نامه سرگشاده دکتر محمد نقدی استاد دانشگاه ایلام :”مشکل ما با معیوب بودن سیستم اداری و بی مسئولیتی عده ای به اصطلاح مدیر و مسئول در وزارت علوم و بخصوص دانشگاهی مانند ایلام است”

0
1674

روژی کورد: دکتر محمد نقدی، استاد دانشگاه ایلام، در رابطه با تاخیر و کارشکنی های چند ساله مسئولین این دانشگاه در تبدیل وضعیت هیات علمی وی و تخلفات مسئولین جذب دانشگاه ایلام و عدم پاسخگوی و رسیدگی به ایشان ، نامه سرگشاده دیگری را جهت انتشار عمومی به مرکز روی کورد ارسال نموده است و طی آن تمامی موارد را به صورت مستند تشریح نموده است که متن کامل نامه در پی می آید.

متن نامه:

مشکل ما با معیوب بودن سیستم اداری و بی مسئولیتی عده ای

به اصطلاح مدیر و مسئول در وزارت علوم و بخصوص دانشگاهی مانند ایلام است

 

توجه: این نوشته به زبان ساده تر و غیررسمی تری نوشته شده است.

ماجرای که من در نامه سرگشاده اول ([١]) نوشته ام و حدود چهار و نیم سال پیش هم مشابه اش را نگاشتم ([٢] )، نماد و بروز بی کفایتی و بی خاصیت بودن نظارت و پاسخگویی و احترام و نظم و وقت شناسی و قانون در سیستم آموزش عالی است که از پذیرش بی ضابطه دانشجو و بی ارزش کردن علم و دانش و مدرک و دانشگاه و پذیرش و بیرون آمدن عده ای از آن، از جمله به اصطلاح اساتیدی که بسیاری کوچکترین اعتقاد علمی و سبک و اصل و اصول و اخلاق و شخصیت علمی و ساده ترین معیارهای آکادمیک جهانی را نداشته و ندارند تا روندهای خاص و بروکراسی و بسیاری قوانین سلیقه ای و مبهم اش و تا بسیاری مدیران نالایقش، هر کدام داستانی مفصل و تلخ و دردناک است.

در نامه اولیه ام مختصری از داستان را تعریف نمودم و اکنون هم به بسیاری جزئیاتش وارد نمی شوم و از منظر دیگر به قضیه می پردازم. خیلی ساده، بنده تقاضای تبدیل وضعیتی را بیش از یک سال قبل از پایان دوره کاری قبلی که نزدیک دو سال پیش بود، بطور رسمی و مکتوب جندین بار ارائه نمودم. با توجه به اینکه بورس و بومی و با تخصص لازم و مشغول به کار در آن محیط و شرایط دیگر لازم و کافی موجود، به دلایل شخصی و سلیقه ای تاکنون کار اداری ام را انجام نداده اند و هیچ! انتظار پاسخگویی، شفافیت، نظم و قانون را داشته و دارم. معطل کردن به دلایل غیرقانونی، رفتارها و تصمیمات سلیقه ای، مبهم، غیرمکتوب و زورگویانه مهمترین اعتراض من بوده است. در حدود شش سال پیش نیز با وضعیت مشابهی مواجه شدم و داستانش را تا مقداری می توانید در [٢]، همراه با ویدیوی از آن در آن زمان ([٣])، مطالعه نمایید؛ ادامه آن داستان تاکنون مفصل است که بعدا آن را می گویم و البته در ویدیوی پیوست ([٤]) مختصری از آن را نیز بیان نموده ام. خوب است بگویم که این ماجرا در واقع دنباله همان ماجرای پنج سال پیش است! این نیست که به بنده مورد یا مسئله جدیدی منتسب کرده باشند بلکه بهانه شان همان بحث های پنج سال پیش است! بعبارتی مشکل از من نیست مشکل از این مسئولان خاص دانشگاه ایلام بوده و بویژه اکنون هست که مسایل منقضی شده گذشته را بهانه سلایق شخصی خود علیه من نموده اند. در واقع، بنده سه دوره رئیس دانشگاه را در ایلام و تقریبا سه دوره مدیریت وزارتخانه را با رفت و آمد برای شکایت و پیگیری تجربه کردم و در نتیجه باید بگویم که با کمال تاسف اوضاع همه تقریبا مثل هم بوده و هست و سیستم آموزش عالی کماکان برپایه روابط شخصی سخیف و سبکهای معیوب و روزمرگی و سطحی نگری و تصمیمات آنی و کوته نظرانه و مدیران کم و بیش مثل هم، اغلب نالایق، می گردد و بس؛ و تفاوتی خاص بین دولت به اصطلاح “مهرورزی” با “تدبیر و امید” ندیده ام و بلکه دولت به اصطلاح تدبیر و امید بیشتر زیر سوال است که با چنین وزارتخانه و سیستم معیوب تری از قبل، حداقل در دانشگاه ایلام، از اعتماد امثال بنده در رای دادن به خود سوء استفاده هم نموده است.

