سه‌کانون بحران در بلوک قدرت ایران

0
1161

شاهو حسینی
پایان یافتن جنگ هشت ساله و از میان رفتن رهبر کاریزمای انقلاب (به زعم انقلابیون بلوک قدرت) منجر به تحولاتی در عرصه سیاسی ایران گردید، تحولاتی که به دنبال خود سه کانون بحران را در بلوک قدرت ایران سبب شد.
نخستین بحران: برآمدن اصلاح‌طلبان در خرداد ٧٦ بود که منجر به شکاف در بلوک قدرت سیاسی گردید و دوگانه اصلاح‌طلب و اصولگرا را در حاکمیت پدید آورد. نخستین پیامد این دوگنه،تقسیم روانی و ذهنی جامعه و به عبارتی برآمدن دوگانه در ذهنیت و روان جامعه گردید، که پیامد اجتماعی آن شکاف در اقتدار و مشروعیت حاکمیت منولوگ بود، روندی که برخلاف اهداف اولیه بنیادگرایان انقلابی بود و به شدت خشم آنها را برانگیخت. تقابل این دوگانه در دوران هژمونی اصلاح‌طلبان از خرداد ٧٦ تا ٨٤ منجر به افشای قتلهای زنجیره‌ای، ماجرای کوی دانشگاه و چالش مجلس ششم با کانون اصلی قدرت در ایران گردید که پیامد آن استعفای دسته‌جمعی نمایندگان، ردصلاحیت گسترده اصلاح‌طلبان و روی‌کار آوردن محمود‌احمدی‌نژاد بود.
دومین بحران: انتخابات سال ٨٨ بود که منجر به کودتای انتخاباتی شد و گسل منازعه میان دوگانه اصلاح‌طلبان و اصولگرایان هم در جامعه و هم در بلوک قدرت عمیق‌تر گردید، پیامد مستقیم این روند، علنی شدن خشم عمومی و فراگیر جامعه، تقابل خشن و علنی حاکمیت به‌شکل کم‌سابقه و حصر انقلابیون سابق و نارضیان آن‌روز بود. این بحران ریزش در بلوک قدرت را گسترده‌تر، علنی‌تر و خصمانه‌تر کرد.
سومین بحران: انتخابات اسفند ٨٤ است به عنوان مکمل انتخابات خرداد ٩٢ که منجر به بیرون رفتن بخش رادیکال، حزب‌اللهی و امنیتی از قوه مجریه و تاحدود زیادی از قوه مقننه گردید. بعد از انتخابات اسفند ٩٤ تقابل میان دوگانه به شدت در حال عمیق‌تر شدن است، به طوریکه رئیس جمهور در یزد با حمله آشکار و بی‌سابقه، عملا بیت رهبری، سپاه و قوه قضائیه را به بی‌کفایتی و دزدی متهم نموده و در تقابل مستقیم با اقدامات رئیس جمهور، سپاه دست به آزمایش گسترده موشکی با استفاده از تمام توان موشکی خویش زده، به نظر می‌رسد رئیس جمهور بعد از انتخابات اسفند ٩٤ درصدد کاستن از هژمونی سپاه و اصولگرایان رادیکال در بلوک قدرت است، تا هم از فشار آنها بر دولت کاسته شود و هم از تاثیر مستقیم آنها بر انتخاب رهبر آینده کاسته شود.
به نظر می‌رسد نتیجه تداوم این بحرانها یا منجر به باز شدن آرام و تدریجی فضای سیاسی و تحکیم و گسترش جامعه مدنی خواهد بود، یا منجر به از هم پاشیدگی حاکمیت از درون و بروز انقلابی ارتدوکسی دیگر خواهد شد، که با توجه به گسلهای منازعه و شکاف های اجتماعی موجود در جامعه چند فرهنگی ایران، وضعیت اپوزیسیون و گسل منازعه و شکاف عمیق میان گفتمان و ایئولوژی گروهها و احزاب مخالف حکومت، در کوتاه مدت و میان مدت به نظر نمی‌رسد، گفتمانی فراگیر و هژمون‌تر از گفتمان حاکمیت در جامعه شکل بگیرد، که در هر دو حالت تغییر ساختاری و بنیادی در حاکمیت و نظام سیاسی ایران رخ خواهد داد

نظرات

پاسخی بگذارید