق گردیده‌اند. تمامی این آتش‌سوزی‌ها توسط ساکنین بومی منطقه، فعالان مدنی و دوستداران محیط زیست کنترل گردیده است. گفته می‌شود، در کمتر از یک‌ماه قریب به ٥٠ فقره آتش‌سوزی در جنگل‌های مریوان روی داده است (5).
– کیلومتری جنوب شهرستان آتش سوزی در ایلام: به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، روز چهارشنبه سیزدهم خردادماه، آتش‌سوزی منجر به از بین رفتن حداقل پنج هکتار از جنگل‌های منطقه دینارکوه شهرستان آبدانان گردید.یک مقام حکومتی علت این آتش‌سوزی را “بی‌احتیاطی گردشگران” در منطقه دینارکوه و روشن کردن آتش اعلام کرد. این آتش‌سوزی پس از دو ساعت با تلاش ساکنین بومی منطقه و نیروهای اداره منابع طبیعی مهار شده است. منطقه دینارکوه در ٤٠ آبدانان قرار دارد (6).
– آتش سوزی در جوانرود: به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، جنگل‌های بلوط اطراف روستای “برد رش” از توابع شهرستان جوانرود ظهر روز گذشته در آتش سوختند. در آتش‌سوزی بخش بازان ٦ هکتار از درختان بلوط نابود شدند. فعالان عضو انجمن سبز ماپریس در اقدام گروهی و با همکاری اهالی بومی منطقه توانستند در مدت ٢ ساعت آتش را مهار و از نابودی کامل درختان جلوگیری نمایند. منشاء حریق در ١٥ کیلومتری شهر جوانرود نامعلوم می‌باشد اما گزارشات حاکی از حریق غیرعمدی است. (7)
– آماری کلی: با استناد به آمار به ثبت رسیده در مرکز آمار آژانس خبررسانی کُردپا، در سال ١٣٩٣ مجموعا ٢٣٥ مورد آتش سوزی در مناطق کُردنشین ایران روی داده که ١٧٤ مورد مختص به استان کردستان، ٣٧ مورد در کرمانشاه، ١٧ مورد در آذربایجان غربی و ٧ مورد در ایلام صورت گرفته است (8).

در تمامی این آتش سوزیها که بنا به فرط مطلب، نویسنده از ارائه آمار و آتش سوزیهای بیشتر خودداری می نماید سه نکته حائز اهمیت فراوانی می باشد:
یک: تمامی این آتش سوزیها عمدی و توسط مزدوران حکومتی و نیروهای سپاه انجام شده و می شود.
دوم: در هیچ قسمت از مناطق کردستان ایران، هیچ گونه مرکزی جهت این گونه مواقع، ایجاد نشده است و این با تداوم آتش سوزیها باز ادامه دارد و مسئولان حکومتی از اتخاذ تدابیر برای جلوگیری بیشتر و نیز ایجاد مراکز اتفاء حریق خودداری می نمایند چرا که از سوی مراکز نظامی به آنان چنین اجازه ای داده نشده است و خود در این امر ید بیضایی دارند.
سوم: تمامی بشردوستان و فعالان حقوق بشری که حتی برای رسمی و قانونی شدن ازدواج همجنس بازان در امریکا شبانه روزی جشن می گیرند و برای مرگ یک عقاب در هیمالایا به عزا می نشینند به یکباره در برابر این آتش سوزی عظیم قسمتی که همیشه سنگ ایرانی بودن و آریایی الاصل بودن آن را به سینه خود می زنند، به خواب رفته اند و انگار آب از آب تکان نخورده است. براستی آیا این بی صدایی خود همنوایی با جریانات راه اندازی این آتش سوزی و اعدام و دستگیری و…غیره، نیست؟

سخن پایانی:
تا کنون تنها گفتمان رایج حاکم بر حاکمان ایرانی (از ملت و دولت)، اتهام تجزیه طلبی و اتلاق آن بر کردها بوده و می باشد و همین اطلاق خویش را مبنای سیاست گذاری در کردستان و توجیه اعمال ناشایسته و نابایسته و محروم باقی گذاشتن این مرز و بوم و کشتار ابنای آن و غارت منابع طبیعی و انسانی اش، قرار داده اند. شاید ریشه آن در سیاست پان ایرانیستی رضاشاه و یا فراتر از ان نهفته باشد و به دوره صفویه و شاید قبل از آن نیز باز می گردد که بررسی و ریشه یابی آن در حیطه تخصص نویسنده این نوشتار نیست. اما جالب توجه است که هر گاه نوبت به کردستان می رسد به یکباره همه از روشنفکر و عامی گرفته تا خردسال و کهنسال، به یکباره حسین فهمیده می شوند و حس و هیجان دهقان فداکار بودنشان را دفن می نمایند. تا نوبت به کردستان می رسد همگی خلخالی می شوند و اثر و رد پایی از سهراب سپهری ها و میرزا کوچک خان بودن ها یافت نمی شود، چنین مرگ و به یغما رفتنی واقعا جای سوال دارد.
حال یا به این سکوت معنادار خویش که خود به طور مطلق به معنای همسویی با سیاستهای کردکشانه حاکمیت ایران می باشد، خاتمه دهید یا اینکه با دستان خویش، نقشه تجزیه ایران را نقش بسته اید، با وجدان خود خلوت کنید و از خود بپرسید: آیا با این همه تبعیض و سکوت و کشتار انسانی و محیط زیستی، دیگر توانی برای باقی ماندن کردها با ایران، باقیست؟ از خود بپرسید: تجزیه طلب کیست؟ کیست که دائم کردها را به این سمت و سو سوق می دهد؟ آنانی که حتی در سازمان UN و مراکز حقوق بشری و در گزارشات خود به احمد شهید نیز، پرونده و آمارهای نقض حقوق بشر در کردستان ایران را تدفین می نمایند و حتی بر آن می تازند و نقض مکرر و مداوم حقوق بشر در کردستان را زیر پای خود می نهند یا کردها که به طور مستدام مورد نقض حقوق بشر مضاعف و دوجانبه قرار گرفته و می گیرند؟

نظرات

پاسخی بگذارید