در شش سال گذشته مراجعه به وزارتخانه، بی احترامی حتی منشی یک مدیر به مراجعه کننده و هیات علمی را نه تنها با خودم بلکه با دیگران هم دیدم. کارمندی که برای کاری کوچک، بنده را بیش از هفت بار از ایلام به وزارتخانه در تهران کشاند و مدیر کل دفتر نظارتش که به جای تنبیه کارمند متخلف، من شاکی را تهدید به اخراج و چه و چه می کرد! به کارمندان قسمت پاسخگویی جذب مرکز که نه تلفن را درست جواب می دادند و نه در مراجعه حضوری رفتار و برخورد و پاسخ مناسبی می دادند؛ به آن همه نامه و شکایت و اعتراض که نوشتیم و کسی به اصطلاح فحشی هم نثارمان نکرد! به آن همه وقت و انرژی و عمر که در وزارتخانه و رفت و آمد و اعصاب خرابی گذراندیم و درعمل آخرش با دو نامه در چند دقیقه کاری را انجام دادند! در دانشگاهی که همه کار خود و افراد خانواده و دوستان و هم باندی های کوچک خود را به سرعت انجام و کسی مانند من که کوچکترین انتقادی به آنها می کرده و می کند را به بدترین وضع سرکوب می نمودند/می نمایند. بدون هیچ نامه و نوشته ای به زور کار را پیش می بردند! از دانشگاه برو بیرون! و وقتی نامه کتبی خواستم به انتظامات متوصل شدند و البته این ماجرای اسفند سال ١٣٩١ و درست همان روزی است که وزارت علوم نامه تایید من را به دانشگاه ایلام فرستاد و آنها چند ساعت قبل از آن اتاقم را تخلیه و کلیدش را تعویض و تابلویم را برداشته بودند. شش ماه هم مقاومت کردند و نامه وزارتخانه را قبول ننمودند و این هم از دولت مهرورزی بود و دانشگاه بی صاحب و بی هویتی به نام ایلام که معلوم نیست کی خود را به آن متعلق می داند و آیا اصلا کسی/مسئولی واقعا دلش می سوزد که آنجا رشد و پیشرفتی کند!؟

