چە زمانی یک اعتراض تبدیل به یک انقلاب می‌شود؟/تحلیل هاآرتص در رابطه با اعتراضات در ایران

0
1538

آنشل پففر، هاآرتض

ترجمه: بنار آویر، روژی کورد.

هر گونه مداخله خارجی یا بیانیه ی سیاستمداران غربی یا اسرائیلی عمدتا به نفع رژیم ایران در اثبات ادعاهای خود مبنی بر این که اعتراضات توسط نیروهای خارجی به نحوی سازمان یافته است، خدمت می کند.

در چه نقطه ای، تظاهرات علیه فساد و عدالت اجتماعی تبدیل به قیام می شود؟ چه هنگام قیام محلی تبدیل به یک انقلاب ملی می شود؟ و شانس آن چیست؟

پنج روز از تظاهرات در ایران که از سال ۲۰۰۹ بی سابقه بوده، می‌گذرد، هیچ راهی برای اطمینان در مورد مراحلی که رویدادها دارند و به چه حدی می توانند برسند وجود ندارد.  بنا بر که گزارشاتی که شده است، اعتراضات به وضعیت اقتصادی و توسط مخالفان محافظه کار تندرو در تلاش برای تحت فشار قرار دادن دولت حسن روحانی سازماندهی شد، ولی به ده ها و شاید صدها شهر و شهرستان در سراسر ایران گسترش یافته است. شورشگران اصلی، مدتهاست کنترل خود را از دست داده‌اند. تا کنون، هیچ نشانه ای در میان معترضین و شعارهای جنبش یا شکل سیاسی آنها وجود ندارد – آنجه هست، فقط اعتراض گسترده علیه کلیت و ماهیت رژیم است.

اطلاعاتی که به خارج از ایران می‌آید، جزئی و پراکنده است. دولت محلی و رسانه های مستقل، از سوی یک مشت آهنین کنترل می شوند و فقط چند روزنامه نگار خارجی به طور دائم در آنجا مستقر هستند. که آنها نیز پس از دیدن دستگیری و زندانی شدن همکارانشان، در گزارش های خود محتاط هستند و به هر حال آنهایی که در تهران مستقر هستند، میگویند، تنها (در روز دوشنبه) به طور قابل توجهی مردم به چرخه تظاهرات پیوستند.

اکثر روزنامه نگاران آزاد نیز که در غرب زندگی می کنند، به دوستان و خانواده خود در داخل ایران وابسته هستند که همچنین تصویر بسیار محدودی از وقایع را دریافت می کنند.

بر خلاف “جنبش سبز” سال ۲۰۰۹ که عمدتا براساس طبقه متوسط ​​تحصیل کرده و در تهران و دیگر شهرهای بزرگ متمرکز بود، این موج اعتراض ها، حداقل در مراحل اولیه، به نظر می رسید با طبقه کارگر موجود در شهرهای کوچکتر و شهرهای استانها آغاز شده است. حتی کارشناسان برجسته ایران، فیلم های کوتاه مشابهی را مشاهده می کنند که هیچ کلمه ای فارسی در آن دیده نمی‌شود و در آنها، مردم بسیاری از شهرها که بسیاری از ما قبلا هرگز درباره چیزی نشنیده ایم ، شعارهایی درباره فقر و محرومیت و همچنین درخواست های سیاسی و ملی گرائی سر می دهند و خواستار سقوط و فروپاشی رژیم هستند.

آنچه در حال حاضر مورد نیاز است، درجه ای از فروتنی است برای کسانی که از خارج نظاره گر این اعتراضات هستند- به ویژه روزنامه نگاران، کارشناسان وسیاستمداران مانند نخست وزیر بنیامین نتانیاهو، که روز دوشنبه به عنوان نخستین رهبر جهان جلو دوربین در مورد اعتراضات ایران سخن گفت و البته پیشتر از او دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در توییتر، توییت کرد. البته با توجه به اینکه ما در مورد حوادث بسیار دور از ذهن و دچار اطلاع رسانی ناقص هستیم، این کار انها ضرورت ندارد.  البته درس هایی که از شکست جمعی در پیش بینی وقایع انقلابی که طی هفت سال گذشته که منطقه را فرا گرفته اند نیز این  را به ما نشان میدهد.

