مقاله وارده: دین، جنست، مردسالاری

0
856

نوشته:دیاری امیر علیایی

مقدمە:
نوع ارتباط میان جنسیت و دین یکی از موضوعات مهم جامعه‌شناسی است بە منظور تحقیق در نابرابری‌های جنسیتی در جوامع انسانی، بە منظور نشان دادن نقش و کارکردهای دین در تولید و بازتولید نابرابری‌ها اجتماعی. بدون تردید دین به عنوان یکی از تأثیرگذارترین ساختارهای اجتماعی درعین اینکە تعیین‌کننده نوع رابطه انسان با خدا است ،تعیین کنندە روش چگونه‌زیستن، روابط انسان‌ها با یکدیگر، روابط زنان و مردان، روابط فردی، اجتماعی و خانوادگی می باشد. در احکام و قوانین دینی نوع و شیوە ارتباط میان زنان و مردان با درنظر گرفتن اینکە دین اساسا برساختەای مردانە است کە در راستای تداوم، تحکیم و تعمیق مردسالاری پرداختە شدە بە گونەای تعریف می‌شود کە دربرگیرندە منافع مرد و سلطه مرد بر زن باشد، گره‌خوردگی مباحث دین و جامعه‌شناسی از دریچە نگاه فمینیستی نخستین بار در دهه١٩٦٠ با پیش‌کشیدن مسئله جنسیت‌گرایی در دین و متون مقدس ایجاد شد. فمینیست‌ها معتقد هستندکە دین، نگاه نهادهای دینی و کتب مقدس، به فرد، کورجنس و بەعبارتی فارغ از جنسیت نیست. همکاری و تعامل جامعه‌شناسی دین و فمینیسم، پیوند و گسترش مباحث دین و جنسیت را موجب شد. این تعامل در موج سوم فمینیسم با موجی از جامعه‌شناسان دین که بیشتر به مطالعات سطح خرد پرداختند، گسترده‌تر شد و در نهایت با طرح جامعه‌شناسی جنسیت، نگاه عمیق‌تری به خود گرفت.

دین و جنسیت:
دین نیز همچون سایر ساختارها و نهادهای پنج‌گانه اساسی و اولیه، مجموعەای از شاخص‌ها همچون عمومیت، تداوم، شمولیت، برطرف‌کننده نیازهای اساسی و اهمیت حیاتی برای خود قائل است، این نهاد خود را همزاد جامعه بشری پنداشتە ومعتقد است کە حیات آن بسته به حیات جامعه انسانی است(وثوقی ١٣٧٠:١٥١)، از نظر دورکیم، دین پدیده‌ای در اعلی درجه اجتماعی و سرسلسله تمام امور و نهادهای اجتماعی مانند شناخت بشری و هویت جامعه انسانی است (دورکیم ١٣٨٢:٥٠) در مقابل، متغیر دیگر بحث را می‌توان چنین تبیین کرد که جنسیت تا حدودی، اجتماعی است و در دنیای معاصر، با توجه به تغییر شگرف در اندیشه و نقش‌ها و انتظارات اجتماعی مبتنی بر جنسیت و آگاهی زنان از حقوق خود، می‌تواند متغیر اصلی در مباحث و تحقیقات اجتماعی و گاه میدانی باشد (دواس ١٣٨٦:٢٥)
جنبش فمینیسم با رویکردهای مختلف، انتقادات و پرسش‌های بسیاری در برابر الاهی‌دانان و متفکران علوم دینی قرار داده است. فمینیست‌ها ضمن تأکید بر تأثیر جنسیت بر تمام تجربه‌های زندگی، تجربه دینی را از این امر مستثنا ندانسته و معتقدند مطالعه دین، عادات دینی و نهادهای دینی باید با در نظر گرفتن مفهوم “جنسیت” به عنوان مقوله‌ای مهم، درصدد زدودن مردمحوری و مردسالاری از الاهیات باشد. آنان در این اندیشه تا بدانجا پیش رفته‌اند که معتقدند فمینیسم و دین هر دو به یک اندازه برای زنان و به طور کلی زندگی معاصر مهم و حیاتی هستند. به باور آنها، فمینیسم، همانند دین، معنای هویت و یکپارچگی انسان را در عمیق‌ترین لایحه‌ها محل توجه قرار داده است. در واقع، فمینیست‌ها در الاهیات خود کوشیدند محدودیت‌هایی را که مراجع دینی برای زنان لحاظ کرده‌اند، نقد کنند. اوج تلاش آنها را می‌توان در مقابله با توصیف صفات خدا، که بیشتر توصیفات مردانه هستند، و جایگزینی خدای مؤنث مشاهده کرد. به عبارت دیگر، آنها مایل‌اند تحلیل جنسی را به کار گیرند تا شیوه‌های عمل سنت‌های دینی، نمادگرایی و نقش‌های اصلی موجود در آنها، چگونگی بازتاب مفروضات اجتماعی و شکل‌دادن و دوباره شکل‌دادن مفروضات از طریق سنت‌های دینی، به‌ویژه‌ سخن‌گفتن ما در باب واقعیات الاهی را که متأثر از امور جنسی است، بررسی کنند، بدون تردید بحث از نوع ارتباط دین و جنسیت مستلزم طرح دقیق، پیچیده و نامحسوس مجراهای ارتباطی این دو متغیر است. این دو مفهوم در عین حال که مشابه هم نیستند، مستقل از یکدیگر هم نیستند، به این نحو که الگوهای جنسیت از طریق دین به طور کامل و عمیق نهادینه می‌شود. در نتیجه تفکیک مباحث جنسیت از سایر ابعاد دین به‌سادگی امکان‌پذیر نیست، مگر اینکه فرد بخواهد نگاه انتقادی در این حوزه داشته باشد( ١٩٨٨:٩٥ Carr )