سال ١٣٩٢ دولت جدید روی کار آمد و جو وزارتخانه، بعد از ٨ سال مهرورزی، کمی عوض شد. همان زمان با پیگیری هایم، از وزارتخانه به دانشگاه فشار آوردند و کار من انجام شد و من مجددا به دانشگاه مراجعه و کارم را از سر گرفتم. اوضاع کمی عادی شد و جو چنان شد که با آمدن هیاتی به دانشگاه زمزمه تغییر مسئولانش بود و بنده هم پیشگام مبارزه و صحبت علیه جو موجود در حضور هیاتی از وزارت علوم که برای بررسی اوضاع دانشگاه آمده بودند، بودم! همانهایی که در آنجا باز هم خود را به کناری زدند، بعدا با زیرکی پست و مقام بدست آوردند و علیرغم وعده های همان افراد و چنان و چنان! بعد از رسیدن به مقامات شامخشان حتی دشمن و سمپاشی کننده علیه ما هم شدند. اینان همان فرصت طلبانی بودند که بیشترین استفاده از جو بنفش را نمودند و باز هم با بی تدبیری، امثال من به عنوان افراد مستقل و منتقد را در حاشیه قرار دادند و بسیار امیدوارمان نمودند به اینکه انشاءالله چیزی عوض نشده است! چند دوست و آشنا و رفیق رفتند، چند دوست دیگر که تنها در خصلت های شخصی اندکی با آنها متفاوتند، آمدند! وعده های پست و مقامشان به ما پیشکش، کاری نمودند که روی برادران مهرورز و عدالت محور را نیز از ته سفید کردند!

در این میان خوب است بدانید دانشگاه ایلام کوچک و در زمره دانشگاههای درجه سوم در تقسیم بندی کشوری است و مثلا سه دانشکده آن در یک ساختمان است و علوم پایه آن کمتر از دو راهروی کوچک است و همه هم را تقریبا می شناسند و لذا خوب است این سوء تفاهم بوجود نیاید که اینجا مثلا همانند دانشگاه تهران بزرگ و به اصطلاح دانشگاه است! و یا اینکه ما همدیگر را نمی شناسیم! بلکه اغلب خوب می شناسیم! و این هم آفتی شده است؛ چرا که ممکن است یک سلام نکردن و ابراز ارادت به مدیری والامقام و بسیار شایسته، کار اداریت را مدت نامعلومی به عقب بندازد!

باری! با تثبیت خودشان در سمتهایشان، دیدیم نه! همچنان جو رفیق بازی و هم قبیله ای و دوستان و آشنایان خود را به این و آن منصوب نمودند و کارشان را بخوبی انجام دادن، رایج است! نه فکر و تغییر و شعارهای بزرگ و عالی قبل! همانهای که قبل از آن دوست و رفاقت و تعریف و تمجید می نمودند رفتار و انتظاراتشان عوض شد! با این جو هم تقاضای وضعیتی جدید کاری نمودیم. انتظار اولیه این بود که در زمان مناسب و قانونی کار انجام شود؛ اما متاسفانه اکنون به یقین دریافته ام که مسئولانی بسیار بی قانون تر، با گفتار و رفتارهای سلیقه ای تر و بلکه بدتر، بر مبنای معیارهای شخصی/سلیقه ای ماند دوستی و رفاقت و روابط پشت پرده و سفارش و قبیله گرایی کار افراد را انجام می دهند؛ و در این میان رئیس دانشگاه ایلام به طریق دیگری با ما برخورد نمود! انتظارات شخصی و سلیقه ای! شما باید چنان شوید و چنین شوید تا کارتان را انجام دهیم! پیچاندن و فرستادن به اینطرف و آنطرف! برای اینکه پنج سال پیش حرف بی سندی در مورد شما زده شده است باید چند باره مجازات شوید! تعهد بدهید! حرف می زنید باید جایگاهتان را مشخص کنید! باید پسر خوبی شوید! باید تغییر کنید! چرا متفاوت رفتار می کنید! و گفته های مشابه. دلیل این انتظارات چیست؟ کاشکی یکی به ما با دلیل و استدلال و مدرک بگوید! البته مدرک و دلیل نمی خواهد چون سلیقه شخصی چند نفر فرد نابالغ فکری و کوته نظر اینطور می خواهد. در همین حال دختر فلان رئیس و فلان آقای باب دل و خانم فلان مسئول و فلان کس مرتبط به بهمان کس و دوستان و آشنایان، بازهم صاحب پست و مقام و منزلت شدند! و من منتقد و کسی که آرزو و امید پیشرفت دانشگاه و منطقه اش دارد و بسیاری شاخصهای دیگر از جمله علمی عالی، باز هم چنان شد! با خود گفتیم/تصور می کردیم که با آرمش و آرام آرام در دانشگاه و جامعه کار می کنیم و سعی به پیشبرد افکار موثر خود بر می آییم؛ ولی مگر می گذارند؟ اینان از ریشه حمله می کنند! اینها کسی را که به فکر درست کردن خانه اش باشد، خانه خراب می کنند! اینان اغلب خودشان را قبله عالم در محیط های که هستند، می دانند و تا اینها هستند کسی نباید بجنبد! اینها مدیران بالیاقت و شایسته ما هستند! و سابقه هم دارند!

