چرا راي مي دهيم؟

0
891

بهزاد خوشحالي

(انساني که بيش از سه دهه، زير تاثيرشديدترين بمباران هاي تبليغاتي، رسانه اي و آموزشي بوده است رفته رفته جوهر اساسي “خود” را فراموش، در تعريف ديگري به بيماري “دوبيني” مبتلا (ديگري بزرگ و ديگري کوچک) و بر اثر القائات ايدئولوژيک، ذهن او ابتدا فلج (فلج ذهني) و در يک پيوستار زماني، به يک انسان فروپاشيده به لحاظ روانشناختي تبديل خواهد شد….)

همواره اين پرسش مطرح بوده است که “چرا انساني که کرامت او زير سوال رفته است، همه چيز را مي بيند، و ستم را لمس مي کند اما بازهم راي مي دهد؟”
چرا با وجود خاطرات تلخي که به خاطر “جمهوري اسلامي” بر ذهن و جسم او حک شده است بازهم به پاي صندوق هاي راي مي رود؟
چرا با وجود چين و چروک هايي که بر صورت قلب او نشانده شده است بازهم راي مي دهد؟
شايد بتوان دلايل فراواني براي توضيح، شرح و تبيين اين پرسش طرح کرد اما لازم مي دانم از نگاه “آُسيب شناخت روانشناسي اجتماعي” به اين موضوع نگاهي داشته باشم:
مکانيسم هاي رواني که انسان تحت سلطه ي حاکميت اسلامي ايران با آن مواجه است:
مکانيسم “تقليد”:
ويژگي:
-نوعي دفاع از خود و روشي براي بقا
-نوعي از سبکسري
-نوعي از نقش بازي کردن
مکانيسم “خيال پردازي”:
ويژگي:
-تصور تشکيل دنياي بهتر
-تلاش براي تحقق روياهاي انباشته
-آسان ساختن رنج هاي موجود با انتظار به تغيير
مکانيسم “همانندي”:
ويژگي:
فرد تلاش مي کند با هدف آنکه در نظم نماديني که تعريف شده و مدام روي آن تبليغ مي شود خود را جاي دهد.
مکانيسم “خود” و “ديگري”:
ويژگي:
در اين مکانيسم، “خود” تحت تاثير قرار گرفته به جاي آنکه با يک”ديگري” وارد تعامل روانشناختي و رفتاري شود به تدريج، دو “ديگري” براي خود تعريف مي کند:
-ديگري بزرگ:
ويژگي:
جمهوري اسلامي با سياست هاي “تبليغات”، “رسانه” و “آموزش” در چارچوب فورمولاسيون توتاليتريسم”، به تدريج چنان بر انديشه و رفتار انسان تاثير مي گذارد که گويي او غير قابل شکست و غير قابل تغيير است و “افسانه ي شکست ناپذيري” خود را در تمام زاواياي زندگي شخصي فرد وارد مي کند. دروني سازي و تثبيت اين مکانيسم در نهايت، منجر به تقسيم سازي ذهني “ديگري” به گونه اي مي شود که در آن “ديگري بزرگ”،اصولا قابل رويارويي يا مواجه نيست و اين ديگري را بايد همانگونه که هست پذيرفت و بر سروري او گردن گذارد.
-ديگري کوچک:
ويژگي:
هنگامي که نظام جمهوري اسلامي در گام تقسيم “ديگري” موفق شد و ديگري بزرگ را همچنانکه سلول هدف اوست دروني سازي کرد “ديگري کوچک” به بازتعريف هويت فرد در برابر مواجهه ي روزمره ي او با همه ي انسان هايي که به نحوي با او در “اندرکنش”(کنش متقابل) هستند منجر مي گردد.
به عنوان نمونه، به باور من، برگزاري همزمان انتخابات رياست جمهوري و شوراهاي شهر و روستا، سياست نظام تماميت خواه در بهره برداري موثر از نتايج “ديگري سازي بزرگ” و “ديگري سازي کوچک” است که در انتخابات رياست جمهوري، مواجهه ي فرد با “ديگري بزرگ” و انتخابات شوراي شهر و روستا، “رويارويي با ديگري کوچک” در شکل ساخت کاربردي آن است.
-مکانيسم “توهم تماميت”:
ويژگي:
تمناي انسان تحت حاکميت جمهوري اسلامي تدريجا به تمنا و خواست ديگري تبديل و فرد اين گونه مي انديشد که تنها در صورت مشارکت کامل مي شود.
-مکانيسم “تکرار”:
ويژگي:
دروني شدن و تثبيت تکرار، به تدريج آن را به امري اصيل تبديل مي سازد(و البته ساخته است).
انساني که بيش از سه دهه، زير تاثيرشديدترين بمباران هاي تبليغاتي، رسانه اي و آموزشي بوده است رفته رفته جوهر اساسي “خود” را فراموش، در تعريف ديگري به بيماري “دوبيني” مبتلا (ديگري بزرگ و ديگري کوچک) و بر اثر القائات ايدئولوژيک، ذهن او ابتدا فلج (فلج ذهني) و در يک پيوستار زماني، به يک انسان فروپاشيده به لحاظ روانشناختي تبديل خواهد شد….

نظرات

پاسخی بگذارید