گفتگوی اختصاصی روژی کورد با مادر افسانه بایزیدی فعال دانشجوی کُرد

0
1359

روژی کورد:  «افسانه بایزیدی»فعال دانشجویی کُرد در پنجم اردیبهشت ماه سال جاری توسط ماموران امنیتی وزارت اطلاعات دستگیر شد. مادر این شهروند کرد «دایه آمنه» اهل بوکان با اعلام این‌که اطلاعی از سرنوشت دخترش ندارد، شدیدا نگران سرنوشت وی است. علی‌رغم گذشت نزدیک به ۳ماه از بازداشت افسانه بایزیدیمی گذرد ، در بازداشتگاه اطلاعات ارومیه در شرایط بد جسمی و بلاتکلیفی به سر می برد.

خبرنگار روژی کورد  در گزارش پیش رو٬ گفتگویی با خانم آمنه درویشی مادر این دانشجوی بازداشتی انجام داده است.

 «افسانه بایزیدی»، دانشجوی کُرد بوکانی در ۵ اردیبهشت ماه سال جاری در منزل مسکونی خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. این نیروها در زمان بازداشت هیچ حکم قانونی ارائه ندادند و توضیحی در مورد دلایل بازداشت این شهروند نیز داده نشد.

شاهو بایزیدی، برادر افسانه بایزیدی چند روز بعد  از دستگیری خواهرش در۹ اردیبهشت‌ماه سال جاری در محل کارش به دلایل نامعلومی و به شیوه مشابه بازداشت و اخیرا آزاد شد.

«خبرنگار روژی کورد» با مادر این شهروند کُرد اهل بوکان گفتگویی انجام داده که در ادامه می‌آید.

 با سلام و درود خانم درویشی٬ ضمن تشکر از شما بابت پذیرش این گفتگو لطفا برای اولین سئوال بفرمایید خانم افسانه بایزیدی در چه وضعیتی هستند٬ آیا موفق با ملاقات او شدید؟

ج امروز من یک مادر٬ حساب کردم افسانه ۸۵روز است که از سوی ماموران اطلاعات دستگیر شده و تا همین امروز به من اجازه ندادند که دخترم را ببینم و فقط از زنده بودنش مطمن بشوم و در مورد پرونده اش هیچ اطلاعی ندارم و حتی نگذاشتند از دور صورتشو ببینم و نمیدانم الان در چه وضعیتی است چقدر او را شکنجه و عذاب دادند.

خانم درویشی تاکنون به کدام‌یک از نهادهای امنیتی برای اطلاع از وضعیت و سرنوشت دخترتان مراجعه کرده‌اید؟

 در طول این ۸۵ روز شاید ۱۵ روزش به علت پیری و مریضی نتوانسته باشم جایی برم ولی همش دنبال دخترم بودم٬ دنبال دختری که تمام عمر زندگی من است٬ روز و شب سراغش را گرفتم از بوکان تا مهاباد٬ ارومیه و بالاخره از تهران هم سر درآوردم٬ گریه کردم به خدا و پیغمبر التماس شان کردم که فقط افسانه را ببینم
هرجا رفتم می گفتند ازش اطلاعی نداریم و هیچ ارگانی مسؤلیت بازداشت دخترم را قبول نمی کردند تا اینکه نزدیک به یک ماه پیش به من زنگ زدند گفتند در اطلاعات ارومیه مهمان ما است.
 شما به این اشاره کردید که خانم افسانه در اطلاعات ارومیه تحت بازداشت می باشد٬ آیا شما خودتان اطلاع دارید در این نهاد امنیتی نگهداری می شود؟
ج بله فقط به من زنگ زدند که دخترت در اطلاعات ارومیه مهمان ما است ولی هنوز دخترم را ندیدم که واقعا بردنش مهمانی یا شکنجه و یا باور کنم که اصلا زنده است٬ چون در این مدت ۱۲ بار رفتم و هر بار گفتند فعلا تحت بازجویی است٬ مگر افسانه چه گناهی کرده که این همه مدت باید اذیت شود؟ . حتی سراغ نماینده بوکان دکتر عثمانی هم رفتم ولی هیچ جواب درستی به من نداد.
شما اشاره کردید سراغ نماینده بوکان دکتر قسیم عثمانی رفتید٬ آیا ایشان توانستند برای خانم افسانه گامی بردارند؟
ج بله من پیش کسی رفتم که ادعا می کند نماینده من و دخترم و صدها نفر دیگر که عضوی از شهر بوکان هستیم٬ قسیم عثمانی خندید و گفت من کاره ای نیستم و فکر کنم دخترت عوامل ضدانقلاب بوده و من غیراز سکوت نمی توانم برایت کاری بکنم٬ دخترم بی گناه است او با هیچ یک از احزاب کُردستان نبوده هنوز هم دلایل بازداشتش برای ما روشن نیست.
شما فکر می کنید نیروهای اطلاعات دختر شما را به چه اتهامی دستگیر کردند؟
س نیروهای اطلاعات دروغ بزرگی را سرهم کردند که افسانه به کردستان عراق رفته و با یکی از معاونات احزاب کُرد ملاقات داشته٬ افسانه هیچ وقت عراق نرفته و باهیچ‌کدام از اعضای احزاب کرد نه تلفنی و نه حضوری تماسی نداشته است. او قبل از دستگیری با چند تا از دانشجویان صحبت داشته که در میان آنها فقط افسانه را دستگیر کردند. ماموران اطلاعات دروغ می گویند. پسرم شاهو را اذیت کردند که فقط برای افسانه پرونده بسازند.