شکایت کردیم به وزارتخانه علوم! فکر کردم شاید فقط دانشگاه ایلام از خراب شدگی بیرون نیامده است! اما دیدم نه، وزارتخانه بدتر و بی خاصیت تر شده است! بیش از ١٠ بار مراجعه در مدت حدود یک و نیم سال و شاید بیش از ٢٠ ملاقات با مسئولان مربوطه، برای من آشکار ساخت که این سیستم خراب شده تر از آن است که به این زودی ها اصلاح شود. پسرعموی جناب رئیس جمهور، چند سمت مهم در وزارتخانه دارد و از قضا من هم با آن قسمتها (مشاور وزیر و مدیر کل دفتر وزارتی و مدیر کل دفتر بازرسی و ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایت) بیشترین سروکار و چندین بار با ایشان و معاونشان ملاقات نموده ام. علیرغم اذعان چند باره به تخلف، در عمل هیچ نکردند! چندین ساعت و روز معطلی برای ملاقات؛ افراد زیادی که برای مشکلات مشابه مراجعه می کنند و همه شاکی و نالان از بی قانونی های مفرط در آموزش عالی و بی خاصیت بودن و عدم قاطعیت این چنین مدیرانی. معاون ارزیابی و نظارت و امور استانهای جذب مرکز، مرا به عنوان مرد مبارز صدا می زد و برایم درد دل مشترک می نمود! درحالیکه من برای شکایت به ایشان مراجعه نموده بودم! چندین بار ماجرایم را برای مسئولان دفتر جذب مرکز گفته ام و در هر بار مراجعه دوباره می پرسیدند! رئیس جذب مرکز را چهار بار ملاقات کردم و یک بار هنگامی که کمتر از دو دقیقه از قبل برای ملاقات در دفترش وقت گرفتم، در حین صحبت کوتاه من خوابش برد! اغلب کارمندان آن بخشها، نه با چهره حتی با فامیلی من را می شاسند! کارمند قسمت پاسخگویی با پرخاشگری می گفت وظیفه من پاسخگویی به شما نیست! آن دیگریش نامه ها را گم کرده بود! و ١٠ ماه پس از شکایت، دو خط نامه به دانشگاه فرستاده بودند! رئیس دانشگاه پاسخ داده بود مغالطه آمیز! اعتراض کردم؛ اما مگر قرار است بررسی و پیگیری یا بازرسی شود!؟ تقاضای بازرسی از دانشگاه ایلام را از مدیر کل وزارتی برای چندین بار نمودم؛ می گفت چشم! ولی به قول معاونش، ایشان همین طور آدمها را می پیچاند و می چرخاند! و به قول کارمندی در همان قسمت که گفت تا حالا کم کسی دیده ام بیاید اینجا و این افراد کار قانونی آنچنانی برایش بکنند! معاون آن مدیر امروز پس از صحبتی طولانی حضوری و خنده و شوخی با شما می گفت فردا بیا به سرانجام برسانیم کار را! فردا می رفتید، منشی اش می گفت گفته نمی خواهد شما را ببینید! آیا بنظر شما این افراد سالم هستند؟! تلفنی می کردند که جناب رئیس دانشگاه، کار را انجام بده جان خودت! رئیس هم می گفت چشم، فردا! و می گفتند برو، گفته فردا انجام می شود! اگر نشد برگرد! فردا که چه عرض کنم یک سال بعد هم انجام نشد! برمی گشتی و می گفتی الان چه! گفتند شکایت کن! گفتم بیش از یک سال پیش شکایت کرده ام! و همین شکایتم باعث شده که انجام کارم در دانشگاه متوقف شود الان می گویی دوباره شکایت کنم؟ به کی آنوقت!؟ می گفت به دفتر فلان و دیگر اینجا نیا، برو پیش فلانی! و این یعنی هیچ مطلق و یعنی سیستم خراب شده معیوب. بازهم یک عالمه نامه ثبت شده در دبیرخانه ها و نتیجه هیچ! اصلا مگر کسی می خواند؟ برای کسی مهم است مگر! مهم رسیدن به قدرت و مقام است و بعد از آن کسی کارت ندارد هر چه کنی! بجز منفعت و کار و امور شخصی و رفاقتی، کسی مگر کار کسی را انجام می دهد؟ و البته حیف که بنده معتقد به چنین سبکهای نبوده، نیستم و نخواهم بود و اگرنه کار ما هم لابد زود انجام می شد! پس از دو سال آمدن و رفتن و چرخانده شدن در وزارتخانه، می گویند بگذار کارت را انجام دهند، دندان روی جگر بگذار! تسلیم شو! گفتم پس دو سال من شکایت کردم و آمدم و رفتم و عذاب کشیدم، یعنی کشک؟! یعنی به قول رئیس فخیمه دانشگاه، این خود زنی است! اگر این راه می دانستیم پس بهتر بود به آن خراب شده به نام وزارت علوم نمی آمدیم که نه تنها حقی نگرفت بلکه بدترش هم کرد! و این است از معانی وزارت علوم در دولت تدبیر و امید نیز!

