شور زندگی کردن

0
1095
Would-be immigrants look out from a fishing ship as they arrive at Catania harbour on the southern island of Sicily October 26, 2010. States must treat migrants with dignity but have the right to regulate immigration and defend their borders, Pope Benedict said on Tuesday. The pope made his comments in his message for the Roman Catholic Church's World Day of Migrants and Refugees, touching on a subject that has caused tensions between the church and governments in European countries including France and Italy. REUTERS/Antonio Parrinello (ITALY - Tags: SOCIETY)

کتاب طوفان زائران نوشته فواز حسین 

Dominique Autrand

مترجم: مکرم روحی پور

آن ها چهار مهاجر کورد در جاده ای به سوی پاریس هستند که در کامیونی حامل پنیر یونانی و برگ مو های شکم پر برای رستوران های یونانی محله لاتین پنهان شده اند. سینو از ترکیه، دارا از عراق، شرکو از ایران و رستم زال از سوریه است

گریزان از فقر، دیکتاتوری و جنگ، به وعده های قاچاقچیان اعتماد کرده و با آرزوهایی متفاوت، پا در جاده تبعید نهاده اند: سینو، که زبان های گوناگونی را آموخته و به آن ها صحبت می کند، به دنبال ثروت اندوزی است، «غلغلک سرنوشت و هم نشینی با موفقیت»؛ دارا، که مردی روستایی است، در رویای زنی است با چهره فرشته گون که قاچاقچی عکسش را به او نشان داده است و مطمئن است که در پایان سفرش او را خواهد دید؛ رستم زال، که به سبب تلاطم های تاریخ از حقوق شهروندی محروم بوده، می خواهد شهروند فرانسه شود و زن و فرزندانش را نیز به آن جا بیاورد؛ شرکو دوست دارد در رفاه زندگی کند، «مانند سگ های نازپرورده فرانسوی، در شادی و بی خیالی، به دور از گازهای مرگبار و فشار تبعیدهای دسته جمعی.» اما در نهایت همه آن ها به دنبال هدفی یکسان هستند: پناهندگی سیاسی. دو کلمه ای که « مانند آب نبات های قرمز و سفید مروارید گونه در دست کودکی شکمو» چشمک می زنند.

علیرغم اهمیت محتوای داستان، نوشتن آن برای فواز حسین کار سختی نیست. او که در سال ١٩٥٣ در خانواده ای از کردهای سوریه متولد شده است، از سال ١٩٧٨ در فرانسه زندگی می کند، به زبان فرانسه می نویسد و داستان های کلاسیک فرانسوی را به زبان مادری خود ترجمه می کند و بالعکس. ترجمه کتاب رهگذر حلب (١) نوشته نیروز مالک از کارهای اوست. با نوشتن اولین کتابش به نام رودخانه در سال ١٩٩٧، اثری دلخراش و در عین حال ارزشمند را خلق نمود. او با سلاح حس شاعرانه، طنز و ذوق قصه پردازیش می کوشد تراژدی های خاور نزدیک و تصورات باطلی که درباره اروپا وجود دارند را پس بزند. او از توحش زمانه فرار نمی کند. حتی در نوشته هایش به ملایی برمی خوریم که با شیطان ازدواج می کند، یا عقابی که شاه می شود و یا هفت جنگجوی آشوری ریشو و مسلح که سوار اتوبوسی به سمت سوئد می شوند که به آن ها وعده کار در کارخانه های ساب و ولوو را داده است. زیرا شخصیت های داستانش، که سرشار از انسانیت هستند، ولعشان برای زندگی، غنای درونیشان و خیالبافی تمام عیاری که مولود قصه های شرقی است را با خود به همراه دارند .

در طول داستان، اتفاق های واقعی و اعجاب انگیز با هم ادغام می شوند و با نوعی از لذت حقیقی انباشته می شوند که باعث تقویت قوای ذهن در مواجهه با سختی ها می شود. با این وجود، آن چه که به محض ورودشان خودنمایی می کند، واقعیتی تلخ است: سرمای خاکستری و دلتنگ کننده مراکز پذیرش پناهجویان، انتظاری بی پایان برای مدارکی که معلوم نیست از طرف اداره مخوف فرانسوی حمایت از پناهجویان و آوارگان تایید شوند. شکاف عمیقی میان تازه واردان و فرانسویان فاصله می اندازد. شرکو، در حالی که با خواندن داستان های جنایی شان در مترو، رویای حمام خون می بیند، با سرخوردگی آنها را زیر نظر می گیرد. به نظر می رسد که پایان خوشی در انتظار قهرمانان داستان نباشد.

با این وجود، این کتاب تکان دهنده و قوی، نه به دنبال برانگیختن حس دلسوزی خواننده و نه گرفتار کردنش در احساس گناهی فلج کننده است. بلکه در عوض می خواهد ثابت کند که صرفنظر از تفاوت های فرهنگی و مکانی، اشتراکات عمیق تری در سرنوشت انسان ها وجود دارد. آیا از سپیده دم زمان همه انسان ها، «به حق یا به ناحق، با جا به جا شدن همچون مهره هایی روی صفحه سفید و سیاه شطرنجی از پوچی، در پی تحقق بخشیدن رویاهایشان نبوده اند»؟

 لوموند دیپلماتیک

نظرات