  فمینیسم و الاهیات:
نگاه فمینیستی اساسا رویکردی انتقادی به پارادایم پدرسالاری است و آن را نقد می‌کند؛ پارادایمی که مشخصه‌های انسانی مردانه را متعالی و غالب در قدرت و عقلانیت معرفی می‌کند و مشخصه‌های زنانه را ضعیف و پست در فهم و ادراک می‌داند، در واقع، فمینیسم تلاش باید بکند از مسیر این انتقاد به میراث معنوی قدرت‌بخش دینی و قدسی زمینەهای ماورایی اقتدار مردسالارانە و تحقیر زنان را بەچالش بکشد. و با انکار تفاوت اجتماعی زن و مرد، هرگونە اعتقادی را مبنی بر وابستگی زنان به مردان مردود بشمارد، به عبارت دیگر، فمینیسم و جنبش های زنانە باید در تکاپوی اثبات سهیم و دخیل‌بودن ادراک زنان در معرفت‌شناسی باشد(آبوت١٣٨٠:٤٥ .)
اصولا جنبش فمینستی نە تنها نباید درگیر خوانش فمنیستی از دین بەمثابە برساختەای مردانە باشد کە بایددر صدد دین زدایی از جامعە باشد تا بتواند زمینەهای نظری ماورایی اقتدار نامشروع مردسالارانە را در جامعە از میان بردارد.
تلاش برای سکولاریزە کردن جامعە و پیراستن جامعە از اندیشەها و ایدئولوژیهای مروج نابرابری و تفکیک کنندە بر اساس فورمهای عینی و ساختارهای ظاهری در جامعە می تواند بخشی جدایی ناپذیر از جنبش فمنیسم برای تحقق عدالت رادیکال و جنسیت زدایی از جامعە باشد.

منابع:

آبوت، پاملا؛ والاس، کار (1380). جامعه‌شناسی زنان، ترجمه: منیژه نجم عراقی، تهران: نی.
دواس، دی. ‌ای. (1386). پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمه: هوشنگ نائبی، تهران: نی.
دورکیم، امیل (1382). صور بنیانی حیات دینی، ترجمه: باقر پرهام، تهران: نشر مرکز.
وثوقی، منصور؛ نیک‌خلق، علی‌اکبر (1370). درآمدی بر جامعه‌شناسی، تهران: خردمند.
Carr, Anne (1988). Christian Tradition and Women’s Experience, Harper & Row.

نظرات

پاسخی بگذارید