در داخل مثلا دانشگاه وضعیت سخیف تر از این حرفهاست! آدمهای خاصی را مدیر/مسئول قسمتهای خاصی می کنند! معلوم نیست بر چه مبنایی! همان شخص شروع به سوء استفاده از وضعیت می کند و حتی در ارائه درس هم مشکل ایجاد می کند! رئیس و بعضی دیگر می گویند چرا شما از ما تشکر نمی کنی! که کارت را داریم انجام می دهیم! و کمکت می کنیم! می گویم شما وظیفه قانونی ات را انجام بده کمکت را نگهدار برای خودت! خودشان کار را در عرض چند دقیقه خراب می کنند و سپس برای اصلاح همان خرابی سه سال زمان و عمر تو را تلف می کنند و از آنطرف باید تشکر کنی!؟ این تشکرگاه را کاشکی ما قبل تر و زودتر می یافتیم! و البته لابد برای دو سال قطع حقوق و بی پاسخی و بی قانونی واضح و بی احترامی و قرار دادن افراد مشکل دار و نالایقی در بالای سر تو، باید هم از آنها تشکر کنی! بهر حال ملک شخصی است بعضی جاهها و این سمتها هم که به این راحتی بدست نیامده اند! اربابی گفته اند، رعیتی گفته اند! باید تبعیت کرد! حرف متفاوت و انتقاد؟! این رویه متفاوت است؟! مثل همه باش! تشکر کن! دلیل و استدلال و حرف منطقی یعنی چه! نظرمان است! حالا اینجا دانشگاه نیست، نباشد!؟ اصلا آیا باید در دانشگاه نظم و قانون و مقررات و پاسخگویی و احترام و دلیل و استدلال و منطق باشد؟! اخلاقیات یعنی چه؟! خودت و منافعت را بچسب و اگر کسی کوچکترین تضاد منافع باهات پیدا کرد اگر توانستی خردش کن! این یعنی پیشرفت و دلسوزی برای جامعه و مردم! این یعنی دانشگاه و پایگاه علمی! اصلا کی گفته است علم یعنی دلیل و استدلال! و اخلاق و قانونمندی و نظم! مگر به زوراست!؟ نمی شود! خودمانیم، خدا را شکر که اغلب دانشگاههای این مملکت و بخصوص از ایلام بیرون از شهر و محل زندگی مردم و ارتباط با جامعه هستند؛ می ترسم نکند خوبیها و اخلاقیات بسیاری به مردم سرایت کنند! می گویی سلام علیکم! می گویند چرا آن طوری دیگر نگفتید و یا چنان رفتار تکمیلی هم ننمودید! حالا اگر سلام نکنی که کارت چند سال گیر می کند! اگر انتقاد کنی که شاید به ظاهر آزادی و لکن در عمل نه! آیا دانشگاه محل برگزاری همایشهای تبلیغاتی و نمایش و یا خبرگزاری و پایگاه خبری است!؟ الحمدالله که دانشگاه ایلام چنین نیست!؟ متعلق یا برای دل شخص یا اشخاص خاصی هم نیست! از فرد خاصی هم تعریف نمی شود و گفته کسی هم هایلایت نمی شود! همه اش بحث علمی و نشر علم و دانش و مطالب علمی است.