بهار عربی که دقیقا هفت سال پیش در تونس آغاز شد و به سایر کشورهای خاورمیانه گسترش یافت، در برخی موارد دیکتاتوری طولانی مدت را ریشه کن کرد. اما این روند در هیچ کشوری قابل پیش بینی و انتظار نبود.

با گذشت زمان، تونس برنده یک مبارزه سخت بود، اگرچه هنوز ضعیف است، اما دمکراسی در مصر، جایی که معترضان ظاهرا موفق شدند حکومت حسنی مبارک را ‌‌از میان بردارند در واقع انقلاب واقعی نبود، قدرت واقعی در کشور در دست ارتش باقی مانده بود و در حال حاضر قوی تر از همیشه در کنترل ارتش است.

لیبیایی ها حذف معمر قذافی را دیدند، اما در نبود او هرج و مرج، ادامه داشت. پس از آنکه در سوریه پس از اینکه صدها هزار نفر کشته شدند و میلیون ها نفر پناهنده، بشار اسد علیرغم همه پیش بینی ها، هنوز رئیس جمهور است. در کشورهای دیگر مانند اردن، عربستان سعودی و بحرین، نشانه های اولیه آشوب در حال جوانه زدن بود.

تظاهرات سال ۲۰۰۹ در ایران، اهداف سیاسی مشخصی را دربرداشت و آن لغو انتخابات ریاست جمهوری که محمود احمدی نژاد که در آن دوران متهم به تقلب گسترده ای در انتخابات نامزد ریاست جمهوری شد. این تظاهرات ها بسیار بزرگتر از موج فعلی اعتراضات بود، حداقل تا کنون، اما بطور نسبی برای رژیم، رهبران جنبش شناخته شده بودند، همانطور که جاهایی که تظاهرات در آن برگزار می‌شد، شناخته شده بود. ولی اعتراضات در حال حاضر ممکن است کوچکتر باشد، اما از لحاظ جغرافیایی بسیار گسترده است و فاقد وضوح علت و دستور کار است. به این ترتیب، برای مقامات، پاسخ دادن به آنها بسیار دشوار است. لحظه حقیقتی برای هر انقلاب بالقوه زمانی بوجود می آید که رژیم به نیروهای امنیتی خود دستور می دهد که به روی معترضان آتش بگشایند. هفت سال پیش در تونس و مصر، امتناع از دستور فرماندهان پلیس و ارتش برای تیراندازی به سوی تظاهرات کنندگان، به زین العابدین بن علی و حسنی مبارک را نیز در خروجی  نشان داد.

 اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج، پیش از این در سال ۲۰۰۹ ثابت کرده اند که آماده هستند آتش بر روی غیرنظامیان ایران بگشایند و با ده ها قتل و صدها دستگیری، آنها موفق به سرکوب قیامهای اولیه شدند. در گزارشات چند روز گذشته، بسیج یک بار بسوی تظاهرات کنندگان تیراندازی کرد. اما مشخص نیست که آیا این پایان کار خواهد بود یا خیر؟. گسترش اعتراض ها و واقعیت هایی که در کوردستان، آذربایجان، بلوچستان و دیگر مناطق ملی (غیرفارس) نیز رخ می دهد، نشان دهنده موج اعتراضی است که صرفا اقتصادی و سیاسی نیست بلکه نشان از ناراحتی گروه های اقلیت های تحت ستم در ایران داردو

رژیم ایران صدها هزار پلیس، سرباز، سپاه (تروریستی) پاسداران و اعضای شبه نظامی را در اختیار دارد تا اعتراض هایی را که علیه سلسله مراتبی حکومتی ای که تقریبا طی ٤۰ سال از زمان حکومت انقلاب اسلامی بر ایران ساخته شده است، به چالش بکشد.

سوال این است که آیا این میزان نیروی نظامی، برای جلوگیری از قیام گسترده تر و اینکه آیا اعتراضات می توانند عملکرد دولت اسلامی را مختل کنند، کافی است، هنوز روشن نیست چند هفته طول می کشد تا پاسخ این سوال داده شود. در همین حال، هرگونه دخالت خارجی یا بیانیه های سیاستمداران غربی یا اسرائیلی به طور عمده به رژیم در ادعاهای خود مبنی بر این که اعتراضات به گونه ای توسط قدرت های خارجی سازمان یافته است، خدمت می کنند.

نظرات