 اتهامات خانم بایزیدی در بازداشت‌های پیشین چه بود؟

 افسانه از سال ۱۳۹۲ به بعد هر سال در ماه های مختلف به بهانه هایی احضار می شد تا اینکه بازداشتش کردند و تا به حال این سومین باراست که دخترم را غیرقانونی دستگیر می کنند. در سال ۹۲ و ۹۳ و ۹۴ هر بار دخترم را با حرف های دروغ دستگیر کردند و هر بار به جرم ارتباط با احزاب کُرد. و دو ماه در سلول انفرادی بود. او را کتک زدند٬ شکنجه و اذیتش کردند، یک بار هم سال گذشته به مدت ۲۶ روز در بازداشتگاه اطلاعات مهاباد اعتصاب غذا کرد. ولی در شعبه یک دادگاه انقلاب مهاباد او را به دوسال زندان محکوم کردند. اما وکیلش در دادگاه تجدیدنظر دو سال زندانش را به حالت تعلیقی در آورد. حدود ۹ماه پیش در تماسی تلفنی ماموران اطلاعات به افسانه گفتند ما به این راحتی دست از سرت برنمی‌داریم.

 آیا فکر می کنید که اتهامات احتمالی ایشان در این بازداشت چه باشد؟

 دخترم افسانه چند روز قبل از اینکه او را دستگیر کنند با چند نفر از دانشجویان کُرد در بوکان جلسه داشته و در آن جلسه برای آنها صحبت کرده از حقوق دانشجویان و معلمان همیشه دفاع کرده. مگر کجای این گناه است که دخترم را به من نشان نمی دهند و اجازه نمی دهند حتی دو دقیقه او را ببینم؟

 خانم درویشی خیلی متشکریم از بابت وقتی که در اختیار روژی کورد گذاشتید، اگر صحبت ناگفته ای دارید لطفا بفرمایید؟

می خواهم بگویم من یک مادر هستم ۶۲ سال سن دارم افسانه را من بزرگ کردم٬ دخترم گناه داره او ضعیفه است از جان دختر نازنینم چی می خواهند؟ چرا من یک مادر باید این همه عذاب بکشم؟ تو را به همان خدایی که به آن باور دارند حتی آقای خامنه ای و همه مسؤلان قسم می‌دهم دخترم را به من برگردانند شب و روز ندارم نه غذایم غذا خوردن است نه آبم آب خوردند است آنقدر گریه کردم دارم چشمهایم را از دست میدهم. افسانه خیلی سختی کشیده هربار چشمان او را می بستند و کتکش میزدند٬ او را اذیت کردند٬ دخترم افسانه مدت زیادی است دچار مریضی تنگ نفسی شده . دخترم را آزاد کنید. بگذارید مثل رفیقهایش آزاد باشد. او نه علیه این دولت اسلحه به دست گرفته و نه کسی را کشته و جنایت کرده است. از شماها میخواهم و از ته دل تقاضا دارم صحبت‌های من یک مادر پیر را به گوش جهان برسانید که همه بشنوند یک مادر چه می خواهد٬ ملاقات صورت دخترم را ببوسم دلتنگشم. از زحمت شما ممنونم.

نظرات

پاسخی بگذارید