این محیط پر از اخلاقیات و نه ظاهریات است! با افرادی چند سال در محیطی بوده اید با صلح و صفا و روابط معمولی؛ همینکه عده ای می فهمند از نظر اداری مشکلی برایت درست شده است به نظاره و مترصد می نشینند که با کوچکترین فرصت به زعم خودشان ضربه ای دیگر به تو بزنند! امروز سلام علیکم و به به و چه چه می نمایند! فردا پشت سرت دنبال ضربه زدن هستند! البته کلا کسی پشت سر کاری نمیکند! همه چیز شفاف و از پشت شیشه معلوم است! شیشه نازک است خیلی و دودی هم نیست البته! وقتی حتی اندکی قدرت دارید عزیزید! کمی آنطرف تر نه! “تضاد منافع” که اصلا وجود ندارد! همه منافع مشترک و هویت جمعی دارند! مگر می شود کسی برای خودش چیزی بخواهد! تا وقتی کسی دیگر هست، او در اولویت است! چیزهای کوچک که سهل است، همه برای هم جان می دهند! برای منطقه و وطنشان دل می سوزاند و حرص و جوش جمع و پیشرفت و ترقی دارند و ابراز نگرانی و دغدغه مندند اغلب! البته منظورم خدای ناکرده دغدغه های مادی که نیست! و آنهم که اصلا برای خودشان و شخصی نیست! معنویات هم که همه مملو از آنند و در عمل معتقد کامل به همه چیزهای خوب! سوء تفاهم نشود انشاءالله! اما چه حیف، که جامعه با غالب این جمع کم ارتباط است! هر چند بعضی کمی نزدیک تر به جامعه خدمت می کنند و کسب و کار های قانونی دیگرای به نام دانشگاه چی و چی را دارند و به آن دکانها هم می روند نه!

می گویید نامه بدهید و بنویسید تصمیمتان را و امضاء کنید! مگر همه چیز قانونی نیست؟! تازه در محیط آکادمیک و گرانیکاه علم استانیم! می گویند چشم و فورا کتبا می نویسند و مسئولین امضا می کنند و تکلیفتان روشن است! اصل معطلی و بلاتکلیفی وجود ندارد! عمر و زندگی همه ارزشمند است حالا ممکن است عده ای کمی ارزشمند تر باشند! قانون و نظم که اصلا حرفش را نزنید که نمونه ندارد! آنقدر دقیق و منظم اند و قانونمندی هست که آدم از شوق می خواهد آنی پرواز کند! کسی که دنبال بهانه و مچ کسی را گرفتن نیست! همه خوشبختانه بلند نظر و بلند فکرند! مسایل جزئی که اهمیت ندارند هر چند ممکن است در اینکه چی جزئی و چی غیر جزئی است نظر معدودی متفاوت باشد! کسی دنبال ضربه زدن به دیگری که گفتم نیست! قانون هم اجرا می شود و همه مسئولین هم شایسته و بی نقصند و ماییم که مشکل داریم! آزادگی و مردانگی هم زیاد است خدا را شکر! ظلمی به کسی شود همه حمایت می کنند و اصلا مگر کسی هست که از مسئولی زورگو جانبداری کند! از این مهمتر اصلا در این محیط، مسولان اصل خوبی اند و ظلم و زور و اجحافی به کسی رو داشته نمی شود که اعتراضی باشد! اصول اکادمیک در دانشگاه که نگو! اصلا آکادمی علوم جهانی باید اینجا باشد! از نمونه هایش همین موارد فوق! اصلا اصول آکادمیک چیست؟ معیارها و اصول همه برپایه علم و دانش و در تراز جهانی است! شایستگی ها در انتصابات! که بیداد می کند؛ کسی هم با رابطه و سفارش کارش را جلو نمی برد! قانون هم برای همه یکسان است و به یک گونه اجرا می شود! سیستم اداری بطور اتوماتیک و خوب تنظیم و روان کار می کند! مگر اینکه کسی بخواهید این روان بودن را خراب کند! اینقدر فضا خوب و جو علمی است و هم اندیشی علمی و تبادل افکار و آراء داریم که نمی دانیم پس از فراغت از کار علمی کافی چه کنیم! اصلا فکر مشغولی غیرعلمی نیست! نامه و شکایت هم که اصلا لازم نیست بنویسید! شما کار علمی خود را انجام بده با فراغت کامل! که خیلی کسان هم خوشبختانه نمی دانند اصلا در چه فاز و سطحی است! فکر و تفسیر بعضی از شما، تدریس فیزیک پایه است! خوب کسانی هستند که آن را خوب تدریس کنند! و …. در کل همه چیز خوب است و ما چه قدر خوشبختیم!!

و… در آینده نزدیک، در صورت لزوم، به تفصیل بیشتری در مورد بعضی مسائل و مدارک ذکر شده در نامه اول صحبت می نمایم و البته در ویدیوی زیر ([٤]) بصورت داستان وار و مختصر ماجرا و مسایل در شش سال گذشته و بخصوص سه سال اخیر را بازگو نموده ام  به هدف روشنگری و اینکه قضاوت مناسب/درستی از طرف بینندگان و شنوندگان گرامی صورت گیرد. در ضمن اینکه وبلاگی ([٥]) را نیز به همین منظور راه اندازی نموده ام و قسمتهای از داستان را در آن آورده  ام.

 

دکتر محمد نقدی

١٥/٠٧/١٣٩٥، ایلام.

 

 

[1]- https://drive.google.com/file/d/0B1aSix-Aer87bDZPeTJiSGJSY2M/view?usp=sharing

[2]- https://drive.google.com/file/d/0B1aSix-Aer87bDZPeTJiSGJSY2M/view?usp=sharing

[3]- http://www.4shared.com/video/yCneeMgU/Original_Quality-Mohammad_Nagh.html

[3]- http://www.4shared.com/video/k_1hM1MM/Lower_Quality-Mohammad_Naghdi_.html

[4]- https://www.4shared.com/video/1Q0dcBIxca/M_Naghdi-1-_OQ.html

[4]- https://www.4shared.com/video/971LbBAxca/M_Naghdi-1-Low_Quality.html

[5]- http://modiilamuni.blogfa.com

نظرات